سایر منابع:
سایر خبرها
آغاز زندگی مشترک عباس غرالی و همسرش از حرم امام رضا(ع)
ایران اکونومیست - ایران اکونومیست - عباس غزالی بازیگر سریال حانیه گفت: در این سالها پیشنهاد حضور در سریال های مناسبتی بسیاری داشتم، اما با احترامی که برای تمامی سازندگان این دست آثار قائلم حضور در آنها را نپذیرفتم. آنهم به این دلیل که به خاطر مناسبت به خصوصی که همه آنها در آن قرار گرفته بودند، نقش من خیلی کلیشه ای درمی آمد و دچار شعارزدگی می شد و ارزش اصلی اش را از دست می داد . ...
از شیعه شناس صهیونیست تا اهمیت زبان آموزی در دفاع از حق
از پذیرش کلام حق شانه خالی کند، خود را به راه دیگری زده و از آن اجتماع دور شد. من نیز با تمام وجود به خاطر نعمت های الهی به ویژه نعمت فراگیری زبان شکر خدا را به جای آوردم و برای همه کسانی که در ایجاد این توانایی در من نقش داشته اند، دعا کردم. تأثیر استدلال های عقلی و منطقی و یا محبت، در اسلام آوردن یکی از دوستان شیعه اتریشی از اتریش با من تماس گرفت و گفت: "یکی از دوستان ...
الیکا عبدالرزاقی و امین زندگانی و رابطه عاشقانه شان + عکس
. - امین: آره، کتاب الف تا ی بازیگری . - الیکا: این کتاب را من اصلا نخوانده و ندیده بودم. بازیگر مورد علاقه تان کیست؟ احتمالا هر دو باید آل پاچینو را دوست داشته باشید چون همه بازیگرها او را دوست دارند. (خنده) - امین: من تام کروز را دوست دارم. - الیکا: امین عاشق تام کروز است. (خنده) اتفاقا من رابرت دنیرو را خیلی بیشتر از آل پاچینو دوست دارم ولی ...
زمانی همه ارزهای مملکت دستم بود/نه اصلاح طلبم نه اصولگرا؛ خنده گرایم!
پولی ننالد؟ چرا. ببینید، بازاریابی و اقتصاد در فوتبال مقوله ای است که درون خود فوتبال قرار دارد. من زمانی در فدراسیون دو و میدانی بودم و رفتم کارهای اقتصادی خارج از دو و میدانی انجام دادم. شروع کردم به واردات وسایل ورزشی و از سود آنها دوومیدانی را چرخاندم. خیلی هم پول درآوردم و یک استادیوم هم ساختم، ولی در فوتبال این فرمول جواب نمی دهد. من نمی توانم کار اقتصادی خارج از فوتبال انجام بدهم ...
بازیگر زنی که از همسرش خواستگاری کرد! +عکس
، ورزش حرف اول را می زد و مادرم تمام تلاشش را به کار می بست تا ما را با ورزش آشنا کند. انصافا هم از دوران کودکی به ورزش علاقه داشتم! به واسطه بازی در نقش های مختلف تاریخی هم به اسب سواری و شمشیرزنی تا حدی مسلط شدم. اما در کنار همه این ها، من شیفته کوهنوردی هستم... وقتی پی به این علاقه ام بردم سعی کردم با جدیت آن را دنبال کنم و این موضوع در نهایت باعث شد، قله دماوند را فتح کنم کهاین تجربه واقعا ...
شهیدی که برای شهادت لحظه شماری می کرد
به گزارش دفاع پرس ، همزمان با تحصیل در مدرسه در مغازه خشکشویی برادرش واقع در خیابان ولی عصر(عج) مشغول به کار شد. حدودا 19 ساله بود که ازدواج کرد و صاحب دو فرزند دختر شد. دوران جوانی اش مصادف با اوج گیری فعالیت های انقلاب بود و در طول مبارزات مردم علیه حاکم جور حضوری فعال داشت به طوری که در پخش اعلامیه ها و عکسهای امام خمینی(ره) نقش بسزایی داشت. او بعد از انقلاب اسلامی و چند ماه قبل از ...
به اندازه نوشیدن چای از رئیس جمهور وقت می خواهم
... این جانباز با اشاره به مجروحیت هایش در جنگ گفت: در منطقه حاج عمران و غرب دچار موج گرفتگی شدم، در عملیاتی دست چپم به طور کامل قطع شد که پیوند زدند و در کربلای 5 هم که خط شکن بودم شیمیایی شدم. یک بار هم ضربه مغزی شدم و 29 روز در کما بودم و طی این مدت 74 بار به اتاق عمل رفتم و بیش از 200 ماه در بیمارستان های مختلف بستری شده ام به طوری که تا سال 84 دایم بستری بودم. افشار درباره علت ...
نوراللهی: من کجا، کریم باقری کجا؟/ طارمی: هادی را در آینه بغل دیدم و پاس گل دادم!
...> نوراللهی: چه کنیم. من از روی دستم پیشکسوتم نگاه می کنم(خنده) دربی که روز خاصی بود.لخویا هم اولین تجربه آسیایی مان بود و خدا را شکر شرمنده هواداران و پیشکسوتان نشدیم. حرف دربی شد.مهدی چه جور در آن جو پر فشار که تیمت عقب بود یادت آمد باید قیچی برگردان بزنی.البته توپت به دیرک خورد. طارمی: دیدم فضا مناسب است من هم قیچی زدن را دوست دارم.در تمرینات چند روز قبلش هم یک گل با قیچی زده بودم ...
ستاره های ناشناخته در فردیس!
چندسال پیش دچارسرطان معده شدند آن زمان پسرم کوچک بود وتاب غصه نبود پدرش رانداشت خدارابه حضرت عباس(ع)قسم دادم فرزندم رایتیم نکند همین طورهم شد آزمایش دوم همسرم راپزشکش معجزه تلقی کرد وگفت دیگراثری از سرطان در وجود ایشان نیست! درهمین حین مشغول گفتگو با خانم علی پور بودم که صدای اذان از رادیوی شخصی آقای علی پور پخش شد وایشان با اشاره ای که به همسرشان داشتند متوجه شدم تصمیم به اقامه نماز ...
دشواری های زن بودن در ترکیه
...> دوران کودکی نترس بودم. حالا که فکرش را می کنم، می بینم مادر و پدرم، من و خواهرهایم را درست بزرگ کردند. این فکر را به ما القا نکردند که چون دختریم باید مراقب و نگران باشیم. هرچند تردید ندارم که به شیوه خودشان مواظب ما بودند. اما همه پدر مادرها این طور نبودند. یادم است وقتی ده ساله بودم، بازی کردن با پسرهای محله مسئله بود. اولین بار که فهمیدم بهترین دوستم دیگر نباید با پسرها بازی کند ...
9 سال چله نشینی یک مرد به عشق همسرش در مازندران/تصاویر
گشایی از مشکلات افرادی که همه درهای زندگی برویشان بسته شده و با توجه به این مطلب که آقای گرائیلی همه راه های قانونی دریافت مستمری بازنشستگی را طی کرده است، اقدامات لازم را جهت تسریع در بازنشستگی وی انجام دهند و طعم خوش خدمات این نظام اسلامی را بر روح زندگی مردمان این دیار جاری سازند. گاهی مرثیه هایی حوالی دل مان زمزمه می شوند که نمی شنویم، این روایتی بود از قصه ی رنج یک مرد که بر تعهدات زندگیش پایبند ماند و بی کسی زنش را همه چیز شد و دست های آفتابی اش را به سوی خدایش دراز کرد. انتهای پیام/ ...
چهار حسرت هاشمی در گفتگو با شرق
ظاهرا مستقل است. مقدمه خیلی سنگینی است. قبل از آن مطالعات زیادی انجام دادم. شرایط اکثر کشورهای استعمارزده را مطالعه کردم و دیدم که چه چیزی از آنها می گرفتند و چه می دادند و چگونه رفتار می کردند و همه را در آن مقدمه آوردم. وقتی به دلیل شروع مبارزه، کار مکتب تشیع هم مشکل شد، کتاب فلسطین را منتشر کردیم. در تحلیل های آن زمان نقش مخرب دو عامل استبداد و استعمار برای من کاملا روشن بود که مثل دو لبه قیچی ...
خاطره ای شنیدنی از استاد شفیعی کدکنی
... حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود، کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم، روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود، بوسیدم. آن سال، همه خواهر و برادرام از تهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی، با لفظ "عمو" و ...
حبس کردن 3روزه کودک خردسال در چاله آسانسور
مشکلات بچه را سقط کنیم و شرط گذاشت در صورتی با من زندگی می کند که سقط کند و من هم قبول کردم اما بعد از سقط زیر قولش زد و از من جدا شد. وی ادامه داد: مدتی کارت سرویس آسانسور چاپ کردم و در ساختمان هایی که آسانسور داشتند، پخش کردم تا درآمدی کسب کنم تا اینکه چند باری به عنوان کمکی فرید برای سرویس آسانسور به این ساختمان رفتم و احتمال دادم که پدر آناهیتا پولدار است، به همین خاطر نقشه آدم ...
سخت ترین لحظات پرستاری از رزمندگان لحظه شهادت شان بود
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس ، چهل و هشتمین نشست بانوان راوی دفاع مقدس عصر روز گذشته، 4 اسفندماه با موضوع امدادگران عاشورایی در گالری اتفاق حوزه هنری استان تهران و با حضور جمعی از بانوان راوی دفاع مقدس برگزار شد. صدیقه کُشنده فر امدادگر جبهه های جنوب، در این نشست گفت: در خصوص پرستاری ما دوره ای ندیده بودیم. بچه های آبادان و کلا جنگ همه کارها را در عمل، یاد گرفتند. حتی ...
راز آتش زدن جسد شوهر مخالف طلاق
شوهرش هر روز ساعت 5 صبح و برای بردن سرویس مدرسه از خانه خارج می شود. زمانی که مجید به پارکینگ آمد تا سوار تاکسی اش شود از پشت سر به او حمله کردم و با میلگردی که برای قتل آماده کرده بودم، چند ضربه به سر و گردنش زدم. پس از چند دقیقه مریم به پارکینگ آمد و با کمک هم جسد را داخل صندوق عقب گذاشتیم. وی افزود: مریم پیش از بیدار شدن دخترانش باز به خانه اش بازگشت و من نیز تاکسی را در حالی ...
حاتمی کیا: کیارستمی را در جنگ ندیدم!
اهمیت داشت این بود که چون من فیلم سینمای جنگ را زیاد دیده بودم و بعدها که برایم مسئله شده بود بیشتر نگاه می کردم؛ انواع فیلم هایی که به خصوص هالیوود ساخته بود یا فیلم های روسی؛ من فهمیدم که این قصه ما نیست به خصوص نوعی از جنگ را درگیر بودم که مربوط به بچه های داوطلب بود بچه هایی که ذاتاً یا شغلاً میلیتار و نظامی نیستند؛ دفاع مقدس بود؛ افرادی که درجه هم ندارند و همه شبیه هم هستند. من با این ...
خرازی قبل از انقلاب چه شغلی داشت؟
خیابان ایران، در طبقه دوم ساختمانی بود. پس از آن هفته ای یک یا دو بار به آنجا می رفتم و کتاب به امانت می گرفتم. به دلیل همین مسائل علاقه مند شدم که در مدرسه علوی ثبت نام کنم. البته به هنگام ورود به تهران، قصدم این بود که در دبیرستان البرز یا خوارزمی (دو دبیرستان معروف تهران) نام نویسی کنم. این دو نفر مرا به دبیرستان علوی بردند و به آقای علامه، رئیس دبیرستان که روحانی هم بود ...
خبرنگار جانباز و آزاده ای که 8 سال از عمر خود را در اسارت به سر برد
آغاز شد و در 31/6/69 آزاد شدم و نیز جانباز 35 درصد هستم . ندای ارومیه: از خاطرات دوران اسارت خود برایمان مورد خاصی که در یادتان باقی است بگویید؟ یوسف رحیمی: کل اسارت برایم خاطره بود و فراموشم نمی شود؛ زمانیکه اسیر شدیم ما را به اردوگاه موصل دو منتقل کردند، همراه با همه آزادگان تصمیم گرفتیم تا نماز جماعت را در اردوگاه با حضور همه اسرا که نزدیک به 2 هزار نفر بودیم برپا کنیم با همه ...
با شهدای امور تربیتی استان مازندران
میز برایمان میماند این میز ماندنی نیست و مائیم که همه رفتنی هستیم پس چه بهتر که با رفتن مان با شهادت و سرافرازی و با دست پُر نزد معبود خویش حضور یابیم. برخی از دوستان می گویند که این جملات را با عصبانیت به همکار خویش بیان می کردند. مشخصات شهید نام و نام خانوادگی: سیدرحمان علوی سال تولد: 01/05/1339 محل تولد: مازندران- نکاء (کیاسر) سال ورود به امور تربیتی: 1358 ...
کفش هایی که مثل گل می شکفد
و پارچه فروشی که بگذری، گاهی با افرادی مواجه می شوی که هنوز هم چند کلاف روآر کنج مغازه شان پیدا می شود؛ حتی کسبه جوان. علیرضا چیت ساز، یکی از فروشندگان کلاف ها یا ریسمان های روآردوزی، در بازار وکیل شیراز است که هنوز هم مشتریان زیادی برای خرید این محصول دارد؛ مشتریانی که بیشتر بانوان ارکان و جهرم هستند. طبق توضیحات چیت ساز در گذشته ها یعنی حتی تا همین 5 یا 6 سال پیش، کلاف های پنبه ای ...
گفتگو با رکورددار شکنجه ساواک :شعبون بی مخ را با 5 گلوله نقش زمین کردم (+عکس)
اعتراض می کردند، اسمشون رو پاک می کردم اما در عوض ازشون دفتر و مداد می گرفتم و می دادم به بچه هایی که وضع مالی خوبی نداشتند. دوست داشتم همیشه حامی باشم. هر وقت دعوا می شد بچه های فقیر را حمایت می کردم. بعد از اتمام تحصیلات در مقطع ششم ابتدایی(نظام قدیم) به تهران آمدم و در بازار مدتی شاگرد یک مغازه در و پنجره سازی بودم. بعد تغییر شغل دادم و در یک مغازه کاغذ فروشی و صحافی مشغول شدم. همان سالها بود ...
تلاوت سوره والعصر در مراسم عروسی/ برگزاری جلسات قرآن مشترک برای دانش آموزان شیعه و سنی
چهره قرآنی سال جاری معرفی و تجلیل شد، می خوانیم. گوش دادن به تلاوت عبدالباسط انقلابی در وجودم به پا کرد خودتان را معرفی کنید. اسماعیل سبحانی متولد سال 1339 در شهرستان دلیجان استان مرکزی هستم که از دوران کودکی به واسطه تشویق والدین به فعالیت های قرآنی علاقه مند شدم. اولین باری که به تلاوت قرآن گوش دادید، به یاد دارید؟ کمتر از هشت سال داشتم که ...
خاطرات مردم از خیابان ولیعصر تهران/ سایه هایی که از سر مردم کم می شوند
و هوای گذشته می گوید: من سال 47 تو همین باغ فردوس امتحان ششم دبستان دادم. اون زمان فضای مقابل عمارت باغ فردوس یه پارک درست و حسابی پر از درخت چنار داشت و پشت پارک، مدرسه شاپور قرار بود. بچه های روستاهای اطراف مثل درکه، اوین، سعدآباد، ولنجک و دربند همه به مدرسه شاپور می اومدن. بعدها مدرسه را به خاطر اینکه قدیمی بود، تعطیل کردن و بعد از مرمت به موزه سینما تبدیل شد. اون موقع سمت مدرسه (موزه سینما ...
از آغاز تا امروزِ برادران گلف باز شهر اولین ها
اوپن برگزار می شد و هر گلف باز با یک معیار بازی می کرد و امتیاز هندی کپ مشخص کننده درجه بازیکن بود. در ادامه و در سال 72 با تلاش های برادرم (علی جمعه) این ورزش در کشور بیشتر از قبل به رسمیت شناخته شد. از عناوینی که طی این سال ها کسب کردید هم برای مان بگویید. مهدی قلی زاده: من در آن دوران بسیار تمریناتم کم بود؛ یعنی هفت روز در خانه بودم و 14روز هم کار می کردم. به صورت باشگاهی ...
عسگر اولادی مترجم امام نبود؟
شهربانی تماس گرفت و گفت: فردی به نام عسگراولادی فردا می آید و شما کارش را انجام بده. به هر حال کار برادرم فردای همان روز حل و فصل شد و من هم روز 28 مرداد به خاطر قولی که داده بودم، به مخبرالدوله رفتم و در مراسم 28 مرداد شرکت کردم. نکته جالب این بود که فردای آن روز علینقی خاموشی تماس گرفت و گفت سفارش کرده ام کارت را درست کنند. گفتم گذرنامه را گرفتم. بیخود شلوغش نکن. انگار می خواست سر من منت بگذارد. ...
پیش بینی آینده بازار مسکن
می شود و بهره آن به همه ما می رسد.مسکن مهر و مخصوصا پرندک یا پرند یک تهرانک در آینده است. زمانیکه در سال 1335 فرودگاه مهرآباد را ساختند ما در خیابان ری، کوچه آبشار سکونت داشتیم. از محل سکونت ما تا فرودگاه مهرآباد حدود 22 کیلیومتر فاصله وجود دارد. در آن زمان که من هم کوچک بودم می گفتند چه قدر خوب است عده ای بروند سمت فرودگاه مهرآباد و زمین بخرند چرا که گویا دولت داشت تسهیلات در این راستا می داد ...
هنرمندان از بنیامین و نسیم می گویند
افتاد و تازه متوجه شدم چیست. به نوعی شاید پیش تر این موضوع برایم مثل حالا نبود، کم و بیش در این مراسم ها حضور داشتم و درک نمی کردم اما حالا با درک اینکه می دانم چه اتفاقی ممکن است برای بازمانده رخ بدهد و چه تاثیری درستی برای او داشته باشد این کار را با دل انجام می دهم و ادامه خواهم داد. من این کار را دلی انجام دادم به علاوه اینکه بنیامین دوست مان است و دوستش داریم. حضور شما در کنسرت ...
دنیای پرخاطره کریم باوی؛ از مستطیل سبز تا جبهه های جنگ
فیلم می گرفتند. از دوران حضورتان در جبهه و ترکش هایی که تا همین چندماه پیش، از آن زمان در بدن تان به یادگار داشتید، بگویید. سال 61 و 62 در جبهه بودم و یک بار در سال 61 در عملیات والفجر مقدماتی در فکه مجروح شدم و یک بار هم سال 62 در عملیات ثامن الائمه، نزدیکی دهلران بود که مجروح شدم. من از هر عملیات یک ترکش در بدنم داشتم و با همین وضعیت هم فوتبال بازی می کردم و همه نیز تعجب می ...
رازگشایی از آدم ربایی دخترک در چاهک آسانسور
و قرارداد خودم را به مالکان ساختمان هایی که آسانسور داشتند معرفی می کردم تا اگر نیاز به تعمیر آسانسورشان بود کارشان را انجام دهم. روز حادثه وقتی در پارکینگ خانه ای در خیابان اردیبهشت بودم دختر دانش آموزی منتظر سوار شدن در آسانسور بود. ناگهان یاد بی پولی ام افتادم و تصمیم گرفتم با گروگانگیری پول خوبی به جیب بزنم. چون به محل آسانسورها آشنایی داشتم او را به داخل چاهک بردم. اما در این مدت او را اذیت ...