سه شنبه ۱۱ اردیبهشتساعت ۱۵:۲۵Apr 2024 30
جستجوی پیشرفته
همشهری ۱۳۹۶/۰۱/۱۱ - ۰۳:۳۷

شب آرزوها

- داستان پری رضوی: بیست و نه روز از پاییز گذشته بود. آقاعزیز با عصای چوبی اش توی کوچه راه می رفت. برگ های پاییزی روی زمین، فرش زرد و نارنجی درست کرده بود. روی کلاه پیرمرد هم چند برگ نشسته بود. با خودش گفت: بهتره درخت های حیاط رو هرس کنم. ... ادامه خبر

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)