سایر منابع:
سایر خبرها
وحشت اسرای عراقی از یک سربازایرانی
کردم که هم غضب از یادشان رفت هم خنده. یعنی طوری شده بود که وقتی عراقی ها را در جبهه اسیر می کردند و می گفتند می روی پیش محمدعلی، در جا سکته می کردند. حتی شنیده بودم بچه ها در خط مقدم، گاهی اسم من را روی بی سیم عراقی تکرار می کنند تا خوف کنند. من اما آدم سنگ دلی نبودم فقط بعثی ها را خوب می شناختم. مثلا همان روز اول ورودم به اردوگاه دستور دادم از اسیران آمار بگیرند و بگویند چه تعداد آنها ...
نگهبانی با خشاب های خالی
بود که بچه محل ها در پی اصرار فراوان در گروهان 3 گردان مالک اشتر یکجا شدیم. با مایلرهای بزرگ استتار شده شبانه به سمت منطقه چوئیبده آبادان حرکت کردیم، در کنار رودخانه بهمنشیر به آموزش و آمادگی رزم پرداختیم، به زمان عملیات نزدیک می شدیم، هرگونه نامه نگاری، تلگراف و تلفن ممنوع شده بود. یک ماه بود که هیچ گونه اطلاعی از خانواده های مان نداشتیم و از دنیا بی خبر بودیم، بعد از سپری ...
واقعه 23 تیر 58 و کشتار بی رحمانه پاسداران بومی در مریوان
امنیت شهر را به هم نزند. حتی آنها که کشته داده اند حق انتقام گیری ندارند و فقط دادستان انقلاب و یا دادگستری حق رسیدگی به اتهامات مجرمین را دارد. پس مردم شهر نظرات ما را پذیرفتند، زیرا خواهان آشوب و خونریزی نبودند و نمی خواستند که جنگ در شهر آنها باعث تخریب و قتل بی گناهان شود و لذا از مسلحین خواستند که شهر را ترک کنند و به حاکمیت دولت گردن نهند و گروه گروه از زن و بچه ها از اردوگاه خارج شهر به خانه ...
متن سخنرانی حجت الاسلام ابوترابی در رثای آزاده شهید محمود امجدیان
برادر عزیز محمود می خواهد از موصل بیرون برود متاثر شدم. دیدم یکی از برادران وفادار هم بند و پر صبر و تحمل را می خواهیم از دست بدهیم، ولی چه می توانستیم بکنیم. دست ما نبود.” بعد از اینکه برادر عزیزمان از موصل بیرون آمد، به اردوگاه تکریت که تبعیدگاه 1200 نفر از عزیزان آزاده در بند ما بود رفت. این برادر را مستقیما به آسایشگاه ما آوردند. چند ماهی را در خدمت ایشان بودیم . کمترین آزار و اذیتی نداشت. شب که ...
ماجرای قتل عام مردم مریوان از زبان شهید چمران
شهر را به اردوگاهی در هشت کیلومتری خارج شهر می برند و زیر چادر جمع می کنند و جار و جنجالی به راه انداختند و چند هزار نفر از طرفداران آن ها از سنندج به سوی مریوان به حرکت در آمدند و می خواستند که زن و بچه ها را جلو انداخته به پادگان ارتش در مریوان حمله کنند و نیروهای زیادی از کردهای داخلی و خارجی همه نقاط مرتفع و پادگان رامحاصره کردند و پادگان به شدت متشنج شده بود. مأموریت دولت به چمران ...
مرور خاطرات با لیلی گلستان
به پدرم نشان می دادم. درواقع پدرم کارهای مان را دنبال نمی کرد. کار سختی است که در یک خانواده مشهور به دنیا آمده باشی، اما فردیت خودت را هم به صورت مستقل داشته باشی. فکر می کنی آن سخت گیری ها به این موضوع کمک کرده است. حتما کمک کرده است. به یاد دارم زمانی که از همسرم جدا شدم با توجه به اینکه پولی نداشتم، پدرم خانه ای برای من و بچه هایم ساخت و من خودم کار کردم و برای خانه وسایل ...
نماز با پوتین در دیار کوشک
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از قم، به دنبال فتح خرمشهر در سوم خرداد سال 61 و ضرورت تنبیه دشمن متجاوز، عملیات رمضان در 22 تیرماه همان سال در منطقه پاسگاه زید انجام شد. علی مصباح در خاطره ادبی خود از حضور در این عملیات چنین آورده است: بعد از آن همه انتظار به اهواز رسیدیم و از آنجا راهی کوشک شدیم. به اردوگاه رسیدیم، چادرها چه زیبا بر پا شده بود، خاطره کربلا را زنده می کردند علی اکبرها، قاسم ...
فروش برده های جنسی در تلگرام و واتس اپ
.... یکی از آن ها نازدار مرات است. دو سال پیش که ربوده شد تنها 16 سال داشت. او یکی از بیست دختر جوانی بود که در یک روز در اوت 2014 ربوده شدند. پدر و عمویش در میان 40 نفری بودند که در حمله داعش به منطقه سنجار (مرکز منطقه ایزدی ها) کشته شدند. مادر نازدار که در اردوگاه آوارگان در خارج از شهر دهوک در شمال عراق ساکن است گفت که دخترش موفق شد شش ماه پیش با او تماس بگیرد. ...
گفتگو با همرزم علی اکبر ابوترابی در عملیات رمضان/وضعیت کشور پس از آزادی از اسارت شوکه ام کرد
ها کیلومتر عقب نشینی کرده بودیم، اما به دلیل اینکه دشمن ما را دور زده بود در محاصره نیروهای عراقی قرار گرفته و اسیر شدیم. در آن روز عراقی ها خاطرات بدی را برای ما به یادگار گذاشتند، با تانک بر روی بدن بسیاری از همرزمان مجروح ما رفتند و آن ها را به شهادت رساندند. در هر صورت ما پس از اسارت به اردوگاه موصل 2 منتقل شدیم و مدت 98 ماه (8 سال) دوران اسارت را سپری کردیم. مختصری در ...