سایر منابع:
سایر خبرها
! وقتی مهرداد داخل آشپزخانه رفت، من طناب را برداشتم که دورگردن همسرم بیندازم ولی ناگهان از خواب بیدار شد! من که ترسیده بودم طناب را پنهان کردم و گفتم: بخواب! چرا بیدار شدی؟ او گفت: کمی آب می خواهم! و خودش برای نوشیدن آب به آشپزخانه رفت که چشمش به مهرداد افتاد! در این لحظه شوهرم خشمگین به سمت من برگشت و چند تا مشت به سرم کوبید و سپس با مهرداد درگیر شد. مهرداد می گفت: من سفته از تو طلبکارم ...
: من سفته از تو طلبکارم و برای صحبت درباره پول آمده ام! ولی همسرم دوید و چماقی را از روی زمین برداشت و چند ضربه به مهرداد زد! در این هنگام مهرداد از آشپزخانه بیرون آمد و طناب را دور گردن همسرم انداخت. وقتی همسرم حالت نیمه خمیده شده بود من هم ضربه ای محکم با چوب به سرش کوبیدم که دوباره مهرداد طناب را کشید تا این که احمد (مقتول) روی شکم به زمین افتاد. به توصیه مهرداد یک سرنگ خالی برداشتم ...
... من یک هنرجویی داشتم بنام آقای قدیری. با من رودربایستی داشت، رویش نمی شد. به من تلفن کرد که من یک سریال اینطوری گرفتم و احتیاج به کمک شما دارم، گفتم با کمال میل. خب هنرجوی من بوده، درسته به درد این کار نمی خورد ولی پسر خانواده دار و با ادبی است. با تمام وجودم رفتم کمکش کردم، توی فیلمش حرف زدم. گفتم پول هم نمی خواهم. می گوید استاد شما پول نگیرید من دلم می شکند، درست است که اندازه پول، قدری ...
را متهم می کند به بی رحمی. لحظه ای بعد صدایش تبدیل می شود به فریاد. چی می خواین از جونم. چرا می خواین بهم تلقین کنین که مشکل روحی و روانی دارم، بخدا من چیزیم نیست، سالم سالمم. اگه هم چیزیم باشه شما باعث شدین. اونقدر قرص و دارو ریختین توی حلقم که دیوونم کردین. شما می خواین منو توی تیمارستان بستری کنید تا از دستم راحت بشین. مادر دختر سعی می کند او را آرام کند. چهره اش از خجالت سرخ و سفید شده است. هر ...
قیمت ها کاهش یابد همه برای گسترش ازدواج بدون طلا تلاش کنیم و نظراتمان را بگوییم. شاگرد کوچک: من و خانومم موقع ازدواج طلا نخریدیم. حلقه استیل خریدیم. من ده هزارتومن، خانومم بیست هزارتومن. طلا هم نخریدیم. هنوزم بعد از پنج سال دستمون همونه. فاطمه محبی: تو این گرونی ها، اون کسی که قربانی میشه جوون مجردیه که میخواد ازدواج کنه ولی به خاطر رسم و رسوم دست و پاگیر، حتی جرأت ...