سایر منابع:
سایر خبرها
قطع عضو
خودِ من چند هفته پیش موقع پاک کردن مرغ، زده بودم با ساطور دستم رو از مچ قطع کرده بودم، اما از ترس سرکوفت های مامانم که: خاک تو سرت با این عرضه ات، میخوام ببینم با این درجه از بی عرضگی آخر سر کدوم کره الاغی قراره بیاد تو رو بگیره و ... و از این جور حرفاش، دست قطع شده ام رو برداشتم، رفتم یک گوشه جاش زدم بعد با یک تیکه ملحفه دورش رو بستم، انقدر بهش بی توجهی کردم خودش خوب شد!!! ...
به خاطر خواندن اعلامیه قوام فراری شدم!
بعد از من پرسید: تو از کدام سجادی ها هستی؟ خودم را معرفی کردم. با تعجب گفت: عجب! پس پسر آسید مصطفای خودمان هستی؟ گفتم: بله و بسیار هم به شما علاقه و ارادت دارم و از این وضعیتی که پیش آمده است به شدت متأسفم! از آن به بعد همیشه به دیدنش می رفتم. او هم گاهی تشویقم می کرد که: سخنرانی ات در رادیو خوب بود و فلان شعر را خوب خواندی و از اینگونه مسائل. قوام انسان باسواد و متینی بود. خانه اش هم محل رفت و ...
من همان طارمی هستم که با آژانس رفتم باشگاه قرارداد بستم
.... بسیار خوب، 5 گل زده در 7 بازی، آمار خیره کننده ای است. چه کسی یا کسانی بیشتر کمک کردند تا زودتر با فضای تیم ملی اخت شوی؟ همه در این راه به من کمک کردند و بیشتر از همه کارلوس کروش. او نه تنها مربی بزرگی است بلکه روانشناس بسیار بزرگ و خبره ای است. باید با کارلوس کروش کار کنید تا متوجه این صحبت من شوید. سرمربی تیم ملی با هر بازیکنی نوع برخوردش فرق می کند و واقعاً می داند چگونه ...
خوش گذرانی خودم و توقع پدر و مادر معتادم کرد
کفاف نمی داد به خانواده فشار می آوردم اما بازهم جواب گوی اعتیاد من نبود و همین شد که برای تامین هزینه مواد گاهی سرقت هم می کردم . سوالاتم را جمع و جور می کنم و زیاد وقتش را نمی گیرم تا از صحبت با من زده نشود شاید روزی دوبار ه به سراغش بیایم با افشین خداحافظی می کنم و می روم .اما یک نفر دیگر باقی مانده بود که روز بعد به سراغ او رفتم و بازهم منتظر دیدن آروین در حوالی مدرسه بودم .مدرسه که ...
دورهمی در تاج محل آبودان!
موضوع جلسه را هم همیشه امین هماهنگ می کند با بچه ها. پیامک دورهمی و موضوع و مکان جلسه ی این بار را که امین برایم فرستاد، اصلا بازش نکردم و نخواندم و همان موقع زنگ زدم به امین و ضمن سپاس بابت پیامک و هماهنگی اش، به او گفتم دفعات پیش حسابی شرمنده ی بچه ها شدم و میزبان این بار دیگر من هستم و نوبتی هم که باشد دیگر نوبت من است. دوشنبه که شد، دو سه ساعتی مانده به ساعت هفت عصر تازه یادم آمد که ...
ندید پدیدها در پرسپولیس به حاشیه می روند
خواهیم در دو سال آینده با بهترین کیفیت به جام جهانی صعود کنیم. وضعیت خودت در تیم ملی چطور است؟ در راه آهن که بودم با توجه به تاکتیک تیمی خوب به خط حمله اضافه می شدم و از شَم گلزنی ام هم استفاده می کردم. در پرسپولیس هم برانکو من را آزاد گذاشته است. خوشبختانه در تیم ملی هم شرایط خوبی دارم. اما در تیم ملی بیشتر در پست دفاع راست بازی می کنی و رقبای سرسختی هم داری. از کی روش ممنونم که در تیم ملی در چند ...
90/ تبریزی : عشق زلاتانم ولی مثل او نمی توانم گل بزنم
آهن برخورد داشتم. زلاتان بدن بسیار خوبی دارد و هر بازیکنی نمی تواند گل های او را بزند. 90: در لیگ برتر هم می توانید مدعی باشید؟ شک نکنید در لیگ برتر هم مدعی هستیم و قرار نیست بی انگیزه شویم. 90: دوست داری در فینال جام حذفی حریف تان کدام تیم باشد؟ فرقی نمی کند و هر تیمی بیاید شرایط یکی است چون دو تیم قدرتمندی به نیمه نهایی رسیده اند. 90: از پاس، تیم سابقت چه خبر ؟ سقوط ...
طرحی درباره ی سرنوشت (راماتیا مدیر نیا)
دخترهای فامیل حسودی می کردند. حالا خواهرم برگشته بود که غصه هاش را پشت خنده های تلخش پنهان کند. چقدر احمق بودم که فکر می کردم باید این همه خوشی را با او تقسیم کنم وقتی که خواهرم یک دنیا غم توی دلش هست. هوا تقریبًا گرگ و میش بود که به بازار رسیدم. مغازه ها شلوغ نبودند. اما مغازه ی روشن، شلوغ بود. در زدم یا اللهی گفتم و جلورفتم.... دو سه قدم که رفتم ترسیدم، ادامه دهم. ایستادم و گفتم: راه فراری هست؟ صدای گرم دیروزی گفت: برو دختر جان همه چیز میتونه اون جوری که تو بخوای باشه!! ...
با اسیدپاشی از مزاحم همسرم انتقام گرفتم
صورتش گرفتم و فشار دادم که فریادهای آی سوختمش به آسمان بلند شد. چرا تصمیم گرفتی با اسید انتقام بگیری؟ من قصد داشتم اول به صورتش اسید بپاشم و بعد او را بکشم و حتی با خودم تیزی هم برده بودم، اما وقتی اسید را پاشیدم و فریادهای او بلند شد، همه جمع شدند و من از ترس فرار کردم. پس از فرار به کجا رفتی؟ به خانه پدرم رفتم تا اینکه مأموران پلیس مرا بازداشت کردند. ...
یک مخاطب خاص در شادی گل عجیب دیدار نفت - استقلال
توانستیم برنده بشویم اما متسفانه اقای رحمتی مانع این کار شد وپنالتی اخر تیم ما رابخوبی گرفت. هافبک نفت تهران در مورد حذف تیمشان نیز گفت :فوتبال زیبایش به همین برد باخت هاست و اگر این ها نباشند دیگرفوتبال جذابیتی نداد اما واقعا دیروز حق ما باخت نبود به هر حال هرچی بود گذشت ،زندگی ادامه دارد. وی درمورد ضربه پنالتی و خوشحالی عجیبش گفت : پنالتی که زدم مطمئن بودم که گل میشود وخوشحالی ...
زمان ما بود طارمی عمرا اگر به تیم ملی دعوت می شد!
همه راحت کنار می روند. * الان جو در اهواز اصلا خوب نیست و ورزشگاه را به راحتی آتش می زنند نمی ترسید در دربی چهارشنبه سوری راه بیفتد؟ - هواداران ما که قهر کرده اند و استادیوم نمی آیند چون نتیجه نگرفته ایم اگر دو تا برد بیاوریم ورزشگاه پر می شود. واقعا شرایط ما خوب نیست و فولاد هم مثل ما اوضاع مناسبی ندارد. من از این بازی می ترسم و امیدوارم اتفاقی رخ ندهد چون هر دو تیم شرایط ...
انتقام خونین از شوهر خواهر
مردی که شوهر خواهر خود را قربانی یک انتقامجویی کرده بود، در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. به گزارش باشگاه خبرنگاران، پنجم آبان سال 92 ماموران پلیس در جریان وقوع یک قتل قرار گرفتند و بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و با حضور در محل حادثه در شهرک وایین شهریار به تحقیق در این رابطه پرداختند. با حضور ماموران مشخص شد که مرد 40 ساله ای مقابل خانه اش با شلیک سه ...
فرار کمال الملک سینمای ایران از دانشگاه افسری/دوست دارم کتابفروش شوم/دلخوری من با رضا عطاران تمام شد
بگویید؟ پدرم تحصیلات خود را در آلمان و سوئد گذراند. از اولین افسران تحصیل کرده بود. وقتی از اروپا به ایران می آید با مادرم ازدواج می کند. در پارچین با هم زندگی خود را شروع می کنند و در اواخر رئیس فنی کارخانجات تسلیحات ارتش در پارچین بودند و من در پارچین به دنیا آمدم. *رابطه شما با خواهر و برادرتان چطور بود؟ فرزند ارشد خانواده بودم. دومین فرزند برادرم علی و بعد فرهاد که شش سال ...
صادقیان: زمین خوب بود به رحمتی گل می زدم
جاهای حساسی بود و شاید یکی از آن کاشته ها وارد دروازه استقلال می شد. صادقیان درباره بازی در زمین تختی هم گفت: زمین بازی کیفیت مناسبی نداشت و من شخصا دوست ندارم اینجا بازی کنم. آن موقعیتی هم که از دست دادم به خاطر همین چمن نامناسب بود که توپ قبل از رسیدن به من پله شد و به ساقم خورد و بیرون رفت. او درباره اینکه رحمتی قبل از ضربه پنالتی به او چه گفت: آقای رحمتی موقع پنالتی چیز خاصی نگفت. ایشان از دوستان خوب من است. صادقیان همچنین در پاسخ به سوالی درباره درخشش مجدد خود در فوتبال ایران گفت: من به خاطر پدرم بازی می کنم و می خواهم مقابل ایشان در آن دنیا سربلند باشم. ...
بعد از کارهای فردوسی پور، مادرم با قرص در را به رویم باز کرد!
. جالب است بدانید در همان اتوبوس برگشت از ورزشگاه، در گوشی ام فیلم بازی را دیدم و همه بچه ها هم آمدند بالای سرم. همانجا مشخص شد که من اصلا با آقا رضا برخوردی نداشتم و خیالم راحت بود. من فقط توپ را زدم. * موضوع دیگر این بود که می گفتند یکی از بازیکنان تیم بعد از بازی در رختکن داد و بیداد راه انداخته و با نفرات دیگر درگیر شده. - اصلا! به هیچ عنوان! من نفر اولی بودم که وارد رختکن ...
نقاشی های دیدنی جوان ایرانی با ماسه
مثبت بودم متولد اردیبهشت ماه سال 1366 در تهران است. علاقه به نقاشی از همان کودکی در او شکل می گیرد و پابه پای خواهرش شروع به نقاشی می کند. از کودکی به نقاشی علاقه مند شدم. خواهرم نقاشی کار می کرد و من هم کم کم به سمت هنر گرایش پیدا کردم. البته به نظر من هنر ذاتی است و خیلی ربطی به پدر و مادر و جایی که در آن بزرگ می شوید ندارد. بعد از دوره راهنمایی وارد هنرستان شدم. آن ایام من خیلی بچه ...
نقاشی های دیدنی نقاش ماسه ای ایران/تصاویر
با اینکه کار آقای نقاش، حرفه ای است؛ اما ابزار کار او بسیار ساده است. و تمام آن ها از میز، چوب فیلمبرداری و ... دست ساز خودش است. کل ابزار کار من ابتدایی و ساخته دست خودم است. مثلا میزم را با چوب و مهتابی و شیشه ساختم. چوب دوربینم را خودم ساختم و به سقف نصب کردم یا مثلا چون من باید در محیطی تاریک کار کنم، اگر نور اتاق زیاد باشد از چادر مادرم برای کم کردن نور استفاده می کنم! ...
تیم مشترک سرخابی های اهواز با طعم تیم ملی
بازی بداوی دعوای وی و رحمان رضایی در وسط بازی با عمان بود که بداوی درباره ی آن صحنه گفت : در همین سال در مسابقات آسیایی بود که با تیم عمان بازی داشتیم. من دفاع چپ بودم و در بازی به هافبک تیم حریف اجازه حرکت ندادم و بسیار خوب بازی کردم. رحمان رضایی روی فوروارد حریف خطا کرد و بعد از این کار، او در حالی که داد می زد، به سمت من آمد که به او گفتم، این موضوع چه ربطی به من دارد، داد نزن و سپس من را هل ...
پیشونی نوشت (مریم ناصری)
، نمی دونم. قصه که تموم شد، پروین همچنان ساکت بود. یا ماهی شده بود یا عیسی مسیح. با یه سر پر از سوال، آروم لحاف رو کنار زدم و نشستم و به دیوار رو به رو زل زدم. تو ذهن دوازده ساله ی من تناقضات زیادی قیژقاژ می رفتن و گاهی هم به همدیگه می خوردن. فرخ رو به آقا جون کرد و با اعتراض گفت :" صد بار بهت گفتم این حرفها برای سن این بچه ها نیست. معمولن این طوری بودم, یه موضوع تازه که می دیدم یا می شنیدم رو خوب ...
پسر خشمگین، در حال عصبانیت جان پدرش را گرفت
بدرفتاری می کرد تا اینکه دو روز مانده بود به عید نوروز، مادر و خواهرم برای خرید شب عید به تهران رفتند من نیز برای انجام کاری راهی تهران شدم. پس از اینکه کار را انجام دادم به خانه برگشتم سرظهر بود خیلی گرسنه بودم. پدرم گفت ناهار چی می خوری؟ در جواب گفتم هر چه تو درست کنی پدرم گفت ناهار برای خودم درست کردم. تو برو یک کیک بگیر! من در جواب گفتم شما ناهار درست کردی چرا کیک بخورم! من رفتم ...
کاظمی: جدایی از استقلال مسیر فوتبالم را عوض کرد
وقتی از استقلال جدا شدی یا بهتر بگوییم یک جورایی کنارت گذاشتند دیگر آن حسین کاظمی همیشگی نشدی؟ - شرایط طوری شد که از استقلال بروم و همه نیز دلیل رفتنم را می دانند. من از استقلال رفتم سپاهان و در این تیم به فینال رقابت های آسیایی رسیدیم و حتی تا یک قدمی قهرمانی لیگ برتر نیز رفتیم که گل دقایق پایانی سپهر حیدری در آزادی نگذاشت قهرمان شویم. بالاخره تقدیر این بود که ما از استقلال برویم و ...
سعید لطفی: مبعلی گفت پنالتی نمی زنم
مجموع بازی خوب و باکیفیتی بود ولی ما در آخر به حقمان نرسیدیم. یعنی حق نفت بود تا در این بازی برنده شود؟ بله، اگر دقت کرده باشید در جریان بازی چند موقعیت گل داشتیم که روی بی دقتی آنها را به بیرون زدیم. در این موقعیت ها هم خودمان مقصر بودیم و هم رحمتی خیلی خوب کار کرد. در حقیقت رحمتی در این بازی با درخشش خود یک تنه استقلال را به مرحله بعد برد. نمی توان با این صحبت زحمت دیگر ...
توضیحات صالح درباره اتفاقات جنجالی روز گذشته
کردن آدم را کوچک نمی کند به خدا قسم نه مرتکب قتل شدم نه جرمی انجام دادم که این همه هجمه علیه من به راه انداختند. تنها جرم من شادی بعد از برد تیمم بود آن هم بدون هیچ قصد و غرضی .البته باز با این حال شرایط همکارانم روی نیمکت نفت را درک کردم و گفتم اگر نوع شادی من باعث رنجش خاطر آنها شده عذرخواهی می کنم چون اعتقاد دارم عذرخواهی کردن هیچ وقت آدم ها را کوچک نمی کند. پیش خودم گفتم شاید من متاوجه نبودم ...
اخبار حوادث
: درست بعد از ازدواج با همسرم بود که دچار اختلالات روانی عصبی شدم. پیش از آن اصلا این حالت های عصبی به سراغم نمی آمد و زندگی عادی داشتم اما درست بعد از آشنایی با همسرم رفتارم تغییر کرد. مرتب عصبی می شدم و وقتی این حالت به سراغم می آمد کسی نمی توانست جلوی مرا بگیرد. ولی اغلب خودم را کتک می زدم و سعی می کردم به کسی آسیب نرسانم. بعد از مدتی هم به بیمارستان رفتم و بستری شدم. بعد از مرخصی هم مجبور شدم ...
پیشنهاد دو تیم لیگ برتری به مصطفی دنیزلی
مربیگری در تیم ملی ایران علاقه مندم. - وضعیت الان پرسپولیس را چطور می بینید؟ الان پرسپولیس شرایط خوبی دارد و مربی این تیم(برانکو) خوب کار می کند. او از دوستان خوبم است. - حتما شنیده اید هادی نوروزی از شاگردانتان در پرسپولیس به دلیل ایست قبلی فوت کرد. من اولین بار که هادی نوروزی را دیدم و با او برخورد داشتم فکر کردم کشتی گیر است. بعد که بازیکنان را معرفی کردند تازه شناختم ...
فاجعه قتل همسر و 2 نوزاد به دست مرد شیشه ای
مرد شیشه ای پس از قتل همسر و دو کودک بی گناهش شیشه مصرف کرد و با راه انداختن دعوایی ساختگی از خانه خارج شد به این امید که پلیس او را بازداشت و راهی زندان کند و راز جنایتش مخفی بماند. به گزارش خبرنگار ما، صبح روز پنج شنبه 26 آبان ماه، مرد شیشه ای 27 ساله که شادمهر نام دارد پس از ایجاد مزاحمت برای همسایه شان در منطقه نعمت آباد تهران، با حکم قضایی راهی زندان فشافویه شد. در حالی که بستگان و همسایه های شادمهر گمان می کردند همسر 20 ساله و دو پسر 2 ساله و 15 روزه راهی خانه پدری در کرج شده اند، ساعت 15 عصر روز سه شنبه، سوم آبان ماه بود که شوهر خواهر شادمهر متوجه شد صاحبخانه شادمهر حکم تخلیه گرفته است بنابراین برای جمع کردن وسایل به آنجا رفت. این مرد پس از گشودن در خانه و استشمام بوی بد، خانه را گشت تا اینکه اجساد همسر و دو فرزند شادمهر را در کمد دیواری پیدا کرد و پلیس را از ماجرا باخبر کرد. لحظاتی بعد مأموران کلانتری خانی آباد در محل حادثه که طبقه چهارم آپارتمانی در کوچه شاهد سوم در خیابان طالقانی بود، حاضر شدند. پس از تأیید این خبر قاضی منافی آذر، بازپرس ویژه قتل از دادسرای جنایی تهران به همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل به تحقیق پرداخت. نخستین بررسی ها نشان داد سه مقتول با فشار بر عناصر حیاتی گردن به وسیله پارچه یا روسری کشته شده اند. همچنین تیم پزشکی در معاینات اولیه در محل حادثه اعلام کرد از مرگ این سه نفر بیش از 10 روز گذشته است. نخستین تحقیقات حکایت از آن داشت عامل این جنایت پدر خانواده به نام شادمهر است که مدتی قبل معتاد به شیشه بوده و پس از درگیری با همسایه راهی زندان شده است. در تحقیقات بعدی مشخص شد شادمهر روز حادثه از روی بالکن خانه اش با صدای بلند به همسایه ها گفته است که سه نفر را به قتل رسانده و بعد در خانه همسایه را شکسته است، اما این متهم آن روز در بازجویی های مأمور کلانتری موضوع قتل را انکار کرده بود. از سوی دیگر بررسی ها نشان داد متهم پس از قتل درگیری ساختگی را به راه انداخته تا به این بهانه به زندان برود و این گونه وانمود کند که از قتل اعضای خانواده اش بی خبر بوده است. مأموران پلیس در ادامه جست وجو در محل حادثه با طناب دار آویزان به کمد دیواری روبه رو شدند که نشان می داد متهم پس از قتل تصمیم به خودکشی گرفته اما بعد از تصمیمش منصرف شده است. در حالی که تحقیقات پلیسی نشان می داد مظنون اصلی این حادثه شادمهر است، بازپرس منافی آذر برای روشن شدن موضوع راهی زندان فشافویه شد و از متهم بازجویی کرد. متهم در بازجویی ها به قتل همسر و دو فرزندش اعتراف کرد و مدعی شد از مدتی قبل با همسرش اختلاف داشته و روز حادثه پس از مصرف شیشه دست به این جنایت زده است. پس از اعلام این حادثه خبرنگار ما به محل حادثه رفت و با همسایه ها متهم گفت وگو کرد حرف های صاحبخانه صاحبخانه متهم گفت: چهار ماه قبل شادمهر طبقه چهارم خانه مرا اجاره کرد. آن زمان او یک پسر دو ساله داشت و همسرش هم باردار بود. او ابتدا مشکلی نداشت تا اینکه کم کم متوجه شدیم با همسرش اختلاف پیدا کرده است. وقتی موضوع را پیگیری کردیم، فهمیدیم او معتاد به شیشه است و همیشه توهم دارد. مدتی گذشت و حتی او اجاره اش را هم پرداخت نمی کرد و همیشه امروز و فردا می کرد. پس از این با بنگاه املاک درمیان گذاشتم و تصمیم داشتم او را از خانه ام بیرون کنم، اما به خاطر همسر باردارش که زن خوبی بود، تحمل کردیم و به او فرصت دادیم. مدتی قبل همسرش همراه پسر دو ساله اش به خاطر زایمان به خانه پدرش در کرج رفت و از آن روز به بعد ما همسرش را ندیدیم تا اینکه روز حادثه وقتی به خانه آمدم، متوجه شدم شادمهر در خانه طبقه دوم را شکسته است و پس از مزاحمت برای همسایه ها مأموران کلانتری او را بازداشت کرده و به زندان برده اند. ما فکر می کردیم همسر و دو فرزندش هنوز در کرج هستند و از طرفی هم تلفن خانواده همسرش را نداشتیم که از او خبری بگیریم تا اینکه وقتی از آنها خبری نشد به دادگاه رفتم و حکم تخلیه گرفتم. صبح روز سه شنبه با خانواده متهم تماس گرفتم و گفتم حکم تخلیه خانه ام را گرفته ام و به آنها گفتم که بوی بدی از خانه اش می آید و خواستم در خانه اش را باز و وسایلش را جمع کنند که عصر همان روز یکی از بستگانش به خانه اش آمد. وقتی در را باز کرد، بوی بدی همه جا را فرا گرفته بود. ابتدا فکر کردیم مواد غذایی فاسد شده است، اما وقتی جست وجو کردیم با اجساد خانواده اش در کمد دیواری روبه رو شدیم. آن روز متهم فریاد می زد خانواده ام را کشتم یکی از همسایه ها گفت: چند ماهی است این خانواده به این کوچه آمده اند. همسر متهم زن خوبی بود و همه همسایه ها از او راضی بودند، اما شوهرش مرد بداخلاقی بود که بعد ها فهمیدیم معتاد به شیشه است. چند روز قبل از حادثه برای زایمان به خانه مادرش رفت و از همسایه ها خداحافظی کرد و ما تا روز حادثه فکر می کردیم او هنوز خانه مادرش است. روز پنج شنبه دو هفته قبل بود که صدای این مرد را از بالکن خانه اش شنیدم. او فریاد می زد که همسایه ها همه از خانه هایشان بیرون آمدند. شادمهر با صدای بلند می گفت که اعضای خانواده اش را کشته است، اما هیچ کس حرف هایش را باور نمی کرد و همه می گفتند او شیشه مصرف کرده است و توهم دارد. پس از این او در خانه طبقه دوم همسایه شان را شکست و همسایه هم از ترس موضوع را به پلیس خبر دادند. مأموران پلیس دقایقی بعد به کوچه ما آمدند و این مرد را در ساختمان دستگیر کردند. مأموران پس از دستگیری حتی به خانه اش هم رفتند، اما او اجساد را بعد از قتل داخل کمد دیواری زیر پتو و لحاف پنهان کرده بود و به مأموران هم گفت که همسر و دو فرزندش خانه مادرزنش در کرج هستند تا اینکه روز سه شنبه مأموران به کوچه ما آمدند و اجساد این خانواده را کشف کردند. کوچه را ترس و وحشت فرا گرفت زن میانسالی از اهالی این کوچه گفت: ما همسر او را می شناختیم، اما خودش را زیاد ندیده بودیم. همسرش زن خوبی بود و من چند بار برای خرید سبزی و میوه با او به بازار رفتم که فهمیدم او زن مهربانی است. او وقتی به کرج رفت، از من خداحافظی کرد و من تا قبل از کشف جسدش فکر می کردم خانه مادرش است. وی ادامه داد: وقتی مأموران پلیس جسد زن جوان و دو فرزندش را از داخل خانه اش کشف کردند، ترس و دلهره همه کوچه را فرا گرفت به طوری که من آن شب تا صبح نخوابیدم. وی در پایان گفت: مسئولان برای افراد معتاد مخصوصاً جوان هایی که شیشه مصرف می کنند باید چاره ای بیندیشند تا خانواده ها شاهد اینگونه حادثه های دلخراش نباشند. گفت و گو با متهم چه مصرف می کنی؟ شیشه چقدر؟ خیلی زیاد. هر چه درآمد دارم شیشه می کشم. چه کاره ای؟ مغازه مبل فروشی و تعمیرات مبل در منطقه خلازیر دارم. پس وضع مالی خوبی داری؟ داشتم، اما از وقتی معتاد شدم زندگی ام خراب شد و پولی هم ندارم. با همسرت اختلاف داشتی؟ نه. اختلافی نداشتم. همسایه ها گفته بودند که با همسرت همیشه مشاجره داشتی؟ من اعتیاد داشتم و خرجی نمی دادم و از طرفی هم بدهکار بودم که خیلی به من و خانواده ام فشار می آورد. به چه کسی بدهکار بودی؟ به باجناقم مبلغ 60 میلیون تومان بدهکار بودم، اما 14 میلیون به او داده بودم. به خاطر چه بدهکار بودی؟ پول لازم داشتم، از او گرفتم و یک مقدار هم به خاطر دیه بود. کسی را زده بودی؟ بله. مدتی قبل باجناقم را کتک زدم که شکایت کرد و به دیه محکوم شدم با بدهی که به او داشتم شد 60 میلیون تومان. چرا با باجناقت دعوا کردی؟ او همیشه پشت سر من حرف می زد. احساس کردم در زندگی من دخالت می کند به همین دلیل از دست او خسته شده بودم که تصمیم گرفتم او را کتک بزنم. چرا اعضای خانواده ات را کشتی؟ بدهکاری به باجناقم همیشه به من استرس وارد می کرد. از سوی دیگر مادر زنم همیشه به من فشار می آورد که بدهی ام را به باجناقم بدهم. من هم پولی نداشتم که به او بدهم و همین موضوع باعث شد همیشه با همسرم درگیری داشته باشم. خیلی از زندگی خسته شده بودم تا اینکه تصمیم گرفتم به این زندگی پایان دهم. چرا پسر 2 ساله و پسر 15 روزه ات را کشتی؟ من تصمیم گرفتم خودم و همسرم را بکشم به همین خاطر حتی طناب دار هم آماده کردم تا پس از قتل همسرم، خودم را بکشم. وقتی همسرم را کشتم با خودم فکر کردم بچه هایم تنها می مانند به همین خاطر آنها را هم کشتم تا در آن دنیا همه با هم باشیم. پس چرا خودت را نکشتی؟ من ابتدا همسرم را با روسری سفید رنگی خفه کردم و بعد هم دو فرزندم را به همین گونه. وقتی تصمیم گرفتم خودم را بکشم ترسیدم و پشیمان شدم تا اینکه به بالکن رفتم و به همه گفتم خانواده ام را کشته ام، اما کسی باور نکرد تا اینکه در خانه همسایه را شکستم. پس از این پلیس آمد و مرا دستگیرکرد و به کلانتری برد. برای چه در کلانتری نگفتی که اعضای خانواده ات را کشتی؟ ترسیدم و خواستم به زندان بروم و مأموران را فریب دهم. آن روز شیشه هم مصرف کردی؟ بله. من قبل از قتل شیشه مصرف کردم و وقتی همه را کشتم، دوباره شیشه مصرف کردم و روی بالکن رفتم. ...
تصادف، خسارت بیمه و منفعتی نصفه و نیمه!
یک میلیون و 400 هزار تومانی برایم پیچید و دستم داد. برای اطمینان بیشتر بعد از نمایندگی یک سر رفتم تعمیرگاه یکی از دوستان. با کلی تعارف، من بمیرم و قابل تورو نداره بالاخره گفت: به خاطر گل روی حاج آقا و شما من با یک میلیون و 200 هزار تومان این ماشین را ردیف می کنم طوریکه که هیچکس نفهمه از کجا خورده و موقع فروشم ضرر نکنی . فردا صبح طبق قرار رسیدیم بیمه و بر اساس عرف راننده مقصر جلوی صف قرار ...
حرف زشت مربی استقلال در تونل ورزشگاه به علیمنصور/ منصوریان: آقای صالح، خودت خراب شدی!
دانشگر بعد از گل کردن پنالتی اش خوشحالی کرد که من او را کنار کشیدم و به او گفتم که نباید اشتباه می کرد. بعد از او هم میثم مجیدی به همین شکل خوشحالی انجام داد و بعد از آن هم عذرخواهی کرد اما آقای مجید صالح که مربی باتجربه ای هستی، چرا اینگونه رفتار می کنی. صالح بعد از بازی دستش را به سمت ما نشان می دهد و در تونل ورزشگاه حرف زشت می زند و می رود. ...
از خاطرات یک استاندار
. آقای لطفی به گردن من حق دارد. خیلی ناراحت شدم. سه شنبه: هنوز ناراحت بودم. چهارشنبه: درخواست بازنشستگی دادم. دلیلش را که پرسیدند گفتم صنعت نفت مهاجم ندارد. همه تعجب کردند. فکر کنم اهمیت موضوع را فهمیدند. وزیر صنعت تماس گرفت. جواب ندادم. دوباره تماس گرفت. رد تماس دادم. کمی ورزش کردم که برای صنعت نفت آماده باشم. آپاندیسم گرفت. رفتم خانه. پنج شنبه: یکی از معاونینم ...
پدرم تا لحظه آخر چشم انتظار بازگشت علی اکبر بود/ ماجرای راه رفتن روی خار برای شهادت
گفتم که اگر جای تو بودم هرگز این قدر صبر نداشتم. ماجرای خواب یک برادر و یک خواهر خانم تاجیک درباره علاقه اش به حوزه ایثار و شهادت می گوید: من از سال 70 به حوزه ایثار و شهادت علاقه ام دوچندان شده است و معتقدم برادرم داود یک رابطی بین من و شهدا بوده است. هر موقع به مشکلی برخورد می کردم به شهدا رجوع می کردم. یک شب در خواب دیدم برادر شهیدم را از زیر قرآن رد می کنم تا راهی عملیات ...