سایر منابع:
سایر خبرها
. بزرگ تر هم که شد بیشتر وقتش را در مسجد بود. در جلسات بسیج شرکت می کرد و یا در حال تدارک مراسمات و پشتیبانی هیئت های مذهبی بود. عباس جوان خوش رو و شوخ طبعی بود، همه اهل محل و مسجدی ها دوستش داشتند. اهل مطالعه هم بود. علاقه زیادی به داستان انبیا و قصه های قرآنی داشت. از 9 سالگی، هر سال در مراسم اعتکاف شرکت می کرد تا 13 رجب امسال که همان روز به سوریه پرواز داشت. همسرم همیشه به پسرها می گفت ...
این تکرار بیزارم به جای شمع رنگارنگ، دو نخ سیگار می ذارم من این روزا دلم می خواست، یکی یادش به من باشه یه مجنون مثل تو قصه، که دائم فکر لیلاشه من این روزا دلم می خواست، یکی همراه من باشه توی تاریکی شب هام، بیاد و ماه من باشه دلم می خواست یکی امروز، بپرسه حال غم هامو و من آسون بگم خوبم، ندارم فکر فردامو ولی حالا دلم می خواد، میون ...