سایر خبرها
گفتند پیکر به این شکل برگشته است که دوباره گفتیم خدایا راضی به رضای خودت هستیم. روز وداع با پیکر در معراج شهدا، چه درد دلی با پسرتان کردید؟ به عباس گفتم همیشه می گفتی که ما شیعه علی هستیم و اگر من آن زمان بودم مطمئنا کنار امام حسین(ع) با کفار می جنگیدم. الان هم که رفته ای و از حریم و حرم خواهر امام حسین(ع) دفاع می کنی؛ خوش به سعادتت. دیدی خدا چقدر تو را دوست دارد و چقدر زیبا تو را خرید ...
وضع از اسب فرود آمد و سکینه را نزد خویش خواند و او را به سینه چسباند و اشک هایش را پاک نمود و فرمود: ای سکینه! بدان که بعد از من گریه زیادی در پیش خواهی داشت؛ اما تا هنگامی که جان در بدن دارم، با این اشکِ جانگدازت، دلم را آتش نزن! آن زمان که کشته شدم، تو که بهترین زنان هستی، سزاوارترین فرد به گریستن بر منی! لفظ جمع در این جا، بیانگر این است که سکینه جزء بانوانی است که دلیلی واضح بر بالابودن ...
...، گفتم: من از این کارهای تو خیلی در عجبم؛ آن نماز شب و امانت داری تو و آن گاه ریاست این جماعت دزدان. این معمّا را برای من حل کن. گفت: این ها همگی طایفه منند. در ترک این کار منحوس که آن ها بر خود شغل گرفته اند، از من حرف شنوی ندارند؛ ولی در تقلیل آن و رعایت جانب انصاف، یک قدری از من حرف می شنوند. من همیشه به آن ها پند می دهم که انسان در همه حال، راهی با خدا داشته باشد؛ حتّی در همین ...
است و پر از مار و عقرب و رتیل. گفت: همین جور است! خیلی آرام هم حرف می زد. گفتم: خب شما خانهٔ هیچ کس هم که نمی روی، وقتی در بیابان می خوابی، زیر آسمان می خوابی، از جاده هم که نمی روی و همه اش از کوهستان ها و تپه ها می روی، شب ها برای خواب چه کار می کنی؟ بالاخره خوابت می برد! گفت: یک ساعت به نماز صبح مانده که فقط برای اظهار ارادت و نه عبادت در بیابان بلند می شوم. آخر اینها فکرشان هم خدا یک نور دیگری ...