سایر منابع:
سایر خبرها
آفتاب نیوز : این زن جوان افزود: بعد از آن چون حضانت فرزندم با من بود، زندگی برایم سخت شده بود به همین دلیل وقتی با مردی به نام یاسر آشنا شدم و او از من خواستگاری کرد، قبول کردم به عقد موقتش دربیایم. یاسر مرد پولداری است و هر روز با یک ماشین سراغم می آمد. ابتدا به نظر می رسید یاسر مرد خوبی است اما در مدتی که صیغه او بودم، با من خیلی بدرفتاری کرد به طوری که تصمیم گرفتم بعد از اتمام مدت ...
نه گرفتند و به همراه کمک خلبان هر دو به شهادت رسیدند. دفاع پرس: چه کسی خبر شهادت را به شما گفت؟ هرچه روز جمعه شماره تلفن حسن را می گرفتم، خاموش بود. اضطراب تمام وجودم را گرفته بود. عسل دو ساله ام را در آغوش گرفتم و به منزل یکی از همکاران حسن که با هم به ماموریت رفته بودند، رفتم. از همسرش پرسیدم، از همسرت خبر داری؟ به داخل منزل رفت تا با همسرش تماس بگیرد. هرچه منتظر شدم، برنگشت ...
شد و ما با برگزاری مراسم عروسی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم .آن جا بود که فهمیدم همسرم شب نشینی با دوستانش را با هیچ چیزی عوض نمی کند و به اصطلاح رفیق باز شده است. به همین دلیل توجه زیادی به من نداشت و من در یک شهر غریب از این موضوع رنج می کشیدم. وقتی ماجرا را برای پدرم بازگو کردم با خنده گفت: اوایل زندگی دل کندن از دوستان سخت است اما با به دنیا آمدن فرزندت همه چیز تغییر می کند و همسرت ...
جدا شده بودند. من هم آواره و سرگردان بودم. خلاصه مثل بچه های دیگر نمی توانستم به راحتی زندگی کنم. علت اصلی اختلاف پدر و مادرت چه بود؟ پدرم اعتیاد داشت به همین دلیل همواره با مادرم درگیر بود که در نهایت کارشان به طلاق کشید. آن زمان چند ساله بودی؟ شش سال داشتم که روزگار سیاهم آغاز شد. سرپرستی تو را چه کسی به عهده گرفت؟ هیچ کس، به خاطر این که کسی را نداشتم به آغوش ...
به گزارش مشهد فوری ، مرد میان سال در حالی که بیان می کرد هنگام تحویل سال 1394 هفت سین سفره ام را سیم، سنجاق ، سیگار ، سرنگ و... چیده بودم و تیک تیک لحظه تحویل سال آهنگ مرگ را می نواخت درباره ماجرای تلخ زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: فرزند سوم خانواده هشت نفره بودم همه اعضای خانواده چشم به سخاوت زمین کوچکی می دوختیم که پدرم روی آن کشاورزی می کرد. روزهای کودکی را در روستای محل زندگی مان در اطراف مشهد گذراندم ولی خیلی ...
دوست دارم در هواپیما باشم، عاشق پرواز و ارتفاع هستم. اصلا ترس از ارتفاع نداشتی؟ به هیج وجه، عاشق ارتفاع هم هستم. البته مادرم همیشه برای من نگران است ولی پدرم هیچ نگرانی ندارد و معتقد است من بعد از هر پروازی سالم برمی گردم. در دوره آموزشی، شما تنها خانم گروه بودی؟ بله، از یک جمع 23 نفره من تنها خانم گروه بودم و البته آقایان می گفتند ما که آقا هستیم از پس این ...