سایر منابع:
سایر خبرها
هایی شد که زنگوله نامرئی حسرت را در کلامش به صدا درآورد. دو سال قبل از آن حادثه، اتفاقات عجیبی برای برادرم رخ داد. از ویلایی که در اطراف تهران داشت، سرقت شد. کابل های برق ویلا همه از جا در آمده بود. ماشینش آتش زده شد. حتی یک روز برایم تعریف کرد شخصی به عمد با ماشین به او حمله و بعد فرار کرده بود. حرف هایش خنده دار بود، آن قدر که سر به سرش می گذاشتم و می گفتم فکر می کنی رئیس جمهوری هستی ...