سایر منابع:
سایر خبرها
را کوبیدند. باغبان از راه رسید. امام(ع) فرمود: برادرم چرا در را باز نکردی؟ باغبان گفت: خواستم حلم و گذشت شما را آزمایش کنم. امام حسن(ع) همان موقع فرمود: قلم وکاغذ بیاورید و بخشی از باغ را به باغبان بخشیدند. طبعاً اگر ما بودیم قطعاً نه تنها دادو بیداد راه می انداختیم بلکه باغبان را به دلیل آبروریزی پیش دوستان اخراج می کردیم. همه اینها برای من و شما درس اخلاق و سبک زندگی اسلامی است. حاج ...
! روایت آن روز را از سر می گیرد و می گوید: حرف های خانم ها آن روز من را بیشتر با امام زمان عج آشنا کرد. بماند که هنوز نسبت به اینکه چیزی از آنها یاد بگیرم نیمچه تدافعی داشتم. اما من وقتی مسیرم را پیدا کردم که دست ها برای عهد با امام زمان بالا رفت. سرود برایم عجیب قشنگ بود. من آن روز همان حسی را تجربه کردم که در خواب تجربه کرده بودم. قلبم همان طور تند می زد و نمی دانم چرا. اما تمام مدت یاد حرف آن ...
... در خاتمه (خدمت پدر پیرمرد و عزیزم سلام عرض می کنم قبل از هر کس بر خودم لازم می دانم که به شما تبریک بگویم که چون ابراهیم اسماعیلت را به قربانگاه عشق فرستادی امیدوارم که از خدای خویش طلب کنی که این قربانی ناقابل تو را بپذیرد و مقبول درگاه خویش قرار دهد. امیدوارم که صبور باشی و همچنان که تا به حال در راه خدا قدم برداشتی و اسلام و انقلاب را یاری نمودی بعد از من نیز این کار خود را ...
مهناز کاظمی را منحرف کرد و بعدها ام آر آی جزییاتی از آن را نشان داد: پس از 14 سال ام ارآی گرفتم، چون زمان تصادف اوایل جنگ بود و هنوز ام ارآی نبود. آن زمان فقط عکس رادیولوژی می گرفتند ولی پس از ام آر آی به من گفتند اصلا نخاع شما ترمیم می شده و با توانبخشی و کاردرمانی راه می افتادی، چون من همان اوایل هم با بریس و واکر در بیمارستان راه می رفتم ولی در حال حاضر روی ویلچر هستم. آنطور که می گوید؛ نخاع به ...