شعر در وصف شهرستان هندیجان سروده استاد مجید جمالی
سایر منابع:
سایر خبرها
اتحاد پان ایرانیسم و پان ترکیسم علیه همبستگی ملی
بلبلِ که زندانی شده بود روشن تر شکفته خواهد کرد، رودخانه کؤندلن خروشان تر خواهد شد، ارس ترانه های سنتی خود را با صدایی رساتر خواهد خواند، نفس هایی که شکسته ی قره باغ را می خواندند بیشتر اوج گرفته و قوی تر خواهند شد: ارس را جدا کردند با گِل و لای پُرش کردند، من از تو جدا نمی شدم به زور جدا کردند، آی لاچین، جان لاچین، من فدای تو لاچین . ای لاچینی که فدای زیبایی های تو هستیم، تو دیگر آزاد هستی ...
عصر شعر شهید محسن فخری زاده برگزار شد+ شعر فرزند شهید و سایر شعرا
...> به علم و مسئله استاد ابن هیثم بود به دار عشق ولایت شبیه میثم بود به تیغ جهل چهل پاره شد کتاب، افسوس رواست شروه بخواند نصیر دین در طوس نشست باز وطن در حماسه سوگ شهید شهید راه رسیدن به قله های امید کسی که در همه لحظه های گمنامی به نامداری نامرد گریه می خندید همان که در همه عمر خود شهیدانه به باغ و سبزه و گل ها حیات می بخشید به موسپید شهادت ...
زیر سایه خداوندگار موسیقی
مختلفی تربیت کرده و بعد هم پای باور عقیدتی خودش ایستاد طوری که هیچ جریان سیاسی نتوانست او را مصادره کند. همین طور به گونه ای می خواند که مانند بلبل، خواندن بر او جاری می شد، اما یک عامل دیگر هم بود که در ارتباط با روح شعر کهن بود. اشعار عرفا همه نسبت به مردم جانبدارانه است. او پای آنچه مردم دوست داشتند و آرمان های مردم ایستاد. خلیل جبران می گوید زندگی تاریک است اگر در آن شوقی نباشد، شوق کور است اگر در ...
از شاهد سعدی تا دچار سپهری؛*بررسی مفهوم عشق و زن در آثار دو شاعر ایرانی
روحانی . عموماً این نوع رابطه با تبدیل مزاج و تحول احوال عجین است و به عاشق، نگاه و نگرش و وجود تازه ای می بخشد؛ گویی که فرد عاشق، تحت تأثیر مصاحبت با محبوب خویش، یک آدم دیگری می شود. این نوع ارتباط عاشقانه، متضمن روابط جسمانی نیست و می تواند بین دو غیر همجنس یا دو همجنس شکل بگیرد. اقبال لاهوری می گفت: چون که در جان رفت جان دیگر شود جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود از دیگر ...
زندگی نامه واصل لرستانی +گفت و گو با استاد سید محمد سیف زاده
.... این انجمن هفته ی دو بار تشکیل جلسه می داد و درباره ی مسائل ادبی، تاریخی و علمی به بحث و تبادل نظر می پرداختند. علاوه بر آن نیز هرهفته جلسات شعر خوانی با حضور اساتید در محل باغ های اطراف خرم آباد برگزار و در آن جلسات افراد به تبادل اطلاعات و رفع اشکالات شعری و تدوین بیانیه های ادبی می پرداختند. مراسم عقد جناب دکتر بختیار حسینی ( چشم پزشک حاذق شهر خرم آباد )در محله درب دلاکان ...
منافقین حتی از کشتن خواهر یک ساله ام نگذشتند
. من هم کوچک بودم، اما در نبود پدر، مرد خانه می شدم. یک بار نیمه شبی نجمه تشنج کرد. چون نزدیک راه آهن بودیم سریع به آنجا رفته و به همکاران پدرم اطلاع دادم. آقای امیری دوست پدر همیشه به کمک ما می آمد و نجمه کوچک را به همراه مادر به دکتر می برد. پدر، روی خواهرم بسیار حساس بود و همیشه از من می خواست مراقبش باشم. یک روز من و هاشم، نجمه را که پر از خنده های شیرین کودکانه اش بود داخل کالسکه گذاشتیم و به ...
نَغمه های مادَرانه
بعدی سفر من شوشتر بود شهر آبشار ها و آسیاب های آبی مادربزرگ شوشتری به رسم مهمان نوازی مرا به بهترین اتاق خانه خود دعوت کرد و پس از دقایقی گفتگو درباره گذشته و فرزندان و زندگی امروزش از او خواستم تا برایم لالایی بخواند. چنان برق شادی در چشمانش دیدم که نشان از خوشحالی و تعجب او بود. خانم پروین مولایی، مادر بزرگ 68 ساله می گفت لالایی را از مادر و مادربزرگش آموخته است: *لالالالا ...
هیچ وقت از شهادتم ناراحت نشوید/ عاشقان به دنبال مرگ می روند
به پایگاه شهید بهشتی اهواز رسیدم، عباس هم از منطقه برگشته بود. خواستم به او روحیه بدهم؛ برای همین دستش را گرفتم و با هم به داخل شهر رفتیم. هوا خیلی گرم بود. با خودم گفتم، به او یک بستنی خنک بدهم. رفتم و دو تا بستنی خریدم. او لب به بستنی نزد. آن قدر غرق معنویات بود که هوای گرم، برایش مهم نبود. می گفت: بچه ها الان در خط مشغول جنگ هستند و من این جا بستنی بخورم؟! من آن روز می خواستم به او روحیه بدهم ...
خانه ای به رنگ شعر به رنگ ارغوان
همین بود که خانه ما هرگز از مهمان خالی نمی شد. در خانه ما همیشه به روی همه باز بود. هیچ منعی نبود. در هر موقعیت و هر شرایطی که غذا درست می شد، بیشتر از اندازه ما بود و همیشه حضور مهمان در نظر گرفته می شد. پدر و مادرم هر دو مهمان نواز بودند و یادم نمی آید هیچ وقت خانه ما خلوت بوده باشد. از کشتی گیران و فوتبالیست ها گرفته تا نویسنده ها و اندیشمندان، در خانه ما رفت وآمد داشتند. هیچ محدودیتی نبود. همه ...