سایر منابع:
سایر خبرها
ارضا نمی کرد. پرخاشگری اش را روی ما جابه جا می کرد و من نیز از محیط سرد و غم انگیز خانه فراری بودم... اما وجود میثم همچون فانوسی، روشنایی بخش، تاریکی اتاق تنهایی ام بود... آن روزها موقعی که میثم صدایم می کرد و می گفت چطوری عروسکم قلبم می تپید صورتم گلگون می شد و تمام غصه هایم را فراموش می کردم در مدت آشنایی هر روز برایم یک شاخه گل می آورد. ما به خاطر سختگیری های پدرم زمان کوتاهی بعد از تعطیلی ...
هرگز در زندگی ندیده بودم. صوفی ای چون این سخن را شنید گفت: پدرت را نیز این روز از همه سخت تر بوده است و روز او از روز تو سخت تر و دشوارتر است. همچنین سلیمان از مور لنگی پرسید: کدام گل است که با غم و اندوه آمیخته تر است؟ مور گفت: خشت واپسین که بر گور نهند؛ زیرا با این خشت همه آرزوها گسسته می شود. عطار حکایتی از حضرت ابراهیم(ع) نقل می کند، مبنی بر اینکه هنگام مرگ حضرت ابراهیم خداوند از او می پرسد ...
است هر روز بعد از نماز، 45 دقیقه با هم حرف بزنیم و نمی دانستم این همه موضوع مشترک را قرار است از کجا بیاوریم. پرسیدم: قرار است درباره چه موضوعی حرف بزنیم؟ پدر گفتند: درباره هر موضوعی که خودت بخواهی . فردا صبح بعد از نماز به اتاق پدر رفتم. پدر ابتدا سوره والعصر را خواندند و منتظر ماندند تا من حرف بزنم، ولی من هم خجالت می کشیدم و هم حرفی برای گفتن نداشتم و سکوت کردم. پدر وقتی سکوتم را دیدند، شروع به ...
.... این زیاده روی در گوش سپردن به موسیقی، پدیده ای است که از آن با نام اعتیاد تعبیر می شود. آمارهای رسمی و غیر رسمی منتشر شده نیز این واقعیت تلخ را تایید می کند به گونه ای که بر اساس آخرین آمارهای ارایه شده بیش از 90 درصد جوانان ایران به موسیقی، آهنگ و ترانه اعتیاد پیدا کرده اند. شاید شما نیز در تاکسی، مترو، اتوبوس، پیاده روی خیابان، هنگام رانندگی، غذا خورن، خواب و یا حتی درس خواندن ...
. ای بانوی غم، در آخرین سفر بر تو چه گذشت؟ یک سال و اندی گذشته بود که تو از قحطیِ مدینه به سوی شام حرکت کردی. راه درازی را آمده بودی و در طول راه، خاطرات سرخ خویش را ورق می زدی. از تمام جاده ها بوی برادر و در تمام گذرگاه ها، صدای گریه یتیمان را می شنیدی و بی تابی رقیه را که در تمام طول راه، پدر را می طلبید. زخم خاطراتْ روحت را آزرده کرده بود. پرنده جانت دیگر در کالبد تن نمی گنجید و می خواستی به برادر ...
...> این مدّتی که بود بدون برادرش یک سال و نیم میل تبسّم نکرده بود از خنده رو گرفت، لب روضه پرورَش یک سال و نیم با عطش آن کویر سُرخ دریای اشک بود دو تا دیده ی تَرَش یک سال و نیم بود که او آب رفته بود یعنی که بیشتر شده بود عین مادرش وقت سفر چقدر غریبانه پر کشید مثل حسین سرور و سالار بی سرش شعر دیگر در این اندوه جانفزا، بخشی از سروده حسین ...
...> محمدعلی مجاهدی یکی از همین شاعران دیار کریمه اهل بیت (س) است که در بخشی از شعر خود، خاطرات غم و اندوه آن بانو را در طول زندگی اینچنین به تصویر می کشد: زینب ای شیرازه اُمّ الکتاب ای به کام تو، زبان بوتراب از بیانت سر به سر توفان خشم نوح می دوزد به توفان تو چشم بازگو ای جان شیرین علی داستان درد دیرین علی از همان نخلی که از ...