سایر منابع:
سایر خبرها
مطرح می کنم، چون می بینم سال هاست عکاسانی چون سعید صادقی، محسن شاندیز، محمد صیاد، خود شما و دیگر عکاسان با وجود آنکه عکس های ارزشمندی از صحنه های دفاع مقدس گرفته اند، ولی هنوز بخش اعظمی از این عکس ها به شکل پراکنده نزد هرکدام از نهادها باقی مانده است. با وجود آنکه گنجینه خوبی از این آثار در دست هست، ولی هنوز آرشیو غنی برای تدوین این آثار وجود ندارد، نظر شما چیست؟ من در پاسخ به این سوال درباره ...
آمد و گفت که حکم اعدام تو صادر شده است و تو را با این دست هایم خفه خواهم کرد. انواع اهانت ها و تحقیرها در حق من روا داشتند که انسان از تصور آن شرم می کند. هنگام عصر، یکی دو ساعت از وقت ناهار گذشته بود که دیدم ملامحمدتقی خودش برایم غذا آورد. به نگهبانان گفت طناب را باز کنید. غذا را داد و رفت. بعد از غذا، تفنگچیان دوباره مرا به ستون بستند. هنگام تعویض که نگهبان جدید می آمد، هر کدام نسبت به ذوق و ...
کشتم چون به رابطه او با دوست صمیمی ام فرمان پی برده بودم. من باید فرمان را هم می کشتم. وی در تشریح جزییات آشنایی با همسرش گفت: سال 70 برای کار به ایران آمدم و به عنوان نظافتچی در خانه های مردم کار می کردم. درآمد بدی نداشتم تا اینکه دوستم فرمان اکرم را به من معرفی کرد. او می گفت اکرم دختر خوبی است.من هم پیشنهاد فرمان را پذیرفتم ولی چون شناسنامه نداشتم نتوانستم ازدواجم را با اکرم ثبت کنم ...
، دیدم دوستم مدت طولانی در فکر فرو رفت و سپس عرض کرد: من تصمیم خود را گرفتم و دستور شما را انجام خواهم داد . از محضر امام بیرون آمدیم. دوستم با ما به کوفه بازگشت و همه ی آن چه به دست آورده حتی لباسی را که بر تن داشت، به صاحبانش رد کرد و بقیه را صدقه داد. کار به جایی رسید که ما برای او لباس می فرستادیم و معاش روزانه اش را تأمین می کردیم. از این جریان چند ماه بیشتر نگذشته بود که او بیمار شد. به عیادت او ...