سایر منابع:
سایر خبرها
مثل قطرات باران از جلوی چشم و بدنمان عبور می کند و در پی رسیدن به هدف خود با گرمای زیاد که از لهیب حرارت گرما کاملا سرخ شده بود می رود و در فضا فواره وار پخش می شود و سپس با شدت برق آسا به زمین برخورد می کند؛ در همین لحظات ترس و دلهره آور یکی از ترکش های بزرگ به سفید ران حاج احمد اصابت کرد و او را با قد رعنا و کشیده اش نقش زمین کرد در نگاه اول گویی ما یکی از استوانه های لشکر و دفاع مقدس را از دست ...
روشن فکری نیست ! سعید که دید اگر الان نیاید وسط ماجرا، مرغ عشقش از قفس می پرد، گفت البته در مَثل، مناقشه نیست ! نسترن خانم برای ختم به خیرکردن غائله، رو کرد به ناهید و گفت دخترم! عزیز دلم! چایی می ریزی بیاری ؟ ناهید خودش را جمع وجور کرد تا از روی مبل بلند شود که آقا روزبه گفت الان مثلا همین ناهید خانم، عزیز دل شما ! این را که گفت، ناهید دوباره نشست؛ آقا روزبه ادامه داد ...که حرف شما رو می پذیره و ...
گونه شناختی راجع به حاج احمد و نحوه اسارتشان ندارند و تازه می خواهند از ما سر نخ بگیرند. تنها 2جلسه تشکیل شد و این کمیسیون بعد از آن 2جلسه منحل شد؛ این کمیسیون مثل بسیاری از طرح هایی که استارت می خورند اما خیلی زود بدون نتیجه تاریخ شان تمام می شود بود و متأسفانه پیگیری صورت نگرفت. شما مطرح کردید که 40سال پیش، زمان توقف خودرو در لبنان امکان مبادله اسرا بوده است. این موضوع حدس شماست یا حقیقت ...
متوسلیان برعهده داشت. متوسلیان او را به عنوان مسئول واحد پرسنلی تیپ انتخاب کرد و دستواره راهی جنوب شد. اواخر خرداد سال 61متوسلیان به همراه هیأتی نظامی – سیاسی ایران به سوریه رفت تا راه های کمک رسانی به مردم لبنان را بررسی کند. در این سفر دستواره همراهی اش کرد. او بعد از بازگشت به فرماندهی تیپ سوم ابوذر منصوب شد و تا زمان عملیات خیبر همین سمت را داشت. البته بعد از شهادت ابراهیم همت، فرمانده لشکر ...
انجام دهد، حالا فرقی نمی کرد این کار را یک زن انجام بدهد یا یک مرد. از اولین دیدار با فرمانده دستمال سرخ ها تا همراهی با او اولین دیدار من و اصغر وصالی در پادگان مریوان صورت گرفت، ولی چندان دیدار خاصی نبود که چیزی به خاطرم بماند. وقتی یک ماه بعد در قضیه پاوه اصغر وصالی بسیاری از نیروهایش را از دست داد، من که دوباره به کردستان برگشته بودم تصمیم گرفتم مصاحبه ای با او به عنوان ...