سایر منابع:
سایر خبرها
سری تازه جوک های تلگرام
...> نمیدونستم انقد جیگرمااااااا..... اووووف برین کنار رد بشم..جیگری نشین طنز جدید گلابی کیست؟ . . . گلابی آدمی است که سه ساعت با او درد دل می کنی بعد میگه:”چی بگم والا، باز خودت بهتر میدونی!” جوکهای خنده دار تلگرام دخترخالم 5 سالشه اومده گوشیشو گذاشته رو تاقچه برگشته میگه: مامان یه وقت مسیجامو نخونیا . ...
رزمی کارها مشتاق دفاع از حرم اهل بیت(ع) هستند
شهادت همچنان باز است. در حال حاضر فقط نیروی متخصص می تواند به عنوان مدافع حرم در سوریه حضور داشته باشد. چند روز پیش من در کرمانشاه بودم همان جا تعداد زیادی از ورزشکاران تقاضای اعزام داشتند اما در حال حاضر به صلاح نیست ما این همه نیرو عازم کنیم. گفتید که اگر ورزشکاری بخواهد اعزام شود باید به دفاتر بسیج در فدراسیون ها مراجعه کند؟ بله ما تعامل خوبی با فدراسیون ها در این خصوص داشتیم و خواهیم ...
چوب ترور را ما خوردیم دادش را غرب می کشد
اعتقاداتش برنداشت و نهایتاً او را به شهادت رساندند. نحوه ترور پدرتان چطور بود؟ پدرم 7 شهریور ماه 1361 در سن 42 سالگی بعد از عمری مجاهدت در راه پیروزی انقلاب اسلامی به دست مجاهدین خلق در خیابان آزادی تهران ترور شد و به شهادت رسید. من زمان ترور پدرم 14 ساله بودم. شب شنبه بود که منافقین به خلق وارد حیاط خانه ما شدند و آمدند پشت شیشه. به پدرم گفتم دو نفر آقا پشت شیشه هستند ...
اشک های 14 زن و دختر قربانی تجاوز در دادگاه
حالی برگزار شد که سومین عضو باند شیاطین به نام محمد که مالخر اموال سرقتی زنان بود حضور نداشت و وکیل خود را به دادگاه فرستاده بود. در ابتدای جلسه دادگاه یکی از زنان درباره سرنوشت شوم خود گفت: در یک شرکت کار می کنم. عصر روز حادثه از آنجایی که حقوقم را گرفته بودم برای خرید عید به میدان هفت تیر رفتم. ساعت 10 شب بود که برای رفتن به خانه مان سوار خودروی تیره رنگی شدم و سریع کرایه ام را به ...
حمله اصولگرایان به سخنرانی اصولگرایان!
...> اصولگرا: ببینم آدرستو ؟ خودجوش: بیا... اصولگرا: آدرس که درسته.. اِ! اینکه نوشته یکشنبه.. امروز دوشنبه س خودجوش: امروز دوشنبه س؟؟ نه بابا امروز یکشنبه س! اصولگرا: مگه به شما آموزش ندادن وقتی می خواین بجوشین قبلش حتما تقویم و ساعت و آدرس رو دقیق چک کنید؟! امروز مراسم اصولگراهاست. اصلاح طلب ها دیروز بودن خودجوش: شرمندم به خدا. من دیشبم رفتم یه جا دیگه بجوشم خیلی ...
خاطرات عطارباشی /املاء و انشاء
خودت رو به جلسه برسون.... منم در کمال خونسردی لباسمو پوشیدم و یه خودکار بیک آبی گذاشتم جیبم و به طرف مدرسه به راه افتادم... نمی دونم تاثیر فیلم کمدی صبح بود یا ناهاری بود که ظهر خورده بودم (که یادم نیست چی بود!) ولی هرچی بود یه آرامش خاصی داشتم! القصه ، رسیدم به مدرسه و رفتم توی حیاط مدرسه و دیدم هیچکی توی حیاط نیست و همه رفتن سر جلسه و فقط یکی از همکلاسی هام رو دیدم که از جلسه ...
علمداران استقامت ایرانی
و دلمرده بشوند خودشان می شوند علمدار استقامت برای سایرین. به همدان آمدیم قرار شد برای دیدار با خانواده های شهدای عملیات 11شهریور به خانه هایشان برویم .از جمله ،یکی هم خانواده همین شعید سید جواد موسوی بودند که محل سکونت شان شهرستان مریانج بود .پدر شهید موسوی قصاب است.در محله شان خیلی معروف بود حتی بعضی ها به ما می گفتند خدا نکند کسی با آقای موسوی درگیر بشود چون برای او کشتن آدمیزاد با ...
اشک های 14 زن و دختر قربانی در دادگاه
دانم ناگهان از چه ترسیدند که پس از کتک های زیاد و سرقت تمام اموالم مرا رها کردند. این زن ادامه داد: فرهاد می گفت من مادر مریض دارم و به خاطر او است که دست به چنین کارهایی می زنم. باید خرج داروهایش را به دست آورم. من هم به او می گفتم که به مادرت کمک می کنم ولی تو را به خدا رهایم کن. اما باز هم به راه خود ادامه می دادند و از من می خواستند سر و صدا نکنم. باز هم انکار در دادگاه ...
"سونامی قیمت مسکن در راه است"
و به زودی شاهد افزایش دوباره قیمتها و گرانی مجدد در همه بازارها خواهیم بود و این زمانی اتفاق میوفتد که مردم مطمئن شوند که هیچ ارزانی در کار نیست و گرانیهای بیشتر در راه است. مصداق بارز این حرفم، افزایش حدوداً 500 تومانی قیمت دلار بعد از توافق تاکنون است. گرانی کدومه برادر من///ملت پول ندارن شب یلدا هندوانه بخرن زرشک!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ببخشید زرشک کیلویی الان ...
گفتگو با بابک جهانبخشِ احساساتی (2)
، هزینه های بسیاری داشتیم. یک روز یک حرف به خدا زدم که شاید خیلی به من کمک کرد. به خدا گفتم من سلامتی پدرم را می خواهم و تمام آن چیزهایی که دنبالش بودم را نمی خواهم. شاید الان کسی بخواند و بگوید به به چه جمله زیبایی! اما آنها که کنار من بودند اینها را دیده اند. دفتری داشتم که مسائل روزانه ام را در آن می نوشتم و هر روز را با نام خدا شروع می کردم. من خیلی از خودم راضی هستم چون فکر می کنم در ...
یک رؤیای صادقه زندگی ام را تغییر داد
... از لحاظ اعتقادی به هم نزدیک بودید؟ اصلاً اعتقادات هم را نمی دانستیم. ازدواجمان یک وصل الهی بود. زمینی نبود که برای هم شرط بگذاریم. جاوید گفت فعلاً عروسی نکنیم که من همانجا گفتم من یک روز و یک ساعت زندگی با تو را به هیچی نمی دهم فقط قول شفاعت می خواهم. سه روز بعدبه جبهه رفت دو ماه بعد آمد و عروسی کردیم. هفت روز خانه بود و بعد دوباره به جبهه رفت. دو ماه بعد برگشت و به دزفول نقل ...
این موتورسازی 40 سال است با روضه باز می شود
.... به همین دلیل با اصول روضه آشنا بودم. مداحی را دوست داشتم. مرتب در هیئت های کودکان می خواندم . پدر و مادر در سعادتمند شدن بچه هایشان نقش دارند. الان اگر به صندوق خیریه مسجد کمک می کنم و هر روز در مغازه و هیئت روضه می خوانم همه یادگاری های پدرم است. باور کنید یکبار هم پدرم گوشزد نکرد هیئت بروم. بلکه او رفت و من هم به دنبالش راه افتادم. بچه ها بیشتر از اینکه به حرف گوش کنند حرکات و رفتار ...
پدر یک شهید اهل سنت: داعشی ها ضد اسلامند، شیعه و سنی ندارد
: من جوانم و از تو زرنگ تر هستم، تو بمان پیرمرد! از سلمان برایمان بگویید. چند سالش بود؟ چه کار می کرد؟ سلمان 22 ساله بود. در بندرعباس و شیراز و شهرهای دیگر کارگری می کرد و کمک خرج خانواده بود. به او گفتم: تو بمان و کنار خانواده باش، من می روم ، اما سلمان می گفت: من جوانم و از تو زرنگ تر هستم، تو بمان پیرمرد! . قبول نکرد. می خواست او هم رزمنده اسلام باشد. بالاخره باهم رفتیم. ما ...
سالروز تولد بسکتبالیستی که اسطوره فوتبال شد
تماشای بازی رفته بودم که دروازه بان تیم مدرسه ما آسیب دید. مربی تیم مرا صدا زد و گفت ناصر بیا برو توگل. گفتم آقا نمی توانم چون وقتی هم که فوتبال بازی می کنم، هافبکم نه دروازه بان. اما اصرارهایش ادامه پیدا کرد و با ترس و لرز و دلهره رفتم درون دروازه. آن روز برای من، روزی بیاد ماندنی و خاطره انگیز است. خودم هم باورم نمی شد با وجود آنکه برای اولین بار درون دروازه ایستاده بودم، اینقدر خوب توپ می گرفتم ...
شرح فراق خلبان شهید مراد علی جهانشاهلو
اما من در موقعیت و وضعیتی قرار گرفته بودم که می بایست خودم را محک می زدم، راست گفته اند که تجربه معلمی است که اول امتحان می کند پس از آن یاد می دهد! فکر می کردم نمی توانم مصیبتی که بر من وارد شده را با مصایب تاریخ اسلام همسو نبینم و با خودم گفتم: تلخی این مصیبت از مصائبی که در طول تاریخ اسلام بر ائمه اطهار علیهم السلام رسیده بیشتر نیست، پس من هم تحمل می کنم، در تحمل نیز تکیه به خدا کردم می گفتم ...
هاشمی ساکت فتنه بود
، بنده آقای هاشمی را بیش از اینها هوشیار می دانم، البته به برخی حرکات ایشان انتقاد است. * هاشمی ساکت فتنه بود/توقع داشتم با فتنه 88 مخالفت کند *تسنیم: شما ایشان را ساکت فتنه لقب دادید. -رفیق دوست:بنده توقع داشتم که آقای هاشمی با فتنه 88 علنی مخالفت کند، اما مخالفت علنی از ایشان ندیدم. من به 25 سال قبل از فتنه 88، زمانی که وزیر سپاه بودم بر می گردم، یک روز خدمت آقای هاشمی در مجلس ...
محسن امیریوسفی: من اصولگرا هستم/ استقبال از خواب تلخ برایم موهبت است
. من دنبال آن امضای شخصی بودم. تمام فیلم های درخشان سینمای ایران از باشو ی بیضایی گرفته تا ناخدا خورشید تقوایی و خانه دوست کجاست کیارستمی به این دلیل درخشانند که با امضای شخصی سازندگانشان شکل گرفته اند. اعتقاد شخصی من این است که همه جهان سینما همه مطالب و همه نقدها را باید دید و خواند ولی بعد باید همه آنها را فراموش کرد و کار خودت را بکنی. آن زمان که من خواب تلخ را ساختم الگویی خلاف جریان وجود نداشت ...
آیت الله مومن:مجلس خبرگان باید بر اعمال رهبری نظارت کند/دلیل هشدارهای آیت الله جنتی را نمی دانم
اما ولی فقیه باید کار مردم را نافذ قرار دهد، بنابراین این مهم اختصاص به مقام معظم رهبری فعلی ندارد بلکه زمان حضرت امام(ره) هم بدین گونه بود. حتی آن رئیس جمهوری که عزل هم شد(بنی صدر)، امام(ره) بعد از انتخابش توسط مردم فرمودند تو را نصب می کنم و این نصب و تایید من تا زمانی است که وظایفت را به درستی انجام دهی. فلذا مشروعیت واقعی رئیس جمهور با تنفیذ رهبری است. تازه بعد از همه این حرف ها ...
روایت 14 زن از تجاوز در پراید شیشه دودی
سرقت تمام اموالم مرا رها کردند. این زن ادامه داد: فرهاد می گفت من مادر مریض دارم و به خاطر او است که دست به چنین کارهایی می زنم. باید خرج داروهایش را به دست آورم. من هم به او می گفتم که به مادرت کمک می کنم ولی تو را به خدا رهایم کن. اما باز هم به راه خود ادامه می دادند و از من می خواستند سر و صدا نکنم. باز هم انکار در دادگاه در ادامه جلسه هر 14 زن و دختر شکایت های ...
وقتی امام حسین(ع) حرم خود را جارو میکند؟!
مشغول شدند. * بگو: من قابل نبودم و امام زمان (عج) مرا از حوزه بیرون انداخت پلیس مخفی رژیم گذشته (ساواک)، برای جذب طلاب ضعیف الایمان دفتری در قم تأسیس کرده بود. روزی آیت اللّه العظمی گلپایگانی (ره) قبل از شروع درس قدری گریه کردند. (من هم آن روز در درس حاضر بودم.) طلبه ها گیج شده بودند که راز گریه آقا چیست؟. آقا لب به سخن گشود و فرمود: شنیده ام چند نفر آخوند پول گرفته و خود را به ...
شب بی حاشیه فردوسی پور و درخواست داور جنجالی
پوشید و پاره بود نیز اینطور توضیح داد: کفشم پاره بود و آخرین نفر می آمد. کفشم وصله و پینه بود و اما من خرافاتی بودم و باز هم همان را می پوشیدم. من می رفتم عقب صف می ایستادم و کره ای ها می گفتند می شود این کفش را به من بدهی. من هیچ وقت پول کفش و سالن ندادم. وی در ادامه بار دیگر به ذکر خاطره ای پرداخت و گفت: در دوره خدمت مسابقه گذاشته بودند. من گفتم می روم در تیم آشپزخانه. مسوول آنجا گفته بود اگر ...
مجوز احمدی نژاد برای معامله مرتضوی با زنجانی
.... ضمن اینکه آقای مرتضوی اصرار به امضای تفاهم نامه داشت و به خاطر سال هایی که در دستگاه قضائی خدمت کرده بود و آشنایی به مسائل حقوقی، تفاهم نامه را امضا کرد . او اضافه کرد: البته این تفاهم نامه تعهدی را برای کسی ایجاد نمی کند. همچنین شرکت های موجود در فهرست ارائه شده زیان ده بودند و مرتضوی در آن جلسه قول داد چند شرکت خوب نیز به فهرست اضافه کند. چند روز بعد زنجانی به مسافرت رفت و سفرش طولانی شد ...
ماجرای عکس یک میلیون تومانی رهبری و بنی صدر
طوری بود همه به آقا می گفتند چفیه بدهید؛ من پیگیر مجوز کتابم بودم [می خندد] ایشان گفت من دیدم کارتان را؛ کار امام تان را هم دیدم، بعد فرمودند من کتاب را تورق کردم و پرسیده ام گفته اند اشکالاتی دارد. تا آن جا که من متوجه شدم اشکالات مد نظر تاریخی است. مثلا شخصی گفته بود من رابط آقا با فداییان اسلام بودم و ما نیز نوشته بودیم اما آقا گفته بود ایشان رابط من نبوده است. یعنی اشکالاتی که آقا می ...
بازگرداندن شریعتی به آکادمی
روز نو : هر مخاطبی که قصد داشت در همایش یک روزه ای با پیش عنوان بین المللی درباره شریعتی شرکت کند باید ترافیک خسته کننده صبح تهران و سرمای سرد پاییزی را به جان می خرید تا ببیند آیا بعد از چند دهه بناست چیز جدیدی درباره شریعتی گفته شود که تاکنون بیان نشده. آیا دوباره با بزرگداشتی دیگر برای شریعتی مواجه خواهد شد یا بناست همایش طرحی نو دراندازد؛ آن هم در زمانه ای که دیگر در صبح های سرد ابری ...
برای شناساندن مجاهدان افغانی کم کاری صورت گرفت
پیش آمد که خواستم در موردش مستند بسازم. قبل از آن، تفریحی عکاسی می کردید؟ کلاس می رفتم و خیلی جدی دنبالش بودم. یک دوربین فوجی داشتم که آن را هم با کلی مشکلات گرفتم. هم در حوزه درس می خواندم و هم عکاسی را جدی دنبال می کردم. موضوع کاروان راهیان نور پیش آمد و من برای اولین بار مشرف شدم به منطقه جنگی جنوب ایران و تنها کسی که هندیکم داشت من بودم. یکی از دوستانم به من گفت: نمی خواهم ...
آخرین ایستگاه
آبادکردن خانه ابدیمان باشیم. ولی دیدن مرگ همسایگان و آشنایان ما را به فکر این پدیده مرموز می اندازد؛ پدیده ای که امیرالمومنین علی(ع) درباره آن می گویند برای پیداکردن راز مرگ تلاش زیادی کردم ولی هیهات که رازی را که خدا بخواهد مخفی بماند، بنده ای بتواند آن را بگشاید . عادتمان شده که پنجشنبه و جمعه به سر قبور اموات می رویم ولی آنها که قوانین مادی مثل زمان برایشان معنایی ندارد همیشه منتظر ما هستند و ریشه این ...
این زن سال هاست دنبال والدینش می گردد
و خاطر دارد. می گوید: شش سال بیشتر نداشتم. مثل همه بچه هایی که در شوق رفتن به مدرسه سر از پا نمی شناسند، روزها را می شمردم تا به مدرسه بروم. آن روز مادر مرا با خود به حمام برد مثل همیشه نبود، انگار یک نگرانی داشت. در حمام مرا کنارش نشاند و همانجا بود که با بیان جملاتی تمام وجودم شروع به لرزیدن کرد. برای لحظاتی سکوت می کند و ادامه می دهد: وقتی از مادر شنیدم که فرزند واقعی او ...
اسلحه هایی که بر زمین نماند/ طعم مجروحیت های پنهان
، بنابراین آقای کاظمی با اعزام میرحسین موافقت کرد و راضی نشد که مرا به جبهه بفرستد. بالاخره میرحسین هم به آرزویش رسید و راه برادر شهیدش را ادامه داد، از این که پدر دو شهید هستم، خیلی خوشحالم و به خودم می بالم که امانت خدا را به خودش بازگرداندم، از همه مردم می خواهم که ادامه دهنده راه شهدا باشند و از مسئولان هم تقاضا دارم که کارهای شان خدایی باشد و فقط رضای خدا را درنظر بگیرند. * هیچ ...
عکس و جوک جدید و خنده دار تلگرامی + تصاویر خنده دار
...> موجود بد شانسی که موقع تولدش میگن: حال مادرش چطوره؟؟ موقع عروسیش میگن : چه عروس خوشگلی!! موقع مرگش میگن: بیچاره زن و بچش!! ولی بعد از مرگش هر خطایی از بچه هایش سر بزند میگن: تو روح پدرش با این بچه تربیت کردنش! ◊♦◊♦◊♦◊♦◊ اس ام اس خنده دار تلگرام ◊♦◊♦◊♦◊♦◊ امروز با سر و صدای مامان بابام از خواب پریدم رفتم بیرون میپرسم چی شده ! بابام میگه من دیشب ...
پیشینه تاریخی بحث دربارة خمس
علبای اسدی می گوید: نزد امام باقر علیه السلام رفتم و به ایشان گفتم: من کارگزار بحرین شدم و دارایی بسیاری کسب کردم و کشت زار فراوان، کالاها، غلامان، کنیزان و زنانی که برایم فرزند بیاورند، خریداری کردم و هزینه آنان را می دهم و این هم خمس این دارایی ها، این کنیزان، زنان و مادر فرزندانم شده اند که نزد شما آورده ام. امام فرمود: بله همه اینها برای ماست و هرچه آورده ای از تو می پذیرم و زنان و مادر ...