سایر منابع:
سایر خبرها
آسمان نوجوانی ستاره دارد این مسابقه هه خیلی خوب تونست مُخ من رو درگیر خودش کنه. مخصوصاً اولش که نوشته بود: ببین! تو هم می ترسی نوجوانی ات یادت برود؟ بلند بلند گفتم: آره... می ترسم! همون موقع رفتم سراغ خرت و پرت های نوجوونی و با تعجب دیدم از نوجوونی ام فقط یه کُپه کاغذپاره مونده ته کمدم. از این نامه هایی که سر کلاس رد و بدل می شن یا آخر سال هم کلاسی ها واسه ی هم می نویسن ...
****** 1. زرافه ها بخوان بغضشون قورت بدن یه سال طول میکشه. 2. اینا که هم ش دارن فوتبال بازی می کنن، پس کی وقت میکنن تراکتور بسازن؟! 3. این چند روز مدارس رو تعطیل کردن که بچه ها بمونن خونه کم تر دود بخورن و کمتر ماشین بیاد بیرون. ملت همه دست بچه ها رو گرفتن با ماشین ریختن بیرون. 4. رفتن به سمت ماچِ سوم توی روبوسیا یکی از بزرگترین ریسک های زندگی هر ...
. - به خاطر اینکه گیر خدمت بودم. من باید شیش و نیم توی پادگان حاضری می زدم چون دیرتر می رفتم جریمه می شدم. به همین دلیل یا نمی خوابیدم که بتوانم برم خدمت یا می خوابیدم که نرم خدمت. الان که با شما صحبت می کنم چهل و هشت ساعته که نخوابیدم چون آخرین روز خدمتم بود ولی نمی خواستم که خواب بمونم. * الان برنامه ات چیه؟ - چند تا پیشنهاد تا ژانویه دارم که همه رو می رم. چند تا ...
ته سالن، آنجایی که غذا می خورند دورهم نشسته و با هم صحبت می کنند. گوشم را تیز می کنم که بفهمم چه می گویند ولی چیزی دستگیرم نمی شود. حرف هایشان سر و ته ندارد. در اتاق تلویزیون هم چند نفر دیگر روی زمین موکت شده نشسته اند. در حالی که فیلم می بینند پک محکمی هم به سیگارشان می زنند. دود غلیظی فضای اتاق را پر کرده به حدی که نمی شود صورت آنها را به وضوح دید. همچنان که در حال کنکاش هستم مرد موسپید ...