سایر منابع:
سایر خبرها
او که حرف می زند پرنده ها سکوت می کنند ...
خارج را دنبال می کنم. هر روز صبح برای دقایقی تمام مطبوعات زبان خارجی را دنبال و رصد می کنم. روزنامه های انگلیسی زبان، فرانسوی زبان و آلمانی زبان را قطعا مرور و گلچین می کنم و همزمان ترجمه می کنم. در داخل هم همه روزنامه های ایران را گلچین و انتخاب می کنم. برنامه صبح من سیاست است، یعنی مطبوعات ایران و خارج را بررسی می کنم. صفحه یک روزنامه های خارجی و ایرانی را نگاه کنید، طبیعتا نگاه سیاسی است، بعد ...
اشک های بی امان مژگان در دادگاه + عکس
ریخت گفت: من به زندگی ام علاقمند بودم و شوهرم را دوست داشتم اما او به من و فرزندمان بی توجه بود. او مدام با تلفن همراهش سرگرم بود و این موضوع به شدت مرا اذیت می کرد. به همین خاطر اخرین بار با او درگیر شدم. من در مدتی که در زندان Prison هستم فرزندم را ندیده ام و حالا از خانواده همسرم تقاضا دارم به خاطر خدا و فرزند خردسالم مرا ببخشند. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند. رکنا ...
هیئت که می روید بگویید حرم آمدم؛فرقی بین حرم سیدالشهدا و روضه سیدالشهدا (ع) نیست
اینکه بیایند گفت خانم من نه اهل هیئت است ،نه متدین است و نه علاقه ای به امام هشتم دارد.گفت شرط کرده است با من که می رویم مشهد ،همه جا می رویم ولی حرم امام رضا علیه السلام من نمی آیم. خادم می گوید: آمدند خانه ی ما و با نو عروس خوش آمد گویی کردم.هرچه اخلاق به خرج دادم هیچ فایده ای نداشت. چند روز گذشت و اینها حرم نرفتند و رفتم به دختر خانم گفتم که یک سر حرم هم بروید.دختر پاسخ داد من حرم نمی آیم به شوهر ...
هنگام شهادت خواسته بود سرش را بلند کنند تا به آقا سلام دهد
کنارت هستم. برایم دعا کن اگر ته دلت راضی شود همه چیز درست می شود. پدر و مادرش قرآن را گرفته بودند و من کاسه آب دستم بود. جلوی در پوتینش را محکم بست. گفت: خیلی به تو اطمینان دارم واقعاً لیاقتش را داری. رفت تا سرکوچه و دوباره برگشت. مرا نگاه کرد و آب را پشت سرش ریختم. قرار بود برویم مشهد که رفت سوریه. یک شب قبل از شهادت خواب دیدم در مشهد بعد از زیارت یک آقای نورانی در دست چپم جای حلقه انگشتر عقیق و ...
مروری بر زندگینامه سردار شهید “حسین لشگری”
به گزارش ایران ویج به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صبح قزوین؛ خلبان آزاده حسین لشکری، ملقب به سیدالاسراء ایران، در سال 1331 در روستای ضیاء آباد شهرستان قزوین به دنیا آمد. وی دوره تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به قزوین رفت. در سال 1350 پس از اخذ دیپلم برای انجام خدمت سربازی به لشکر 77 خراسان اعزام شد. همان موقع با درجه گروهبان ...
کامبیز با خواهر شوهردارمن ارتباط داشت
پدر قربانی در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من با دریافت دیه از قصاص صرف نظر می کنم. اما مادر مقتول در حالی که اشک می ریخت گفت: به هیچ قیمتی از خون پسرم نمی گذرم و حاضرم سهم همسرم را بپردازم تا قاتل پسرم اعدام شود. سپس متهم به دفاع پرداخت و گفت: من حال طبیعی نداشتم که با کامبیز درگیر شدم. او با رابطه پنهانی که با خواهرم برقرار کرده بود آبرویمان را در محل برده و موجب سرافکندگی ما شده بود. من برای ادب کردن دوستم با او قرار گذاشتم ولی قصد کشتن او را نداشتم. من حالا دفاعی ندارم. در پایان این جلسه هیئت قضایی وارد شور شد و مانی را به قصاص محکوم کرد. ...
علت درگذشت سیمین صداقت، گوینده پیشکسوت رادیو
از توانایی هایشان توهم دارند. مثلا فکر می کنند می توانند خواننده یا بازیگر شوند. شما خودتان از ابتدا حسمی کردید صدای خوبی دارید یا از طریق توجه دیگران به اینموضوع پی بردید؟ حس می کردم. مثلا دوست داشتم همه چیز را بلند بلند بخوانم. دبیرهای مدرسه هم همیشه میگفتند خانم صداقت از روی درس بخوان. بچه ها هم دوست داشتند.از سال سوم ابتدایی شروع به خواندن مجله و کتاب کردم و مادرم هم مرا تشویق میک ...
به او گفتم شهید شو، اما اسیر نه
ترم 6 فلسفه و مسلط به دو زبان انگلیسی و عربی بود و به مدت دو سال نیز در کلاس نقد و بررسی فیلم شرکت کرده بود و اخیراً که حضرت آقا دریکی از سخنرانی های خود فرمودند جای افرادی مثل شهید آوینی در کشور خالی است و نیاز است جوانان ما راهش را ادامه دهند، محمدامین تصمیم گرفت دوره ارشد خود را در رشته فیلم سازی ادامه دهد و حتی برای این کار یک دوربین فیلم برداری سفارش داد که چند روز بعد از شهادتش به دست ما ...
بلایی که مرد زندانی سر زنش آورد / از صابر طلاق خواستم او به من تهمت زد و ...
زن 35 ساله درحالی که می گفت دیگر از اعمال و رفتارهای وحشتناک همسرم به ستوه آمده ام و حتی برای لحظه ای دیگر نمی توانم با او زندگی کنم، به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: با اتمام تحصیلاتم در مقطع راهنمایی، ترک تحصیل کردم و در کنار مادرم امور خانه داری را آموختم. سه سال بعد و در حالی که 17 سال بیشتر نداشتم به خواستگاری صابر پاسخ مثبت دادم و این گونه دوران دیگری از زندگی ام آغاز شد اما اسب ...
متهم : قصد خودکشی داشتم، اسلحه تیر نداشت
ابتدا به جرم خود اعتراف کرد، به کارآگاهان گفت: 24 سال دارم. مدتی پیش به دلیل شرایط بد مالی برای کار به تهران آمدم و برای خانواده ام خرجی می فرستادم. هفت ماه قبل از حادثه پسرعمویم رحیم مرا به یک گروه تلگرامی دعوت کرد و همان جا با زنی جوان آشنا شدم. نرگس به من گفته بود چندماهی است از همسرش جدا شده و به عنوان پرستار دو کودک مشغول به کار است. به نرگس علاقه مند شدم و قصد ازدواج با او را داشتم اما ...
شوهرم را کشتم چون به من خیانت می کرد!
آشپزخانه رفتم که چشمم به چاقو افتاد. آن را برداشتم و با پریشان حالی به شوهرم حمله کردم و ضربه ای زدم. من هیچ وقت قصد کشتن همسرم را نداشتم و در آن لحظه فقط می خواستم او را بترسانم چون مرا بشدت کتک زده بود. حالا هم از مرگ هیچ ترسی ندارم اما تنها نگرانی ام، سرنوشت نامعلوم و مبهم تنها دخترم است. به همین خاطر از خانواده شوهر مرحومم و قضات دادگاه عاجزانه درخواست دارم مرا به خاطر دخترم وبه خاطر جوانی ام ببخشند. من از وقتی بازداشت شده ام نتوانسته ام براحتی دخترم را ببینم و روزها و شب هایم را با کابوس مرگ می گذرانم. پس از پایان محاکمه، قضات وارد شور شدند تا حکمشان را درباره این زن صادر کنند. ...
آیا تخمه ژاپنی برای کشور ژاپن است؟ /ویژگی های طناب خوب برای ورزش کردن /تاکی تخلفات باغ وحش وکیل آباد ...
عروسکی برای عکس گرفتن در آغوش بازدیدکنندگان این باغ وحش مورد استفاده قرار می گیرند. توله ببرهایی که در ادامه مشاهده می شوند، حاصل درونزادگیری از ببرهای باغ وحش وکیل آباد مشهد هستند که اردیبهشت 96 متولد شده و بعد دست به دست شدن در آغوش بازدیدکنندگان باغ وحش، پس از تحمل مشکلات جسمی ناشی از اختلالات ژنتیکی تلف شده اند تا تصاویری جذاب را در صفحات مجازی بازدیدکنندگان این باغ وحش به یادگار ...
جانبازی با کلکسیونی از مجروحیت، اما ثابت قدم و پُرتلاش
شده بودم که بعدها دانستم برای لحظاتی مرا رها می کنند و در کنار پیکر شهدا قرار می دهند. بعد متوجه زنده بودنم می شوند. سپس به بیمارستانی در شیراز منتقل شدم که بر اثر تراکم تعداد مجروحین به تهران منتقل شدم. تا سال 1372 به صورت متوالی در بیمارستان بستری بودم و روند درمانم ادامه داشت تا اینکه کم کم توانستم روی ویلچر بنشینم. از سال 67 تا 72 چندین سال از طلایی ترین روزهای عمرم به ناچار روی تخت بیمارستان ...
زن جوان در دادگاه: شوهرم را کشتم چون به من خیانت می کرد و همه وقتش را با یک دختر می گذراند
رسیده بود و نمی توانستم سایه سنگین یک دختر را که شوهرم تمام اوقاتش را با او می گذراند تحمل کنم به آشپزخانه رفتم که چشمم به چاقو افتاد. آن را برداشتم و با پریشان حالی به شوهرم حمله کردم و ضربه ای زدم.اما من هیچ وقت قصد کشتن همسرم را نداشتم و در آن لحظه فقط می خواستم او را بترسانم چون مرا بشدت کتک زده بود. حالا هم از مرگ هیچ ترسی ندارم اما تنها نگرانی ام، سرنوشت نامعلوم ومبهم تنها دخترم است.به همین خاطر ...