سایر منابع:
سایر خبرها
...: فلوجه آزاد شد تهران-ایرنا- روزنامه اطلاعات در شماره شنبه 29 خرداد در تشریح تیتر یک، نوشت: حیدر العبادی نخست وزیر عراق شب گذشته از آزاد سازی کامل شهر راهبردی فلوجه از اشغال داعش و پاکسازی مرکز این شهر از لوث تروریست های داعش خبر داد. پیش از آن ابومهدی المهندس ، نایب رئیس شورای تشکیلات الحشدالشعبی، هادی العامری ، دبیرکل سازمان بدر و عبدالوهاب الساعدی ، فرمانده عملیات فلوجه در ...
به عهده داشت، به جای دیگر رزمندگان می گشت که شاید گلوله ای پیدا کند و به سمت عراقی ها شلیک کند. او از اینکه کارهای پیش و پا افتاده و خارج از حیطه فرماندهی را انجام دهد، ابایی نداشت؛ خصلتی که تمام فرماندهان ایرانی در طول دفاع مقدس از آن برخوردار بودند. بارها مجروح شد اما در والفجر 9 در دره لری مریوان شدت مجروحیتش به حدی بود که همه می گفتند او شهید شده است. هر جا عملیاتی بود علی حضور داشت ...
بالا رفته است. رائد شاکر فرمانده نیروهای پلیس فدرال عراق نیز به خبرنگار العالم در تشریح مراحل آزادسازی شهر فلوجه گفت: روز اول اطراف شهر فلوجه را آزاد و روز دوم خیابان 60 را آزاد کردیم و در روز سوم نیز خیابان بغداد و بعد از آن استانداری را از کنترل داعش در آوردیم و پرچم عراق را بر فراز آن برافراشتیم. برادران شما امروز می جنگند و به شمال جاده بغداد در مسیر شمال فلوجه عزیمت می کنند. ...
شهید کابلی به نقل از یکی از سرداران حاضر در آن نبرد می گوید: اگر مقاومت بچه های خان طومان نبود و این 14 ساعت را نمی ایستادند، احتمال سقوط شهر حلب بالا بوده و حمله ای که آنجا شده جزء حملات بی سابقه ای بوده که تا به حال صورت گرفت و بالغ بر 3 هزار نیرو از نیروهای دشمن برابر 150 نفر از نیروهای ما 14 ساعت زمین گیر شدند و به گفته سردار رستمیان ما حدود 700 زخمی و تلفات از آنها گرفته ایم. علی ...
المبین فرمانده گردان و در عملیات بیت المقدس فرمانده تیپ محوری بود درحالیکه 22 سال داشت و مسئولیت بسیار سنگینی در قبال چند هزار نفر از بهترین جوانان مملکت بر عهده اش بود. در عملیات فتح خرمشهر در جاده اهواز - خرمشهر دیدم چند نفر از بچه ها به هم نزدیک می شوند. زیر آن آتش سنگین از آن ها پرسیدم چرا انقدر به هم نزدیک می شوید. گفتند ما با هم رفیقیم. گفتم شما رفیقید اما گلوله که رفیق نمی شناسد ...
.... می گفت امام زمان(عج) خودش تربیت بچه ها را برعهده می گیرد. من هم بچه ها را به دست مولایمان سپرده ام. محمد در این چند روزه زیاد بهانه پدر را گرفته است. مادر با دردانه اش قول و قراری گذاشته که خودش عنوان می کند: با محمد عهدی گذاشتم هر وقت دلش تنگ شد من را درآغوش بگیرد و اگر من دل تنگ حمید شدم او را بغل کنم. حرف هایمان را به بابا می زنیم که دوستان یا فرشته ها به بابا برساند. گفتنی است: ...