سایر منابع:
سایر خبرها
...> کاشکی بیام به کربلات و برنگردم به صدام توون بده ، به دلم جنون بده بی سر و سامونتم ، بیا بهم سامون بده لیلای من یک خبری به مجنون بده من که مردم کربلاتو نشون بده اگه واقعا غمت رو درک نکردم ولی روضه رفتنم رو ترک نکردم نه حبیب و حر ، نه جونم و زهیرم میدونم که با تو عاقبت بخیرم با تو خوبه سابقه م ، همه ی دقایقم به خدا اگه سوال کنن ازم میگم عاشقم ، اما خودم بهتر میدونم که نالایقم کدوم عاشقی من که همیشه برا تو آینه ی دقم ...
مراسم عزاداری شب شهادت امام حسن(ع) هیأت ریحانةالنبی(س) با سخنرانی حجت الاسلام سادات و مرثیه خوانی محمدحسین پویانفر شب گذشته دوشنبه 22 شهریورماه در آستان مقدس امامزاده صالح(ع) برگزار شد. محمدحسین پویانفر مداح اهل بیت(ع) در این مراسم در نوحه ای از حال و هوای محرم و صفر هیأتی ها خواند. متن شعر این نوحه به شرح زیر است: این خیمه به اون خیمه، این روضه به اون روضه کار روضه ...
مشغول صحبت کردن بودیم! متن زیر بخش کوچکی از مکالمه من و فاطمه زهراست؛ -خاله فاطمه...! -جان دلم خاله جونم -تو چن سالت بود که بابات شهید شد؟ -من...خاله..19سالم بود احساس میکنم میخواد چیزی بگه اما زبون میگزه.... -امممم خاله ینی بابات مدرسه رفتنتو دید؟ -اره خب خاله جان...چطور؟ -اخههه بابا سعید،مدرسه رفتن زهرا (خواهرش) رو دید ولی منو هیچ وقت ...
نای شیر خوردن هم نداشته و حال احتضار پیدا کرده. او را رو به قبله می خوابانند. حاج اکبر در این شرایط وضو می گیرد و عبای مداحی روی دوش می اندازد تا راهی هیأت شود. به او اعتراض می کنند، اما او خیلی محکم جواب می دهد: می روم تا شفایش را بگیرم . در راه، خبر فوت دختر را به او می دهند، اما باز هم به راه خود می رود. قبل از نوحه خوانی می گوید: از دو نفر دو کار برمی آید. از اکبر ناظم ، روضه خواندن و از حضرت ...
را از مرقد امام می بردند. **: کجا رفتند؟ آمل یا یزد؟ همسر شهید: همین دور و برها بودند؛ سمت ورامین بودند آن زمان. روز سوم بود، خیلی ته دلم ناراحت بودم که با آن آقایی که ایشان را ثبت نام کرده بود تماس گرفتم و گفتم می خواهم یک حالی از آقا مصطفی بپرسم، اگر بشود می خواهم برشان گردانم، نگذارم برود آن طرف. فکر می کنم آن زمان 15 روز برای آموزش نگه می داشتند. گفتم می توانم ...