سایر منابع:
سایر خبرها
می خوای اسم شوهر آینده ت رو بگم؟
زن مو قرمز بودم. نوبت دوستم می شود و من منگ و متعجب جای خودم را به او می دهم. از دوستم می پرسم به نظرت درست می گه؟ دوستم که چند روزی است یک رابطه بی فرجام را تجربه کرده و درصد زیادی از امید به زندگی اش را از دست داده در گوشم می گوید: بستگی به اعتقادت داره. اگه اعتقاد داشته باشی به کائنات حتما درسته. پرده سوم؛ تنوع خدمات زن موقرمز با فنجانی از قهوه تازه دم برمی گردد. می پرسد ...
وقتی سر قرار رفتم با دیدنش شوکه شدم، این مزاحم ناشناس کسی نبود جز...
آوا زن خوشرویی بود. لحن صمیمانه و آرام و لبخندی شیرین بر لب داشت. اما در پس این لبخند غمی عمیق نهفته بود که هر لحظه حلقه ای از اشک به چشمانش می نشاند. بغضی فرو خفته در صدایش موج می زد: چند ماه قبل، پس از پایان ساعت کاری، شرکت را ترک کردم و برای رفتن به خانه سوار یک خودروی عبوری شدم. از آنجا که روز سختی را گذرانده و حسابی خسته بودم به همین دلیل از راننده خواستم مرا دربستی تا خانه ببرد ...
دام شیخ نشین میلیاردر برای تصاحب دختر ایرانی در حجله !
تو دوران دبیرستان هر وقت با بچه ها جمع می شدیم و من براشون می خوندم، افسانه تشویقم می کرد و می گفت حیفه که دختری با استعداد تو در ایران بمونه و حروم بشه! اون روز هم که تو فیسبوک دیدمش وقتی فهمید من هنوز به خوانندگی علاقه زیادی دارم بهم قول داد که حتما یه کارهایی برام انجام بده. افسانه تو این چند سالی که اونجا زندگی کرده بود، با خواننده های زیادی دوست شده که از خوش شانسی من خواننده مورد ...
حاتمی کیا ی به وقت شام همان حاتمی کیا ی آوینی است
شروع می شود: والا به خدا تو مملکت خودمون کم درد و بلا نداریم، اگه کاری میخواین بکنین تو کشور خودمون بکنین . در سکانس های بعدی برای چند دقیقه مکالماتی معنادار بین پدر و پسر رخ می دهد که از این منظر معنادار و قابل است. در جایی پدر با تأکید به پسرش برای بازگشت به ایران می گوید: علی! داری اذیتم میکنیا! مگه نمیخواستی برگردی پیش زن و بچت؟!!! و پسر می گوید: معذرت می خوام بابا! شما برای پرواز اِکسپایر ...
خونین شهر، چشم انتظار خرمشهر
تمام مسیر خرمشهر تا شادگان را با سه چرخه رکاب زد. خیلی از زن ها و بچه ها از ترس و ترکش کشته شدند. ماشین به اندازه نبود و همه نمی توانستند شهر را ترک کنند. خیلی از مردها ماندند که به ارتش کمک کنند. 5 سال در مشهد ماندم و بعد از آن به خاطر آزارهای خانواده شوهرم برگشتم خوزستان. هنوز خرمشهر بمباران می شد؛ به خاطر همین تصمیم گرفتیم برویم شادگان . روسری اش را جلوی دهانش می گیرد، خنده ریزی می کند و ادامه ...
همه کارهای سعید رنگ خدایی داشت/ آرزویش این بود که نحوه شهادت حضرت زهرا (س) را درک کند
کردند مگر تو طلبه هستی که مدام در این مدرسه می آیی؟ او در جوابشان می گفت: نه افتخار طلبگی ندارم، اما از این درس ها همه می توانن سرمشق بگیرند... شهید سامانلو عاشق خدا بود و هر کاری که می کرد رنگ خدایی داشت. همیشه به او می گفتم که به خدا حسودی ام می شود که اینقدر تو با او مانوسی و خدا خدا می کنی...روز اول خواستگاری بقدری از زن دوستی اش تعریف کرد و انرژی مثبت به من داد که گفتم این چه شوهر ...
خاطرات لکه های یک فنجان قهوه
را نگاه کردم. نیمرخ یک زن افتاده بود. همین را بهش گفتم که یک پله پایین تر آمد و گفت: خب خب؟ گفتم: زنه دیگه. شما بگید این کیه پیرمرد گفت: اگه دماغش عقابیه که اطلسه دوباره فنجان را نگاه کردم و گفتم: نه سربالاس پیرمرد گفت: همون اطلسه، عمل کرده نگاهش کردم و گفتم: یه جاده می بینم با سرش تأیید کرد و گفت: اطلس داره میره سفر حتما اطلس خانم خودش را یکجوری انداخته بود تو فال پیرمرد که با اسکاچ و کاردک هم ...
دیدم هستی با شوهرم در حال رقص در خانه مجردی اش بود و ...
رقص و پایکوبی بودند. تازه فهمیدم که روز تولد همسرم است. نصرت گفت: هستی کم توجهی تو به زندگی مشترکمان را جبران کرده است. از شدت عصبانیت با 110 تماس گرفتم اما او کتکم زد و دستم را شکست . از لطف شما سپاسگزاریم! اتصال ناموفق! لطفا بعدا سعی کنید. این نشانی ایمیل قبلا ثبت شده! ...
لجبازی در زندگی زناشویی، ریشه اش چیست؟
به یک موضوع واحد ،نگرش کاملا متفاوتی دارند.علم به این مسئله ،باعث میشود میزان مشاجرات کاهش پیدا کند. اطلاعات روانشناختی از مرد و زن برای زندگی لازم وضروری است تا ما هم خودمان را بشناسیم وهم همسرمان را.این شناخت ابزاری است برای برخورد صحیحتر و کمک کننده برای ارتباط موثر تر. برای اینکه مسئله برای شما روشنتر شود یک مثال میزنم:مردها از اینکه اشتباه کنند متنفرند ،از اینکه به آنها اشتباهشان ...
ناگهان صدای ضجه و ناله های زن جوانی که در تخت کناری ام ...
نوزادم جلوی چشمم است. سال ها از آن روز گذشت، شوهرم با کار و تلاش توانست یک شغل مناسب پیدا کند و زندگی مان روی روال افتاده بود. اما عذاب وجدان آن تصمیم اشتباه لحظه ای رهایم نمی کرد.این شرایط ادامه داشت تا اینکه یک روز صبح که در خانه تنها بودم زنگ در به صدا درآمد. پسرم در را باز کرد. زن و مردی هراسان وارد حیاط شدند. وقتی از پنجره بیرون را نگاه کردم شوکه شده بودم. او همان زنی بود که پسرم را به او ...
با شوهر تنبل چه کنیم؟
نهایتا انجام نمیداد میگفت من از تو انتظار ندارم (برای مرتب بودن خانه و ...) تو هم نداشته باش!! اگه بی وقت بیاد خونه من نباشم اصلا سراغی از من نمیگیره برا خودش یه نیمرو درست میکنه و بعد میخوابه میگه نمیخوام مزاحمت بشم( منهم میگم پس کاش از اول بامن ازدواج نمی کردی). الان که دو بچه داریم این بیشتر زجرم میده کمکی نمیکنه باید ده بار یه مسئله رو یاداوری کنم تا حواسش اصلا معطوف به قضیه بشه. هر موقع کاری ...
کلید اضافی
.... دم در ایستاده بود و به انگشت مرد که تند تند روی دگمه ها می لغزید نگاه می کرد. مرد دست به کمر گرفت، گوشی را گذاشت و سرش را تکیه داد به دیوار. پیرزن گفت:" حنابندون فیلم گرفتن نمیخواد دیگه!" مرد چشمانش را باز کرد. پیرزن گفت:" زمونه ما از این خبرا نبود زن جماعت بعد غروب اگه می اومد راش نمی دادن تو خونه." مرد گردنش را کج کرد. چمباتمه کنار تلفن نشست. نگاهش افتاد به رختخواب پیرزن گوشه اتاق و لحافی ...
رحم اجاره ای چند؟ / شرایط مادر جایگزین
می دهد، شماره همسرش که حاضر شده در رحمش کودک دیگری را پرورش دهد. شیرین به سرعت کلمات را پشت هم می گوید. سروصدای کودکی خانه را پر کرده است. به خاطر شرایط مالی مجبور شدم این کار را بکنم. درباره وابسته شدن به کودک تضمین می دهد: من تو بچه خودم موندم. حالا بخواهم بچه شما را نگه دارم؟ عبدالله نژاد در بیان مشکلاتی که ممکن است برای زن و مردی که برای داشتن فرزند با زن دیگری قرارداد می نویسند ...
مشورت در زندگی زناشویی، چه نقشی دارد؟
...: همسرم هر تصمیمی بخواد بگیره فقط به پدرش میگه و اگه من پیشنهادی بهش بدم اصلا قبول نمیکنه.حتی تا حالا چند بار شده که پیشنهاد من اگه انجام میداد درست از آب در میامد اما باز کاری که خودش میخواد انجام میدهد. اصلاانگار زن نگرفته و هنوز مجرده و هر رازی داشته باشه فقط به پدرش میگه. من از همه لحاظ بهش میرسم ولی نمیدونم چرا اینقدر به خونوادش وابسته است. به من میگه حتما روزی یک ساعت باید خونه بابام ...
آموزش جذب مردان با حرف زدن درست!
هایتان گوش ندهد. مردها از شکایت متنفر هستند کلماتی مثل تو و چرا مردها را وارد وضعیت تدافعی می کند. مردها طبیعتا اهل رقابت هستند بنابراین ممکن است وقتی احساس چالش کنند با شما مبارزه کنند. بهتر است شکوه ها را به درخواست تبدیل کنید. سعی کنید با دوستت دارم وقتی که ... یا خیلی خوشحال می شوم وقتی که ... شروع کنید . همین کار به تنهایی باعث می شود او به حرف شما گوش کند. راه ...