سایر منابع:
سایر خبرها
اعمال مخصوص شب و روز عرفه + دانلود
...، و در بهشت جای دادی، و از تو درخواست میکنم به حق قرآن بزرگ، و به حق محمّد خاتم پیامبران، و به حق ابراهیم، و به حق جدا کردنت حق وباطل را در روز داوری، و به حق ترازوها زمانی که نصب شوند و نامه ها وقتی که گشوده شوند، و به حق قلم و آنچه نوشت، و لوح و آنچه شمرد، و به حق اسمی که بر سراپرده عرش نوشتی، به دوهزار سال پیش از آنکه مخلوقات، و دنیا، و آفتاب، و ماه به دست قدرتت آفریده شوند، و گواهی می دهم ...
داغ منا هنوز تازه است
ساعت ها پشت سرهم گذشتند شدند روز، روزها گذشتند شدند هفته... بی خبری شان به ده روز که رسید دیگر دل توی دلشان نبود. اگر چاره داشتند می رفتند تا عربستان، 13هزار کیلومتر آن طرف تر از تهران، خودشان دنبال عزیزشان می گشتند، ملافه ها را کنار می زدند، یکی یکی... داخل کانتینرهای پر از جنازه را می گشتند، دنبال رد و نشانی از حاجی گمشده شان. حاجی هایی که تا چند ساعت قبل از مراسم رمی جمرات زنگ زده بودند، حرف زده بودند، زنده بودند... اگر چاره داشتند می رفتند و خودشان را می رساندند به تقاطع خیابان 204 و 223 در شهر مکه. همان جا که داغ نشاند به دل آنها و خانواده بیش از 7000 هزار حاجی دیگر؛ داغی که هنوز تازه است، مثل روز اول... در آستانه فاجعه منا نشسته ایم پای صحبت همسران دو شهید رسانه ملی در فاجعه منای حج 94 شهید سیدحمیدرضا حسینی، خبرنگار شبکه خبر و شهید سیدحمید میرزاده، گوینده و مدیر تولید رادیو عربی و این جمله را از زبان هر دو خانواده می شنویم؛ این که داغشان تازه است و کهنه نمی شود. خانم شعبانی چند سال با شهید حسینی زیر یک سقف زندگی کردید؟ کمتر از هشت سال. خانم ابطحی شما چند سال با شهید میرزاده زندگی کردید؟ حدود 30 سال. چطور شد که همسرتان برای پوشش خبری مناسک حج به این مراسم اعزام شد؟ زهرا شعبانی: این انتخاب سعادت بزرگی است و برای همه خبرنگاران یک افتخار به حساب می آید. از دوسال قبل، اسم همسرم برای این مراسم رد می شد حتی کارهای گذرنامه و... را هم انجام می دادند، اما بنا به مشکلاتی قسمت نمی شد اعزام شود، تا این که اردیبهشت سال گذشته با من تماس گرفتند و گفتند برای اعزام خبرنگار به مراسم حج قرعه کشی می کنند، اما رئیسم گفته قرعه کشی لازم نیست امسال دیگر نوبت توست. اینها را پشت سرهم گفت و پرسید بروم؟ گفتم بله حج است؛ نصیب هرکسی نمی شود. گفت اما 56 روز طول می کشد به تو و دخترمان سخت می گذرد. گفتم دلمان که تنگ می شود، اما بالاخره این دوماه تمام می شود و برمی گردی. گفت دوماه نه ! 56 روز... می بینید ما سر چهار روز با هم چک و چانه می زدیم، اما هیچ وقت برنگشت... ناهید ابطحی: همسر من چون بزرگ شده لبنان بود و در این کشور تحصیل کرده بود تسلط کاملی به زبان عربی داشت. به همین دلیل و به واسطه علاقه و مهارت هایش سال ها در صدا و سیما به عنوان گوینده عربی بخش برون مرزی فعالیت می کرد. سال گذشته هم با این که قبلا یک بار حدود پنج سال پیش به این مراسم اعزام شده بود، دوباره برای پوشش خبری این اتفاق انتخاب شد. خانم شعبانی همسر شما چطور؟ قبلا تجربه شرکت در مراسم حج را داشتند؟ هدیه ازدواج پدرم به ما حج واجب بود، البته از اول برنامه ای برای آن نداشتیم. یک هفته قبل از ازدواج ما، پدربزرگم که خیلی برایم عزیز و ارزشمند بود در مکه درحال طواف خانه خدا از دنیا رفت. انگار که این حج و زیارت، دعوتی بود از سوی خدا به ایشان. همان روزی که خبر فوت پدربزرگم به مارسید پدرم ما را به محضر دعوت کرد. آنجا من فیش حجی را که پدرم سال ها قبل برای من خریده بود به اسم همسرم زدم و پدرم فیش حج خودش را به اسم من زد. بعد هم قرار شد بعد از بازگشت از مراسم حج زندگی مان را شروع کنیم که این اتفاق افتاد و ما آذر و دیماه 86 را مکه بودیم. حالا که به گذشته ها دقیق تر نگاه می کنم می بینم زندگی مشترک ما فاصله بین دو حج واجب بود، تا این که خدا همسرم راطلبید. درباره این فاجعه بزرگ و شهادت بیش از 7000نفر درمراسم حج چه نظری دارید؟ شعبانی: معتقدم که فاجعه منا سهل انگاری نبود. 7000کشته در عرض یک ساعت اتفاقی است که با یک سهل انگاری رخ نمی دهد. این فاجعه نقشه شومی بود که دولت آل سعود توانست اجرا کند و چنین سرنوشتی را برای 7000 نفر از مسلمانانی که برای انجام واجب دینی شان به مکه رفته بودند رقم بزند. البته این سرنوشت برای خود حاجی های شهید ما عاقبت به خیری بود، بهتر از این مگر داریم؟ این که مهمان خانه خدا باشی و در چنین روزی و در چنین مکانی پاک پاک ازدنیا بروی؟! اما به همان نسبت که این نوع مرگ برای آنها افتخار بود این انتظار و بازنگشتن شان از سفر حج، برای ما بسیار سخت بود. ابطحی: من هم موافقم که این حادثه برای خود شهدا یک جور عاقبت به خیری بود. آقای میرزاده بعد از حادثه سقوط جرثقیل ها برای تهیه گزارش به مسجدالحرام اعزام شده بود، بعد از تهیه گزارش چندبار با هم تلفنی صحبت کردیم و ایشان بارها گفت: خیلی دلم گرفته... مرگ حق است، هرکس به طریقی از این دنیا می رود، اما اینجا درحالی که مهمان خانه خدا هستی از دنیا بروی سعادت بزرگی است. نمی دانم که آن لحظه ها که این حرف را می زد مرغ آمین در راه بود یا این که آن قدر صاف و ساده از ته دل این نوع مرگ را خواست و از آنجا که بدون اجازه خداوند حتی یک برگ از درخت نمی افتد، این اتفاق در تقدیر خودش هم نوشته شد. چون شهدای فاجعه منا، همه انتخاب شده بودند. خانم ابطحی نظرشما درباره این فاجعه چیست؟ من حادثه منا را یک اتفاق نمی دانم و معتقدم این یک حرکت عمدی بود . به نظرم عربستان به هردلیلی، یک جور برنامه ریزی داشت برای رخ دادن این حادثه. حتی در جلسه ای که با حضور حجت الاسلام والمسلمین قاضی عسگر، نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت داشتیم، من به ایشان گفتم آمارها می گویند جنگ یکساله عربستان با یمن 7000 کشته داشته و این کشور موفق شد در عرض یک ساعت 7000 مسلمان را با لب تشنه به خاک و خون بکشد! بدون برنامه ریزی مگر امکان دارد؟! آخرین باری که قبل از شهادت با همسرتان صبحت کردید خاطرتان مانده؟ شعبانی: ما روزی پنج شش بار تماس تصویری داشتیم. حمیدرضا بخصوص دلش برای دخترکوچمان مه سیما تنگ می شد. در لحظه های دیگر هم با تلگرام و پیامک در ارتباط بودیم. آخرین باری که با هم تماس تصویری داشتیم شب عرفات بود، لباس احرام پوشیده بود ...