سایر منابع:
سایر خبرها
... نه خیلی. مقداری این حس را داشتم حالا که جایزه از سینماگرفته ام، صبر کنم برای یک کار سینمایی دیگر ولی چون مدت کارنکردنم طولانی شد، ترچیح دادم در تلویزیون کار کنم. فیلمنامه زیر تیغ را خواندم، بازیگران را دیدم و البته خود آقای هنرمند هم بود. احساس کردم این خودش دست کمی از یک فیلم سینمایی خوب ندارد. به ویژه اینکه استاد پرستویی و بانو معتمدآریا برای من اسطوره های بازیگری بودند و هر کسی می پرسید ...
... کی این شیوه از هر گدایی برآید بوقت درو چون رسد کشت عاشق بناگاه ابر بلایی برآید مشو مانع ناله ما و بگذار فغانی ز محنت سرایی برآید بجز لاله شوق چیزی نباشد چو از خاک خادم گیایی برآید و باز در غزلی دیگر، شاعر از جور و جفای چرخ دون شکوه می کند: نپنداری کز آن گل چاکها در پیرهن دارم که صدچاک دگر در سینه ...
قشون پیدا به حسرت بسته است آه دلم را جوشش داغم ز هر آهی شود در دیده ام صد موج خون پیدا دلم را چار قسمت کن به چشم خویشتن بنگر ز شوقت در وجودم حاء و سین و یاء و نون پیدا ستون ها از تب دیوانگان بسیار می نالند ز خون سر بود رَدّی ز ما در بی ستون پیدا به خلوتگاه جان خواندم تو را و ناگه از پرده همین که جلوه کردی شد ز خاک من جنون پیدا ...
خواهیم کار را حل کنیم پس نمی خواهیم دعوا کنیم. می خواهیم حل کنیم. س: چند اسم می خواهم بگویم خیلی کوتاه جواب دهید. آیت الله خامنه ای؟ بادامچیان : نائب امام زمانی که همه دل ها متوجه اوست. س: آیت الله جنتی؟ بادامچیان: کسی که مظهر استقامت و حوصله و تحمل و فدا کردن آبروی خود برای حفظ آبروی دیگران است. شورای نگهبان این است. س: آیت الله شهید بهشتی؟ بادامچیان: یک ملت! ...
سختی هم بود. که یک روزی ناظم مدرسه ما آمد گفتش که، آن موقع یک شعر آمنه آمنه بود برای این آقاسی، خیر معروف شده بود آمد پشت بلندگو گفتش که کی آمنه آمنه بلده؟ یک عده از بچه ها بندگان خدا گفتند ما بلدیم دست شان را بردند بالا، بعد پرسید کی اذان بلد است؟ آن ها را برد آن طرف بعد آن آمنه ای ها را آورد شروع کرد به کف دست هر کدام شان یک ترکه زدن. تازه جالب این بود که بعضی از این آمنه ای ها از آن ها هم دست ...
ناامیدی بر من فائق شود یک شرکت از راه می رسید و می گفت که من اسپانسرت می شوم و بعد دوباره می رفت تا یک سال بعد. یکی از روزهایی که واقعا ناامید شده بودم حافظ را باز کردم و این شعر آمد: مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد، بلبل خوش خبر از طرف صبا باز آمد، چشم من در ره این قافله راه بماند، تا به گوش دلم آواز درا بازآمد. این بیت شعر حس خوبی به من داد. رفتم پای کامپیوتر و ایمیلم را چک کردم، دیدم ایمیلی از ...
...> سوال: چرا این مطالب را رسانه ای نمی کنید؟ بادامچیان: برای این که قصدمان برخورد نیست. یک زمانی می خواهیم دعوا یا برخورد کنیم. یک زمان می خواهیم کار را حل کنیم پس نمی خواهیم دعوا کنیم. می خواهیم حل کنیم. سوال: چند اسم می خواهم بگویم خیلی کوتاه جواب دهید. آیت الله خامنه ای؟ بادامچیان: نائب امام زمانی که همه دل ها متوجه اوست. سوال: آیت الله جنتی؟ ...
تو اصلا بگو که جان بسپر ، ای به روی چشم هر کار می کنم ز برای رضای تو این اضطراب ها همه از این گناه هاست آرامش همیشگیم "کربلای تو" من را شبیه کفتر صحنت بدان حسین اذنی بده که من بپرم در هوای تو اقا دوای درد مریضت شده حرم مردیم در فراق حریم و سرای تو دل را سپرده ایم به راه جنون دگر سر را سپرده ایم به راه ولای تو منبع:باشگاه خبرنگاران ...