سایر منابع:
سایر خبرها
که می رفت خوابش کم می شد. گاهی تمام شبانه روز کار می کرد. وقتِ درگیری، پابه پای بچه ها توی خط مقدم، اسلحه دست می گرفت و این طرف و آن طرف می دوید. یک بار آنقدر جنگیده بودند که مهماتشان تمام شده بود، اما عراقی ها هنوز ادامه می دادند. وضعیت سختی بود. بچه ها آنقدر خسته بودند که سرپا خوابشان می برد. تقی بینشان می گشت و بیدارشان می کرد. گاهی کشیده ای می زد توی صورتشان که خواب از سرشان بپرد. هر روز صبح ...