سایر منابع:
سایر خبرها
.... جنازه پیرزن سنگین وزن میان حوضچه در انتظار دست های محبوبه خانم است. مریم تند تند ماسک روی صورتش را جابه جا می کند. ترکیب چشم های سبز و ابروهای پهن تیره اش بالای سطح سفید ماسک ترسناک به نظر می آید. تند تند سرفه می کند و از بوی کافور شکایت دارد. اینقدر اینجا می مونم تا از بوی کافور بمیرم یک سال می شه که آسم گرفتم. وقتی به سرنوشت مهری خانوم فکر می کنم با خودم می ...
رو باز می کردن، صدای جیغ و گریه خانواده متوفی می ریخت تو سالن شست وشو.... خیال کن هر روز یکی از ساعت 8 صبح تا 4 بعدازظهر جلوت گریه کنه و فریاد بزنه. بعد از اینکه پنجره ها رو بستن تازه فهمیدیم بی قراری و بی حالی ما به خاطر زنده هاست. گزینش در بهشت زهرا سخت است پرستو دختر 35 ساله ای که حقوق خوانده و یک سال از حضورش در غسالخانه می گذرد، می گوید: خیلی ها اینجا ثبت نام می کنند، اما هر ...
ادامه داد: یک سال قبل از اعزامش در خانه بحث می کردیم. می گفتم ما از نظر مالی مشکلی نداریم ولی اگر تو شهید شوی من جواب فرزندانمان را چه بدهم؟ در نبود تو چه کار کنیم؟ در پاسخ تمام نگرانی هایم می گفت من شما را به شخصی سپردم که مطمئنم بعد از من از شما مراقبت خواهد کرد. در پاسخ تمام سخنانش من فقط می گفتم نرو. گفتم اجازه بده آقا اعلام کنند که همه باید بروند آن وقت تو هم برو. می گفت برای جهاد نباید منتظر ...
اش تحویل داده شد که در این مسیر با انجام آزمایش های DNA مادرش پیدا می شود و این موضوع برای یکسال گذشته است، مریم نیز دختری است که حالا 28 سال دارد؛ آنها هنوز هم به خانواده ایرانی خود که آنها را بزرگ کرده اند سر می زنند. ویسی با اشاره به موضوع روایت ایثار خود در حلبچه و درج آن در کتاب های درسی دانش آموزان در عراق گفت: خانواده هایی در آن روز فاجعه بنده را هنگام امدادرسانی به کودکان حلبچه ...