سایر منابع:
سایر خبرها
و تفهیم شود و مقداری از این کار، بر عهده زنان است. باید سراغ آنچه می توانیم درباره زن از تاریخ بیرون بکشیم، برویم؛ حتی اگر یک جمله، یک اسم یا دو مصرع شعر باشد و از آن استفاده کنیم. البته این بیداری تا حدی در میان دختران دانشگاه هست ولی راه زیادی تا انتها مانده است. زنی که کار کند، شخصیت دیگری پیدا می کند و حرفی برای گفتن دارد. زنی را می شناسم که سال ها بچه داری کرد، اما از شوهرش جدا شد و کار پیدا ...
جذب افرادی شوند که با خودشان تفاوت دارند. هر دو در جای خود می تواند طبیعی باشد، بستگی دارد که انتخاب شما آگاهانه و هدفمند است است یا ناآگاهانه و از روی شناخت ناکافی از خودتان. گاهی ما به عنوان یک درون گرا دوست داریم با فردی برون گرا ارتباط برقرار کنیم تا در کنار او تجربه های متفاوتی داشته و رشد کنیم. آیا این را در مورد خودمان و او می دانیم؟ نقش رسانه ها در حس جذاب نبودن باید بدانیم ...
استریپ یک خوش تیپ و جذاب است و همواره متناسب با سنش لباس می پوشد. همین موضوع باعث شد بسیاری از برندهای معتبر تصمیم بگیرند که برای ایشان کار طراحی لباس جهت شرکت در مراسم ویژه را انجام دهند. استریپ به سمبلی از زنان شیک پوشش میانسال بدل شده است. مریلا زارعی، معادلات پوشش را تغییر داد در مراسم جشنواره فجر سی و دوم، زمانی که مریلا زارعی به روی سن رفت و جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت ...
ساخته نشده و جهان خودش را دارد. حتی کمتر کسی مانند او لباس می پوشد. وی توضیح داد: در دایره سرخ از دیگر آثار ملویل که دلون هم حضور دارد نیز می بینیم که در کشاکشی مرگ از کاراکترها فاصله نمی گیرد و ناگزیر به سمت سرنوشت محتوم می روند. شخصیت پردازی سامورایی اثر، اصلا خام دستانه نیست و امیدوارم علاقه مندان سینما این دست فیلم ها را دوباره با نگاهی دیگر ببینند. هما اسماعیلی مسئول ...
به گزارش جوان آنلاین به نقل از مهر، مرضیه حدیدچی (دباغ) یکی از زنان مبارز انقلاب اسلامی است که به قول معروف از صدمرد ، مردتر بوده و در طول زندگی مبارزاتی و انقلابی خود، تجربیاتی را پشت سر گذاشته که عجیب و غریب اند. زنی که پس از ازدواج در صدد تحصیل علوم دینی و سپس مبارزه با رژیم پهلوی برآمد و مبارزه چنان نقش و جایگاهی در زندگی اش پیدا کرد که رسیدگی به بچه ها و خانه را به همسرش سپرده و راه مهاجرت و ...
گفته بود آب و شیر برایش ضرر دارد و اگر بخورد، می میرد. با خودم گفتم: این بچه، تشنه است. حالا هم که دارد می میرد. آب بدهم که لااقل تشنه نمیرد... خلاصه، شروع کردم با قاشق چای خوری ذره ذره آب ریختم لای لب های بچه. چند بار که این کار را کردم، دیدم چشم هایش را باز کرد. بیشتر که به او آب دادم، شروع کرد به گریه کردن. رفتم کنار راه پله و مادرش را صدا زدم و گفتم: بیا بچه ات شیر می خواهد. مادر فکر کرد بچه ...