سایر منابع:
سایر خبرها
...، ولی خجالت کشیدم به آنها بگویم که بعد از شهادت پسرم روی تشک و در جای گرم نخوابیدم. خجالت کشیدم بگویم چه دردی کشیدم وقتی پیکر پسرم را روی زمین می کشیدند و... مادر شهیده عصمت می گوید: قبل از شما چند نویسنده آمده اند که کار نوشتن از شهیده عصمت را انجام دهند من خاطره می گفتم می رفتند؛ ولی تو که آمدی زبانم باز شد، چون از جنس خودم هستی و می توانم درد و دلم را به شما انتقال دهم. می توانم ...
...: انگار زخم پای محمد حسین ذره ذره روحم را می خورد. نمی توانستم دور خانه راه بروم. زبانم در دهانم شده بود مثل یک تکه چوب خشک. دوتا توت خشک گذاشتم در دهانم. تا توت نم پس داد و مزه اش رفت زیر زبانم، هری دلم ریخت. مزه شیرینی توت. بی هوا رفتم در قعر چاه خاطرات روز شهادت آقا مهدی... چاپ دوم آرام جان ؛ زندگی شهید مدافع حریم امنیت، محمد حسین حدادیان به روایت ...