سایر منابع:
سایر خبرها
نگه دارم. همچنین به مامورها گفتم که نمی توانم بدون اینکه شوهرم بفهمد، نقش یک مخبر و خبرچین مخفی را برایشان بازی کنم. این پاسخی قابل قبول از دهان یک دانشگاهی ساده دل بود و ماموران شانه ای بالا انداختند و او را مرخص کردند؛ بی شک آنها نشان سیاهی در پرونده اش ثبت کردند. او نتوانست آن شغل را در دانشگاه ایلمناو به دست بیاورد. به جای گوشه دنج شهر کوچک ایلمناو، زن و شوهر هر دو پیشنهادهایی شغلی در آکادمی ...
آمریکایی سازمان برنامه و گریدی سفیر آمریکا در گفت وگو با شخصیت های ایرانی از جمله رزم آرا ایده ملی کردن نفت را مطرح می کرده و وعده حمایت می داده اند. 8- فکر ملی کردن نفت نخستین بار توسط غلامحسین رحیمیان نماینده قوچان در آذر 1323 و بعد از تصویب طرح مصدق برای ممنوعیت مذاکره برای اعطای امتیاز نفت به خارجیان مطرح شد. مصدق که حاضر به تأیید پیشنهاد رحیمیان نشده و در روزنامه ها مورد اعتراض قرار ...
در حمایت از نخبگان، قسمتی از آخرین نامه سرگشاده ایشان خطاب به مقام رهبری را تقدیم خوانندگان خود می نماید. شاید که به دست رهبری نیز برسد...: مسیحای جوان مرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ... دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای! قربان سلام بنده را پذیرا باشید. بعد از اجرایی شدن وعده پرونده سازی بر علیه بنده ...
چندان به فکر تحقیق و با سواد شدن نباشد، به هرحال سختگیری می کردند. ما در آن دانشگاه یک انجمن ادبی داشتیم که هم دانشجویان رشته ریاضی در آن شرکت می کردند و هم دانشجویان رشته ادبی. آنجا با جلال آل احمد آشنا و رفیق شدیم و رفاقت ما هم طول کشید، تا اینکه در سال 1327 با خانم سیمین دانشور آشنا شد و ازدواج کرد. یکی دو سال بعد، سیمین خانم برای ادامه تحصیل به امریکا رفت و جلال تنها ماند. در آن روز ها به من گفت ...
صراحت فرموده بود من از 24 سالگی مبارزه ام را با استعمار انگلیس شروع کردم و تا پایان هم ادامه خواهم داد و هرگز فشار ها باعث نخواهند شد تا از اهدافم دست بردارم. فداییان اسلام و تقید به اخذ اجازه از مراجع تقلید در فعالیت ها شاگردان و پروردگان آیت الله العظمی سیدنورالدین الهاشمی الحسینی به دلیل همکاری استاد با شهید سیدمجتبی نواب صفوی و اعضای فداییان اسلام از کارنامه این جریان دینی ...
نمی شد با دیگران زد را به او گفتم که پیر و استاد ما بود. از اولین روز طلبگی. به یادش آوردم که بیست و یک سال قبل، اولین روزهای طلبگی ام که خدا نعمت حج را به من ارزانی کرد او برایم نامه ای نوشت. نامه توشه ی من شد در آن سفر. بهتر از همه ی آنچه درباره ی حج خوانده بودم. گفتم حالا هم در آستانه ی یک سفرم. شاید حج واقعی. گفتم دوست ندارم همه ی این روزهایم به دغدغه ی درمان بگذرد. گفتم این تجربه ...
، آن جا استخدام رسمی شدم. چند سال معلم بودم تا این که اداره نگارش من را برای مترجمی خواست. مدتی مترجم فرانسه و انگلیسی بودم تا این که با رفتن رییس بخش خطی کتابخانه ملی، من را جانشین او کردند، تا حدود 20 یا 22 سالِ بعد که بازنشسته شدم و از آن زمان به بعد زندگی بازنشستگی را شروع کرده ام. او معتقد بود در سال 1321، زمانی که به دانشگاه وارد شده بود، آزادی های سیاسی بیشتر بوده است: ما وقتی ...