"آره بابا جون! خاتون حیاط را آب و جارو می کرد، منم گلارو کمکش می بردم لب حوض و سماور ذغالیو آتیش می کردم، خاتون چایی دم می کرد و من کمکش قند دولب می کردم و استکان قجریارو می چیدم تو سینی. هندونه می شکوندم و خاتون دوباره ذغال می ذاشت تو توری و می چرخوند ... ... ادامه خبر