سایر منابع:
سایر خبرها
که پیش فرض های بدیهی لیگ ایران رو در نظر نمی گیره. تو وقتی مربی پرسپولیس، استقلال و سپاهان هستی، پیش فرض اینه که باید قهرمان بشی، حتی اگه تیمت پر از بازیکن معمولی باشه و مدیرعاملت خوب نباشه. + چرا می گید استقلال قهرمان نمی شه؟ - ده دوازده دقیقه آخر بازی با استقلال خوزستان رو دوباره نگاه کن. استقلال حتی دفاع نمی کنه. زیر توپ می زنه. این تیم نمی تونه قهرمان بشه. به والله ندیده ...
بود که کشمیری کیفش را کنار رجایی گذاشت و شنیده بود که گفت: برگه ها جامانده و رفت برگه ها را بیاورد. بمب در کیف کشمیری بود؛ درست بین رجایی و باهنر. از اینکه خودش جان سالم به در برده بود؛ ناراحت بود. ناراحت بود که لابد لیاقت همراهی با رجایی و باهنر را نداشته. توی خودش بود و حرف نمی زد. فکر می کرد شاید زهرا راضی به رفتن او نبوده و برای زنده ماندنش دعا کرده است. صدایش کرد. کنارش نشست و ...
خسبد و همخانه کیست باده لعل لبش کز لب من دور مباد راح روح که و پیمان ده پیمانه کیست دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو بازپرسید خدا را که به پروانه کیست می دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد که دل نازک او مایل افسانه کیست یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین در یکتای که و گوهر یک دانه کیست گفتم آه از دل دیوانه حافظ بی تو زیر لب خنده ...
...: ایستاده بودم به نماز که صدای رئیس پاسگاه همه فضا را پر کرد. فریاد می زد: سرباز فیض کجاست، بگویید بیاید به اتاقم. بعد از اتمام نماز به اتاقش رفتم. از پشت میزش بلند شد و گفت: چرا این کار را کردی؟ پارچه را می گویم! چرا لنگ حمام را روی عکس شخص اول مملکت انداختی. تو می دانی که اهانت به اعلیحضرت جرم است و بازداشتی دارد؟! با قاطعیت روبه روی رئیس پاسگاه ایستادم و گفتم: خب می ...
را دوست داشته و عشق به آن معشوق جان باخته است که چنین ملتهبش می کند. اما بالاخره دریافتم چیزی از جنس محبت بین او و ابراهیم جاری نبوده است.روزی پشت در پنجدری جمله ای سرجا میخکوبم کرد. مادر می گفت تقصیر تو نبود، اگر ما هم حرفی نمی زدیم، اینها را می کشتند، مگر آن بقیه که حلق آویز شدند همگی را تو گفته بودی. نزهت با خشم می گفت خواهر چرا خودت را گول می زنی، اگر من آن شب اسم ابراهیم را ...
فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است. تاب بنفشه می دهد طرّهٔ مشکسای تو پردهٔ غنچه می درد خندهٔ دلگشای تو ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز کز سر صدق می کند شب ...
و شب به فکر او هستید؟ توکل بر خدا کنید. زیرا این نیت دارای فراز و نشیب ها و سختی هاست. اگر قادر به انجام آن هستید، اقدام کنید وگرنه صرف نظر نمایید اما این کار با کوشش و اراده عملی است. 3- حضرت حافظ در بیت های هفتم تا نهم می فرماید: * لعل لب تو که ساقی ماست، در روز آغاز، یک جرعه از ساغر می به من داد که تا این زمان از مستی آن از خود بی خود هستم. * ای آنکه گفتی جان بده تا جانان ...