سایر منابع:
سایر خبرها
قله بودم متوجه نشدم که چی شد آقای گوهری یک تیر به ران پایش خورده بود و استخوان پایش شکسته بود و خونریزی می کرد. صبح شده بود و تپه کناری ما هم توسط گروهی که به فرماندهی حاج خادم بالا میرفتند تصرف شد و چهارلول هم خاموش شده بود . رزمنده ها برای پدافند آماده می شدند، به یکباره دیدم آقای برگی هم کمرش را گرفته و با چهره ای گرفته روی خط الراس به ما ملحق شد. البته ایشان به همراه رزمنده ها با ...