سایر منابع:
سایر خبرها
رفتم که دیدم حیوانات درنده اجساد را از خاک بیرون کشیدند و تنها استخوان های برادرزاده هایم سالم مانده بودند و وقتی دیدم پدرم به عنوان مظنون در بازداشت پلیس است تصمیم به انتقام گیری از پدرم افتادم. استخوان ها را داخل پتویی پیچیدم و در تاریکی شبانه استخوان را داخل حیاط خانه پدرم رها کردم و سعی داشتم با این صحنه سازی پدرم را قاتل معرفی کنم که پس از یک ماه نقش پردازی دستم رو شد. بنا به این گزارش، بازپرس پرونده برای تحقیقات بیشتر دستور داد تا این عموی کینه ای در اختیار ماموران پلیس آگاهی آبادان قرار گیرد و صبح روز دوشنبه 8 شهریور ماه بازسازی صحنه قتل در محل جنایت صورت گرفت. ...
حیوانات درنده اجساد را از خاک بیرون کشیدند و تنها استخوان های برادرزاده هایم سالم مانده بودند و وقتی دیدم پدرم به عنوان مظنون در بازداشت پلیس است تصمیم به انتقام گیری از پدرم افتادم. استخوان ها را داخل پتویی پیچیدم و در تاریکی شبانه استخوان را داخل حیاط خانه پدرم رها کردم و سعی داشتم با این صحنه سازی پدرم را قاتل معرفی کنم که پس از یک ماه نقش پردازی دستم رو شد. بنا به این گزارش، بازپرس پرونده برای تحقیقات بیشتر دستور داد تا این عموی کینه ای در اختیار ماموران پلیس آگاهی آبادان قرار گیرد وصبح روز دوشنبه 8 شهریور ماه بازسازی صحنه قتل در محل جنایت صورت گرفت. ...
که در همان ساختمان قرار داشت، وارد آنجا شده و با جسد مینا، عروس 26 ساله خانواده روبه رو شدند که با سیم برق خفه شده بود. با توجه به سرقت نشدن وسیله ای از خانه قربانیان و نبود آثاری از نحوه ورود به زور روی در، احتمال می رفت اعضای این خانواده قربانی انتقام فردی آشنا شده باشند. این در حالی بودکه یکی از آشنایان این خانواده به نام نادر که در محل قتل حضور داشت دستگیر شد و به قتل اعتراف کرد. ...
... هدایایی را که خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می آوردند می پذیرفت، گرچه اندک بود. ولی صدقات را نمی پذیرفت و از علایم و نشانه هایی که سلمان فارسی برای پذیرفتن اسلام در پیامبر جست و جو می کرد همین بود؛ زیرا شنیده بود آن حضرت هدیه را قبول، ولی صدقه را رد می کند. سلمان می گوید: از آن جا که محبوب ترین مردم نزد پدرم بودم همیشه مراقب من بود و اجازه نمی داد از خانه بیرون روم و از جایی ...
بیماری اش شده بودند، به خانه ما می آمدند تا شاید دلداری و امید بدهند ولی کار از کار گذشته بود. کمتر از 6 ماه وزن مادربزرگ به 40 کیلو رسید؛ پوست و استخوان. شب ها به مغازه پدرم می رفتم. بنده خدا تا آخر شب پشت میزش می نشست. سرش پایین بود و گونه هایش خیس. فکر مادربزرگ دیوانه اش کرده بود. تنها چیزی که آرامش می کرد، گریه بود. یادم نمی رود یک شب با من درد دل کرد: پسرم برای من پدر و مادرم مهمتر از ...
اظهارات این مرد، پدر او بازداشت شد اما گفت که بی گناه است و خبری از سرنوشت نوه هایش ندارد. 4روز از ماجرای گم شدن آتنا و ابوالفضل می گذشت که اتفاق هولناکی رخ داد. درحالی که پدربزرگ بچه ها در بازداشتگاه بسر می برد، همسر دوم او با پلیس تماس گرفت و خبر از کشف استخوان هایی در حوض خانه شان داد. تیمی از مأموران راهی آنجا شدند. در حیاط خانه حوض کوچکی بود که پتویی خون آلود در آن وجود داشت و داخل پتو قطعات و ...
از پسرش، نوه های خود را ربوده و با این فرضیه پدربزرگ 55 ساله برای تحقیقات بیشتر دستگیر شد. پدربزرگ خودش را بی گناه معرفی می کرد اما باگذشت چهار روز از ناپدید شدن بچه ها ماموران در تماس برادر این پدربزرگ با سناریوی هولناکی روبرو شدند. ماموران به خانه پدربزرگ رفته و زمانی که پای در حیاط این خانه گذاشتند با استخوان های 2 جسد که داخل پتویی پیچیده شده بود روبرو شدند. تحقیقات ابتدایی ...