کرده بودند، کیفرخواست علیه متهم صادر و روز سه شنبه جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه دوم دادگاه کیفری شماره یک استان تهران برگزار شد. در ابتدای جلسه رسیدگی، نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و با توجه به مدارک موجود در پرونده و شکایت اولیای دم درخواست صدور حکم قانونی کرد. در ادامه پدرو مادر مقتول به عنوان ولی دم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند. وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام ...
متهم به قتل در جلسه رسیدگی به پرونده در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران، برخلاف اعترافات خود در بازجویی ها، استفاده از پنجه بوکس را انکار کرده و مدعی زدن ضربه به گردن مقتول و افتادن او روی زمین شده بود. در آن جلسه اما یکی از شاهدان عینی در شرح حادثه گفته بود: آن روز دیدم که متهم یک چیزی در دستش بود. اما نمی دانم چه چیزی. او به آرامی به سمت مقتول رفت و از پشت ضربه ای به سرش زد. به نظر می رسد ...
عملیات بازداشت شد. این مرد در بازجویی های نخست اتهامش را پذیرفت و گفت: چون می خواستم بنفشه را کنترل کنم، دست به چنین کاری زدم. من عاشقش بودم و حتی پیش از شکنجه هم از خودم فیلم گرفتم و گفتم که چون بنفشه را دوست دارم دست به چنین کاری می زنم. با این اعترافات پرونده وی با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. چند وقت پیش جلسه محاکمه او در شعبه 113 سابق دادگاه کیفری ...
حالی که متهم مدعی بود به این ویلا رفت و آمد نداشت، اهالی روستا اعلام کردند ویلا متعلق به مادر مهران است و پسر جوان همراه زنان به آنجا رفت و آمد داشت. بررسی وضعیت خانوادگی مهران نشان داد، برادر او به اتهام قاچاق موادمخدر به اعدام محکوم شده بود که پس از درخواست عفو، مجازاتش به زندان کاهش یافته بود. پرونده در دادگاه پرونده آزار و اذیت های مرد شیطان صفت معروف به عنکبوت زرد پس از ...
گذشته قتل یک کارگر توسط پیمانکاران شهرداری، یک اتفاق تلخ بود که نشان می داد این اعمال خشونت و عدم نظارت بر کار پیمانکاران چقدر می تواند عواقب داشته باشد. مرداد ماه 93، یک کارگر برای بردن نخاله های ساختمانی دوستش به تهرانپارس رفت. پیمانکاران شهرداری خودروی وی را حوالی اتوبان باقری نبش خیابان 196 غربی متوقف کردند. با او درگیر شدند و درنهایت، ضربه پنجه بکس یکی از کارگران به سر مرد اصابت کرد و او به ...
خیابانی داشت. دوستانش همیشه ادب او را تحسین می کردند. یکی از دوستانش می گفت زمانی که ماشینی را متوقف می کرد. با احترام با راننده برخورد می کرد. از کودکی داریوش به مسجد محل می رفت. او روحیه یک بسیجی را داشت. زمانی که در منزل از تصمیمش گفت مادرش ابتدا مخالفت کرد و او برای راضی کردن مادرش گفت امام دستور دادند که باید از کشورمان دفاع کنیم. فرض کنید که یک سال دیگر من ماندم. یک روز من هم باید ...
خانه
