سایر منابع:
سایر خبرها
نامه نوشته بود پدرش در خانه ای کار می کرده چند روز بعد در ان خانه سرقتی رخ داده وپلیس به پدر او مشکوک شده وشما هم از پلیس بدتر حرف او را باور کردی وزندانیش کردی . حالا تا شب باید او را ازاد کنی ... انقدر گرسنه بود که اعتراض روده ها را می شنید او حتی شب گذشته چیزی نخورده بود. دم نانوایی رسید بوی نان تازه وتنوری پیاده رو را انباشته کرده بود تمام پول خورده هایش ربع نانی نمی شد کمی صبر کرد ...
دارد پیر می شود و هنوز صاحب اولادی نشده که تاج و تختش به دست غریبه نیفتد. از جا بلند شد و داشت قدم می زد که وزیرش رسید و تا دید سگرمه های پادشاه درهم رفته، پرسید چی شده و پادشاه موی سفید را نشانش داد و سر دلش را باز کرد. وزیر گفت باید چهل شب جمعه، از شب تا صبح عبادت کند. بعد از خدا هرچی بخواهد، به اش می دهد. پادشاه حرف وزیر را قبول کرد و مشغول شد. شب چهلم، بعد از عبادت خوابیده بود که تو خواب کسی ...
چه جنمی دارد. پسره حرف پدر را قبول کرد و صد تومن را گرفت و راه افتاد و رفت بازار. زد و بین راه برخورد به چند تا زن قرشمال و آن کاره و زود با آن ها رو هم ریخت و رفت خانه ی نشان کرده ی شهر و شب را تا صبح آن جا ماند و هر چی داشت و نداشت خرج قرشمال ها کرد و صبح که شد، با دست و جیب خالی برگشت به خانه ی پدرش. پدر تا پسرش را دید و سر و برش را نگاه کرد، پی برد رفته دنبال الواطی، ولی باز هم ازش پرسید چه کار ...
لئویی یا رضا مسی هستی؟ مرسی، ممنونم من رو رضا می تونید صدام کنید، مسی ام می تونید صدام کنید دیگه. از کی فهمیدی خیلی شبیه مسی هستی؟ واقعیتش، خیلی وقت پیش به من می گفتن خیلی شبیه مسی هستی. بر می گرده به پنج شش سال پیش. الان مدل موها رو دقیقا شبیه لئو زدی دیگه. نه من مدل موهام همین جوری بود. پس مسی از شما تقلید کرده.. دیگه ...