سایر منابع:
سایر خبرها
سرم بگذارد؛ مگر، آن جا که عمد و اراده ای در کار نبود و یا فرآیند فساد سیستم؛ همکاران مجرب کاسب، به هر طریق، با همه ی نظارت، احتیاط و دقت، کار خود می کردند. مردم و دستگاه های نظارتی: انصافاً تحولات اساسی صورت گرفته در شهرداری، در مبارزه با فساد، پارتی بازی، سفارش گری، سوء استفاده و خیانت را، در یک سال گذشته بررسی و با تمام سال های پس از انقلاب مقایسه کنند. نان فرصت طلبان و سود ...
جوونی به وقت فردای مرحوم! همکاری داشته و صفحات طنزی را نیز در نشریه گل آقا ، دختران و اطلاعات هفتگی نوشته و با گروه گندم چند فیلمنامه طنز برای کلینیک فیلمنامه طنز دفتر طنز حوزه هنری نوشته است. استاد احمد چند غزل طنز برای حاضران خواند. رضایی به او گفت: ما می خواهیم غریب کشی کنیم. شما بیشتر بخوانید . محمد پورشید که نقش مجری را داشت یکی از ضرب المثل ها را در قالب ضرب المچل درآورده بود که حاضران از شنیدن ...
رباها هم بایستیم و تکلیف مان را با نان مفت خورها روشن کنیم. حتی هند و جاهای دیگر در خبرهای این روزها تصویری چاپ شده از یک مرد دردمند که جنازه همسرش را پیچیده لای ملافه و پتو و انداخته روی دوش و از شهر می برد به طرف روستا و در کنارش یک دختر 15ساله چشمش پر از اشک است و مرد، یعنی پدرش همه درد و مصیبت خانوادگی اش را روی دوش حمل می کند و نگران به سوی روستایش می رود، خبرنگار از او سوال ...
...؛ من به شما افتخار می کنم! برو و بیای مصاحبه ها که تمام شد نوبت رسید به خوش آمد گویی اصلی عراقیان، تونل مرگ با 30، 40 نفر قلدر چماق به دست منتظر آمدن توست! تونلی که تقریبا همه اسرا تجربه رد شدن از آن را داشته اند. تونل مرگ؛ تجربه مشترک اسرای ایرانی احمدرضا تونل مرگ خود را اینگونه وصف کرد: در بدو ورود وقتی به موصل رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم من با دیدن صحنه ای که ...
برای برند Huawei وجود داره. 11. تو اصفهان طرف با رکابی و شلوارک اومده آشغال بذاره دم در ازش آدرس میپرسم ؛میگه: نیمیدونم من بِچِه این محله نیستم. 12. بدون شک قشنگ ترین صحنه بازی ایران و قطر، قیچی برگردون مهدی طارمی به نیتروژن ها بود. 13. دلیل اینکه کلوچه ها رو دوتایی میسازن اینه که یکیش بره تو معده یکیش لای دندونا گیر کنه. 14. این آهنگ "باز آمد بوی ماه مدرسه ...
خوردم که از هر ناله می جوشد هزاران درد پنهانم میان حجره در بسته مثل شمع، می گریم مگر با قطره اشکی شود تر، چشم گریانم تمام عمر با تنهایی و غربت گرفتم خو ولی وقت شهادت مادرم زهراست مهمانم که دیده صید، دست و پا زند، صیاد، کف بر کف؟ اَلا صیاد! من صید تو ام، دیگر مسوزانم اَلا ای آه، از زندان تنگ سینه بیرون شو ...