سایر منابع:
سایر خبرها
حکم جلب
خندید گفت حالا کارتو بکش می گم بهت. بعد که پولو دادم صاف تو چشام نگاه کرد و گفت حکم جلبشو گرفتیم. مسافر هیجان زده تاکسی یه نفس عمیق دیگه کشید تا جون داشته باشه یه نفس همه حرفاشو بزنه انگاری چند سال حرفو می خواست تو چند دقیقه به عالم و آدم بگه بعد نفس عمیقش گفت: اصلا اسم حکم جلبو که شنیدم اشک تو چشام... - اصلا یه حالی شدم حاجی -می رم ...
عرضه مجموعه شش جلدی - وَگی ورجه - برای مخاطبان کودک
... جاناتان لاندن، شاعر و نویسنده آمریکایی، تا حالا بیش از 100 کتاب برای کودکان نوشته است. او وقتی برای دو پسر کوچکش قصه می گفت، فهمید که عاشق نوشتن برای بچه هاست. ناصر کشاورز این بار هم مثل مجموعه می می نی با شعرهای شاد و دوست داشتنی کوچولوها - و البته بزرگ ترها - را عاشق کتاب خواندن می کند. جلد اول این مجموعه وَگی ورجه باهوشه می دونه چی بپوشه نام دارد. پشت جلد این کتاب ...
بن بست
| شهاب نبوی | عمورضا مرد خیلی محجوب و با ادبی بود. من را هم خیلی دوست داشت. چون زن و بچه نداشت، همیشه از بابا اجازه می گرفت و من را با خودش این ور و آن ور می برد. مثلا می رفتیم قهوه خانه، من فرت فرت قند می خوردم، عمورضا هم بین رفقایش می چرخید یا می رفتیم حومه شهر و از کارتن خواب ها دلجویی می کردیم. گاهی هم به شهرهای دیگر کشور عزیزمان ایران مسافرت می کردیم. عمورضا خیلی مهربان و مردمدار بود، چون کل ...
در خانه سه مصیبت زده هرمزگانی چه می گذرد؟
محدثه خبر دارین. معلمین؟ عمه های محدثه از بندرعباس به شهسوار آمده اند تا از حال و روز برادرزاده باخبر شوند. یکی شان محکم دستهایم را می گیرد و داد می زند: تو رو خدا کمکم کنید بد زخمی خوردیم. دست و پای برادرزاده ام قطع شده. نه دست داره نه پا... چیکار کنیم. شما می تونید صحبت کنید که دست و پای برادرزاده ام رو پیوند بزنند. به کی بگم من هیچ کس رو نمی شناسم. همین طور تکرار می کند و گریه می کند ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (438)
.... 30. دافا ،شاخا، پافا بذارید ابروهاتون پر شه دیگه چیزی به مدرسه ها نمونده. 31. چه اعتماد به نفسی دارین تو اینستا لایو میذارین. من دوربین جلو گوشیم یهو باز شه دو رکعت نماز وحشت میخونم. 32. شب موقع خواب میگم فردا صبح بیدار میشم دنیارو عوض میکنم ، صبح ولی از کمر به پایین فلجم فقط می تونم آلارم رو خاموش کنم. آخرین باز مانده ی عید قربان 33 ...
روزنامه های دوشنبه
می کند. به خاطر همین خانه محقرش و اینکه پولی ندارد تا از میهمان هایش پذیرایی کند. مناعت طبع آنها باورنکردنی است. پذیرایی عزای شیوا فقط با آب است: با تمام نداری ام خواستم شیوا درس بخونه، درس خوندن رو دوست داشت. خواستگار داشت اما می گفت بابا شوهر نمی کنم. من می خوام دکتر بشم کمک خرجت می شم. بابا یک روز ما هم پولدار می شیم تو کارگری نمی کنی. اینها را می گوید و اشکش سرازیر می شود: شرمنده اش ...
یاورزاده: به بهای حبس، محسنی را رسوا می کنم
بکن بلاخره بازیکن تیم ملی هستی، خود فدراسیون هوات رو داشته باشه... والا چی بگم. من بعد از این که از استقلال اومدم بیرون؛ شرایط برگشتنم به استقلال هم بود. که آقای قلعه نوعی تو این زمان با این که آمادگی من رو دیده بودن و حتی دیدن از چپ های اون موقع آماده ترم؛ اما تشخیصشون این بود که من نباشم بعدشم که یه سری مسائل اتفاق افتاد که من به خارج از ایران و اسلوواکی رفتم، بعد اون هم منافع یک سری ...
طنز؛ تبدیل شیر مرغ به بحران، تضمینی
نو بسازن و در مورد دوم هم نصف راننده ها که قیافه شون تابلو بود این کاره نیستن رو گذاشتن کنار که در نتیجه بیشتر راننده ها الان کمک راننده ندارن و خودشون شبانه روز پشت فرمون میشینن. اما خیالتون راحت باشه، چون تهش به نتیجه قابل قبول می رسیم و سیستم حمل ونقل کشور درست میشه. حالا فوقش یه عده این طرف از بین میرن که اونم جزو هزینه های کاره! پس نتیجه می گیریم که اگه تلفن خونه تون خراب شد، زنگ نزنین بیان برای تعمیر، چون یهو جلوی در خونه رو میکنن و برق و گاز و آبتونم قطع میشه. همون با موبایل تماس بگیرین امن تره! ...
روزنامه های دوشنبه
می کند. به خاطر همین خانه محقرش و اینکه پولی ندارد تا از میهمان هایش پذیرایی کند. مناعت طبع آنها باورنکردنی است. پذیرایی عزای شیوا فقط با آب است: با تمام نداری ام خواستم شیوا درس بخونه، درس خوندن رو دوست داشت. خواستگار داشت اما می گفت بابا شوهر نمی کنم. من می خوام دکتر بشم کمک خرجت می شم. بابا یک روز ما هم پولدار می شیم تو کارگری نمی کنی. اینها را می گوید و اشکش سرازیر می شود: شرمنده اش ...