سایر منابع:
سایر خبرها
شاسی بلند رفتند. مرد میانسال گفت: فکر می کنم این اتفاق کار دامادم باشد. چون با هم اختلاف داریم. وی ادامه داد: او شاگرد رستورانم بود چند سال قبل به خواستگاری دخترم آمد. از آنجایی که پسر خوبی بود با خودم گفتم من هم زندگی را از صفر شروع کردم و به اینجا رسیدم اگر زیر پر و بالش را بگیرم او هم آینده درخشانی خواهد داشت. به همین دلیل با ازدواج او و دخترم موافقت کردم. او ادامه داد: چند ماهی از ...
قرار شد بعد از پایان کار چند میلیون تومان دیگر بدهد. وی افزود: من هم چند بار به محل رستوران رفتم و وضع آنجا را بررسی کردم. سرانجام روز حادثه، زمانی که هوا تاریک شد به حوالی رستوران رفتم. وقتی که همه آنجارا ترک کردند و خیابان خلوت شد،سرو صورت خود را پوشاندم و به سمت رستوران رفتم. با بنزین آنجا را آتش زدم و فرار کردم. اما بعداز چند روز هر چه منتظر شدم کهپسر دایی ام پولی به من بپردازد، خبری از او نشد و به تلفن هایش پاسخ نداد. برای این متهم در حالی قرارقانونی صادرشد که شاکی نسبت به دامادش اعلام گذشت کرد. ...