دانلود گلچین مداحی مناسب شب سوم محرم از مهدی رسولی (5 فایل)
سایر منابع:
سایر خبرها
شب و روز سوم؛ روضه رقیه(س) /من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته ام
...> استخوان بندزن ندارد که وای از درد کاسهء زانو وای از تازیانه و پهلو کاش در کوچه های تو در تو سر من می شکافت تا ابرو کی به پیشانی تو سنگ زده کی ز خون بر رخ تو رنگ زده دختر آنکه بر تو سنگ زده آن که با خون بر تو رنگ زده دو سه باری به روم چنگ زده گفته ای بینوای جنگ زده کیف کردی چه ناخنی دارم؟ من پدر دارم از تو ...
ماجراهای محمدعلی گرایی و خواننده آمریکایی
ب آن حرف که شوخی بود. اولین بار در جام جهانی جوانان بود که این فن را از یک کشتی گیر آمریکایی دیدم. البته به این شکلی که من زدم نبود. قبلاً یکبار در یک تورنمنت این فن رو زده بودم و در المپیک هم توانستم دوباره آن را تکرار کنم. *در دهکده آیا با کشتی گیران کشورهای دیگر در ارتباط بودی؟ اگر بودی واکنش آنها به کشتی تو چطور بود؟ گرایی- من فقط با کشتی گیر کروات دوست بودم و از قبل او را ...
لو رفتن اعتیاد نیکی کریمی / خودش فاش کرد! + عکس ها
ایفا کنم رفتم سراغ دکتر و قرص خوردم. تا مدتها هم درگیر این بودم که چه طوری این قرص را ترک کنم. آن زمان خیلی در بازیگری سخت می گرفتم. یعنی حتما شب قبل تمرین می کردم. این ماجرا پیش از این نیز سابقه داشته و در موارد خیلی شدیدتر حتی چند نفر از بازیگران مرد به خاطر اینکه نقش شخصیت معتاد را قابل باورتر اجرا کنند به دام مواد مخدر افتاده و هرگز از این دام رهایی نیافته اند. زندگی شخصی ...
مجید جلالی در طرفداری: مورینیو را به نفت مسجد سلیمان ببرید ببینیم چه می کند!
مشاوره خواسته که چطوری کار کنم و به او گفته بودند که تو اینجا سرمربی نیستی، مدیر و تدارکات و مربی هم هستی. یک زمانی من سرمربی وحدت بودم در نیمه دوم دهه 60. از سال 65 تا 71، هفت سال. من یک موتور داشتم، گونی توپ را می بستم پشت موتورم، با تلمبه و یک جعبه داشتم که کمک های اولیه بود. همه را می گذاشتم و می رفتم سر زمین. دو ساعت قبل از اینکه تیمم بیاید. توپ ها را باد می کردم. دکتر خودم بودم ...
متن روضه شهادت حضرت رقیه
میکنم تصویر رو دقت کن،میکشتت،خدا نکنه به یه چیزی خیره بشی،دیگه جلوت رو نگاه نمیکنی، صدا زد بابا: محو سر تو بودم و خوردم زمین پدر یک مرتبه، دو مرتبه... نه، بلکه بارها خسته شدم پدر، نفسم بند آمده از بس که پا به پا شده ام با سوارها نمی دونم چه جوری جلو برم،هی میخوام ببرمت تو دل روضه،اما مکث میکنم،هر چی آروم بریم جلو بهتره،شب شب کسی نیست که به این راحتی ازش ...
فینال حذفی که سلطانی فر نبود پس چرا قهرمان نشدند؟
آنجا رفته بودیم. الان هم کنار بچه های تیم هستم و داریم تمرین می کنیم. هر 3روز یک بار هم یک بازی دوستانه انجام می دهیم و فشار خیلی بالا ست. آمارش را داری که چند تا جام با پرسپولیس گرفتی؟ خدا را شکر 2سالی که در پرسپولیس بودم 4تا جام و یک نایب قهرمانی آسیا داشتیم. شاید می توانستیم بیشتر جام بیاوریم. از عملکردت راضی بودی؟ از روز اولی که به پرسپولیس آمدم با جان و دل ...
بخش دوم/رمز تحول و توبه ماندگار پیرغلام امام حسین (ع)/ ماجرای قبری که رسول ترک را منقلب کرد
رسول را دارد، رسول جلوی او را می گیرد و از او درخواست می کند بگوید چرا به این زودی نظرش عوض شده. مسئول هیئت به ناچار ماجرا را برای او تعریف می کند و می گوید دیشب با تصمیم من، تو را از محفل امام حسین علیه السلام بیرون کردند اما همین دیشب رؤیایی دیدم که در صحرای کربلا هستم و به سوی خیمه های امام حسین حرکت می کنم. وقتی به خیمه ها نزدیک شدم دیدم سگی در حال نگهبانی از خیمه هاست. می خواستم جلو ...
اشعار شب چهارم محرم - فرزندان حضرت زینب (س)
شد کسی که پرده دار محملش بودند مریم ها حریمش هتک حرمت شد، گرفتار اسارت شد سید حمید رضا برقعی: قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش یک دم سپر شوند برای برادرش خون عقاب در جگر شیرشان پر است از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش این دو ز کودکی فقط آیینه دیده اند آیینه ای که آه نسازد مکدرش واحیرتا که این دو جوانان زینب اند ...
شهید مدافع حرم: قاتلم را حلال می کنم، ولی این افراد را نه!
به گزارش گروه فرهنگی یکتاپرس، اگر اذیتم کنید می روم شهید می شوم این جمله را حسین عادت داشت وقتی بگوید که می خواست خودش را برای پدر و مادر لوس کند. کودکی اش هم زمان بود با سال های پایانی جنگ تحمیلی و می دید جوان هایی که به جنگ می روند و به شهادت می رسند جایگاهشان در بین مردم محل چقدر والاست. تصاویر آوردن پیکر جوان های محل که تا دیروز حسین به آنها سلام می کرد و بوی اسپند کوچه ها ذهن کودکانه او را ...
گفتگو با رمضان قربانی، نامه رسان جنگ در محدوده توس | عاشقانه های یک پستچی
و با پای پیاده و گاهی اوقات نیز با دوچرخه ای که داشتم تمام محدوده ای را که گفتم طی می کردم، از صبح که کارم را شروع می کردم تا غروب همه نامه ها را توزیع کرده بودم. 3 سال تمام کار نامه رسانی رزمندگان را انجام دادم، با رسیدن به سن قانونی 18 سال به عنوان سرباز راهی جبهه های جنگ شدم و از سال 7، 136 تا آخر جنگ را به عنوان سرباز وظیفه در جبهه بودم، در مدتی که نبودم فرد دیگری نامه رسانی را انجام می داد ...