سایر منابع:
سایر خبرها
علمای زنجان در یک نگاه/ جوانان زنجانی، شجره نامه فرهنگی خود را بشناسند
و جمعه صبح مجلس روضه برگزار می کرد. هر روز ساعتی قبل از نماز در مسجد حاضر می شد تا پاسخگوی مراجعات مردم باشد . آیت الله شیخ ابراهیم محمدی اصل شیخ ابراهیم محمدی اصل در روستای محسن آباد از توابع زنجان بدنیا آمد دروس مقدماتی را از اساتید زنجان: میرزا عبدالرحیم واسعی، میرزا احمد فرجیان، سید عزالدین حسینی، میرزا یحیی مدرس و شیخ نصرت حسینی فراگرفت و برای ادامه تحصیل راهی قم شد و ...
آشنایی با شهدای زنجان| شهید عبدالله بسطامیان از داستانی باورنکردنی در اسیر کردن بعثی تا شهادت در سجده+ ...
پا به دوره ی راهنمایی گذاشت و در مدرسه ی شهید چمران تحصیلاتش را ادامه داد. عبدالله، بیشتر اوقات فراغتش را به قرائت قرآن در مسجد می گذراند. در خانه نیز به مطالعه کتاب های علمی و دینی می پرداخت و به شنا و فوتبال علاقه داشت. او و برادرش اصغر افرادی اجتماعی بودند و وقتی که انقلاب اسلامی آغاز شد لحظه ای آرام نداشتند. نیروهای امنیتی رژیم پهلوی چندبار درصدد دستگیری آنها برآمدند ولی ناکام ...
۞ امام علی (ع) می فرماید:
خانواده های آنها احترام و ارزش فوق العاده ای قائل بود و خود را موظف به سرکشی به خانواده ها و بازماندگان آنها و رفع مشکلاتشان می دانست. در عبادت و زهد ره صدساله را یک شبه طی کرده بود. شبهای ماه مبارک رمضان خواب چشمان وی را در نمی ربود. تا هنگام اذان و رفتن به مسجد برای اقامه نماز جماعت صبح بیدار بود. یا به تلاوت قرآن و دعا می پرداخت یا برای پدر و مادر نماز می خواند و بخش عمده ای از آن را مصروف مطالعه می کرد. خدایش بیامرزد و روحش از رحمت واسعه الهی برخوردار باشد. محمدرضاتابش-1400/8/ ...
ناگفته های دعایی درباره چهره های سیاسی/ مهاجرانی و خاتمی
انتخاب کردند. در آن جلسه من به عنوان سرپرست هیئت انتخاب شدم که البته به من تحمیل شده بود (مثل این بود که شما جایی مجبور باشید برای نماز وضو بگیرید آب زمزم را رها کنید و تیمم کنید!). اما برگردیم به ماجرای آشنایی با مهاجرانی، در خاطراتی که آقای خاتمی از سفر قبلش با آقای مهاجرانی داشت، گفت: من در این همراهی در محل اقامتمان در هتل، برای نماز صبح که بیدار شدم، خجالت کشیدم. دیدم همراهم که ...
فیلم کوتاه مارپله آماده پخش و ارسال به جشنواره های بین المللی شد
فیلم درخصوص برنامه های آتی خود اشاره کرد و افزود: هم اکنون در حال نوشتن فیلم نامه بلند هستم که بعد از ساخت چند فیلم کوتاه و تجربه های کافی به این نتیجه رسیدم شروع به ساخت فیلم بلند کنم. بیشترین هدف من از ساخت فیلم، فیلمی است که دارای باشد، چرا که از دید من ساختن فیلم پویایی می آورد. درست است که شرکت در جشنواره ها مهم است ،اما هدف ما باید موفقیت آمیز بودن فیلم باشد و حرفی برای گفتن به مخاطب داشته ...
خوشحالم از این که دیر کتاب چاپ کردم/ هوشنگ گلشیری نوشت: آذرآیین نویسنده است
.... خانه های سازمانی هم محله به محله فرق می کرد؛ برای مثال خانه سه منزلی بود که به معنی سه اتاقه است، یا بنگله که به خانه های ویلایی می گفتند؛ چون اولین بار این سبک از خانه ها در بنگال ساخته شده بودند و آب و هوای مسجدسلیمان هم چیزی شبیه به همان مناطق هندوستان بود. همین الان هم این خانه ها وجود دارند. این طبقه بندی، همین طور می آمد پایین. فرض کنید بخشی از کارگرها که نیمچه سوادی داشتند، کمی ...
ترکش های صورت احمد مثل ستاره می درخشید
برای فخرالسادات، دیدن پیکر زخمی همسرش بود: کفنش غرق خون بود. دو تا دستش قطع شده بود و فقط از پوست آویزان بود. چشم هایش نیمه باز بود، درست مثل زمانی که می خوابید. چند بار صدایش کردم. جوابی نداد. با دست تکانش دادم. بهت زده بودم. خرده های ترکش روی صورتش مثل ستاره می درخشید. حس کردم احمد آرام است. با تمام وجود به حالش غبطه خوردم. احمد مهربان و خنده روی خانه به شهادت رسیده بود و دیگر در جمع خانواده نبود. شهید احمد یوسفی در ششم مهر 1365 در ماه محرم در ارتفاعات لاری بانه، به علت اصابت ترکش توپ به تمام بدن به شهادت رسید و خانواده یوسفی، دومین شهید خود را به انقلاب اسلامی تقدیم کرد. ...
آقا روح الله از ولادت تا رحلت (بخش چهارم)؛ واکنش امام خمینی(ره) به جمله "رهبر حوزه های علمیه"
امام می گوید: روز اول با دخترانم به آنجا رفتم . من بیشتر ماندم و اتاق یکدفعه خلوت شد و همه رفتند. به ایشان گفتم : اینجا خیلی سخت است؟ انگشتشان را مالیدند به پشت گردنشان ، پوست نازکی با انگشت لوله شد. من هیچی نگفتم ، ولی خیلی ناراحت شدم . هنوز هم وقتی به یاد آن روز می افتم ، ناراحت می شود. آقای روغنی پیشنهاد کرد که آقا به خانه ایشان برود. جمعیت زیادی از ساواکی ها رو به روی منزل آقای روغنی جا گرفتن ...
پژوهشگر تاریخ اسلام: جمعیت مسلمین تا سال 2050 میلادی با مسیحیان برابر می شود
....از خدا ، تشکر نمود.او و همسرش ، خوشحال و خوشنود بودند که پس از گذشت چند سال ، حضرت ابراهیم، حکمی از جانب خدا دریافت نمود که باید این پسر را قربانی کنی برای خدا. با اینکه تکلیف سختی بود ولی حضرت ابراهیم علیه السلام ، عاشق خدا بود و تسلیم حکم خدا و راضی به قضا و قدر الهی بود، حکم خدا را به پسرش اسماعیل گفت و او نیز گفت : پدر به آنچه ماموری ، عمل کن و من نیز ان شاءالله صبر خواهم نمود. وی ...