سایر منابع:
سایر خبرها
. به هر حال بیش از بیست روز از تیرماه سال 61 نگذشته بود که در عملیات رمضان دستش زخمی می شود؛ آنطور که همرزمانش برای برادرش جمال تعریف می کنند، آمبولانسی برای انتقال زخمی ها می رسد؛ محمدعلی که دستش زخمی شده بود به سمت آمبولانس می رود، اما سوار نمی شود و دلیلش را انتقال دیگر مجروحانی که وضعیت حادتری داشته اند بیان می کند؛ چند ماشین دیگر را هم به همین دلیل سوار نمی شود تا اینکه با آخرین ماشین ...
...، ساعت شش و بیست وپنج دقیقه بود و او با آن کاسکت نقابداری که به سرش کمی بزرگ به نظر می رسید در حالتی از خفگی، شره عرق را که به گردنش رسیده بود احساس کرد؛ از گوشه چشم نگاهی به همراهش انداخت، چانه اش را بالا داد و با تکان مختصری به شانه ها انگار داشت حالی اش می کرد که او نیز می خواهد بداند وقت چیست... شاید منظورش این بود که چیزی به بیرون آمدن آن آمریکایی نمانده. ...
شعار سال : در روستای یاورآباد بیرگان هستم؛ پای زردکوه کوهرنگ در چهارمحال و بختیاری. جایی که به انزلی زاگرس شهره است. پر از باغ های 200 ساله بادام و گردو و کوهساری که تا چند سال پیش عسل از سنگ هایش می چکید؛ آبشار عسل. حالا زردکوه تشنه است. مردم یاورآباد تا می بینند از ماشین سازمان آب پیاده می شوم، در چشم به هم زدنی دورم حلقه می زنند و اشهد می خوانند. زبانم بند می آید می ایستم و من هم عزاداری می کنم. صدای هق هق بلند می شود؛ یا حضرت عباس یا امام رضا اشهد ان لا اله ...