سایر منابع:
سایر خبرها
روایت آشنایی و ازدواج بازیکن تیم ملی والیبال +عکس
افتد واقعا دلم می لرزد. هیچ وقت هم از بازی هایش انتقاد نمی کنم. به نظرم او همیشه فوق العاده است. شاید خیلی از مردم که بیرون زندگی ما هستند خیال کنند افرادی که با ورزشکاران حرفه ای ازدواج می کنند برای ثروت و خانه و زندگی با آنها همراه می شوند اما در مورد خودم می توانم بگویم اصلا این طور نبود. تنها شناخت و خوبی های خود شهرام باعث شد به او علاقه مند شوم. در آن زمان هم شهرام مثل الان بهره مند نبود. شهرام و آرسام برایم آنقدر مهم هستند که همه وقتم را حاضرم برای آنها بگذارم. می توانستم مثل هم سن و سالانم به تحصیل ادامه بدهم اما الان در کنار آرسام و شهرام خوشبختم. ...
حاتمی کیا به روایت حاتمی کیا؛من بچه پامنارم!
شد و بروید فردا بیایید. ما هم می آمدیم خانه همه خوشحال و شاد می شدند و شب هم شام خیلی خوبی بود. فردا صبح دوباره این ماجرا تکرار می شد، منتهی با یک پرده ضعیف تر؛ مثلا مادر دوباره من را از زیر قرآن رد می کرد و آب پشت سرم می پاشید ولی خواهرها مثلا یکی شان غایب بود. یادم نمی رود، دیگر یک وقتی شد که فقط مادرم از زیر لحاف گفت پسرم انشاالله سلامت باشی، رفتی؟ و من گفتم بله، رفتم. البته این جوری حس راحت ...
پدر برای من همواره یک قهرمان است
آخرین دیدارتان با پدر بگویید. در آن روز چه دیدید و چه گفت وگوهایی میانتان رد و بدل شد؟ سه سال بیشتر نداشتم. آن روز هوا بسیار سرد و خاکستری رنگ بود. من یک چادر سفید با گل های صورتی روی سر داشتم. یادم می آید در محوطه زندان سربازان زیادی قراول ایستاده بودند و ما را از راهروهای پیچ در پیچی که در دو طرفش سربازها با سرنیزه نگهبانی می دادند، عبور دادند. مات و متحیر بودم و پشت سر بزرگ ترها کش می ...
از طریق زندگی شهدا به اسلام گرایش پیدا کردم
...> فقط پدر و مادرم می دانند و خیلی ناراحت شدند. چند روز جواب من را نمی دادند. پدرم گفت حق نداری در خانه پا بگذاری تو آبروی من را بردی دیگر برنگرد و مادر هم گفت اگر مسلمان شوی دیگر دختر من نیستی! من از این بابت همیشه می ترسیدم که طرد شوم حالا این اتفاق افتاد. قبل از این شب ها خیلی می ترسیدم و پیش مادرم می خوابیدم از وقتی مسلمان شدم و نماز خواندن را یاد گرفتم در اتاق خودم می خوابم تا نماز صبح بخوانم ...
طلا معتضدی و نگین معتضدی برای هم می میرند!
رشته تئاتر رفت من می خواستم دامپزشکی بخوانم چون به حیوانات علاقه زیادی دارم. اما وقتی با او سر کارهایش رفتم، دیدم به آن محیط و کار علاقه دارم و رفتم دنبال مسیری که او رفته بود. طلا: عشق به کتاب از همان بچگی در من بود. در خانه یک کتابخانه نسبتا بزرگ داشتیم کما اینکه باید 4 سال منتظر می ماندم تا خواهری به اسم نگین وارد زندگی ام شود که بتوانم با او بازی کنم. به همین خاطر آن بازی ها را با ...
90/ بهترین لقب برای من مهرداد با تعصب است
هم کمک می کردند. مادرم به شدت با فوتبال من مخالف بود. من کاملا یواشکی سرتمرین می رفتم و در خانه هر یک از بچه ها یک جفت پیراهن و شورت داشتم. این موضوع را مخفی نگاه داشتم تا اینکه مادرم از طریق تلویزیون همه چیز را فهمید و از آن زمان به بعد دیگر مخالفتی نکرد. *جوانترها باید از افرادی مانند مرحوم تختی یا علی دایی و مهدی مهدوی کیا الگو برداری کنند. این افراد آدمهای بزرگی هستند که برای رسیدن ...
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
مادرم را با دو گیس سفید به خانه شوهر تازه اش می برد، نخستین خاطره روشنی است که از اوان کودکی خود دارم. به گمانم در آن هنگام هشت یا نه ساله بودم. کجاوه بر جاده ناهموار و غبارآلودی رو به بوکان می راند و دو سوار مشایع که از نوکران خاصه داماد بودند، از پی آن می تاختند، سرگرم شدن به بازی با بچه های ده به هنگام روز و ناز و نوازش مادربزرگ به هنگام شب نگذاشت که من از بی مادری رنج بسیار ببرم. لیکن مرگ پدربزرگ ...
غم نان و تنگنای دل در فیلم سایه روشن موتمن
مانند آناهیتا درگاهی را داریم که برای اولین بار جلوی دوربین ظاهر می شود. معمولا در آثار شما بازیگران جوان و ناشناخته بسیاری حضور یافته اند، چنانکه هانیه توسلی در زمان ساخت فیلم شب های روشن چهره چندان شناخته شده ای نبود. دلیل استفاده از این بازیگران ناشناخته در آثارتان چیست؟ به هر حال باید از چهره های جوان و برخی شاگردانم در آثارم استفاده کنم و همانطور که اشاره کردید در همه فیلم هایم ...
کابوس دهشتناک زن 27 ساله
دختر کوچک به چشمان مادرش خیره شده بود و چشم از نگاه مادر بر نمی داشت. حس غریبی بود ، باد سرد زمستانی صورت شهر را مثل گونه های دخترک سرخ کرده بود. دختر کوچولو از یک ماهگی همراه مادرش پشت میله های زندان روزها و شب های دلتنگی را تجربه کرده است. اما آن روز قرار بود خاطره تلخ دیگری در دفتر زندگی این مادر و دختر ثبت شود. کودک هراسان به اطراف می نگریست. با ...
خرده امتیازها هم به "حاج قاسم" می رسد نه "ظریف"
مستندهایی که به واسطه سال ها حضور در صدا و سیما ساخته زمان زیادی را به تاریخ نگاری پرداخته که از آن جمله مجموعه تاریخ شفاهی و تصویری ایران در عصر پهلوی دوم است که مدتی پیش چاپ شد، دهباشی در حین ضبط این مستند با اتهام جعل توصیه نامه مدیر امورارتباطات سازمان ملل در آمریکا جهت اخذ اقامت دائم در آمریکا بازداشت و پس از حدود 2 ماه حبس در زندان های این کشور بدون هیچ محاکمه ای آزاد شد. دهباشی که جزء حلقه ...
گفتگو با مسعود ده نمکی، خالق برند - اخراجی ها - !
تشکیل نشد، بدانید اتفاق های دیگری در حال رقم خوردن است. بله، من منتظر استقبال مردم از اخراجی ها 2 بودم. گفتید مردم انتقام فیلم اخراجی ها را گرفتند؛ بر چه اساسی این را می گویید؟ - آمدن مردم به سالن های سینما آن زمان باب شده بود که همه می دانستند فیلم را در خانه ببینند ولی جوی که بعد از قاچاق اخراجی ها 1 ساخته شد که مردم بیایند و در سینما فیلم را ببینند. مردم لطف کردند و منتظر ...
دوستی های تفننی، دام های شیطانی و دردسرهای واقعی
دروغ می گوید و هیچ آزار و اذیتی در کار نیست. او وقتی متوجه شد من به دختر دیگری علاقه دارم این نقشه را اجرا کرد تا آبروی مرا ببرد. من در لاین با او آشنا شدم و در اولین قرار متوجه شدم با هم بچه محل هستیم. مدتی با هم ارتباط داشتیم تا این که متوجه شدم رفتارهایش عجیب است. او نصف شب مرا از خواب بیدار کرده و مجبورم می کرد که با او حرف بزنم. هر روز هم قرار می گذاشت. دیگر علاقه ای به ادامه این رابطه ...
تاریخچه تخت فولاد اصفهان و افراد سرشناس دفن شده در تخت فولاد
هنرستان و بهداری و غیره نمودند و قسمتی از آنها را نیز فروخته و مردم لاابالی و بی همه چیز در آنجا خانه و مغازه بنا کردند . برای نمونه ازچند گورستان یاد می کنیم : 1- مزار آب بخشان که در هزار سال قبل آنجا را مردبان می گفتند و اکنون محله مجاور آنرا مورنان که تصحیف مردیان است می خوانند و قبر حافظ ابونعیم اصفهانی در آنجا بوده است که اکنون اثری از آن باقی نیست نویسند در کتاب رجال اصفهان اسامی ...
خالصانه از مدرسه تا حوزه مفقودین و اسرا
...، صددرصد قبولی شاگردانم را داشتم. از طرفی دلم نمی خواست در درس خواندن درجا بزنم، این شد که کتابهای کلاس هفتم و هشتم و نهم را خریداری کردم و در خانه می خواندم و توانستم در آزمون نهم شرکت کنم. معلمی بود که خودش تا کلاس نهم تحصیل کرده بود به خانه ما می آمد و شب ها به من و خواهرم درس می داد. یعنی هم درس می خواندم و هم درس می دادم. اول خرداد هر سال هم به شیراز می رفتیم و درکلاس ها شرکت می کردیم و ...
پرواز تا بهشت
اینها را سردار سرلشکر پاسدار شهید حاج احمد کاظمی گفته که بسیاری از فرماندهان دفاع مقدس او را فاتح خرمشهر می دانند؛ فرماندهی که تا زنده بود هرگز نگفت من فاتح خرمشهر هستم؛ مردی که رزمندگان و ایثارگران بسیاری، خاطراتی شیرین و به یادماندنی از رشادت ها و شجاعت های او در دوران جنگ تحمیلی و پس از آن به یاد دارند. حالا 10سال از عروج او و 10نفر از فرماندهان نیروی زمینی سپاه می گذرد؛ روزی که هواپیمای فالکون به همراه این فرماندهان در نزدیکی ارومیه سقوط کرد ...
اقتصاد دانش بنیان؛ رسوخ فناوری در زندگی روزمره
. یعنی منِ نوآور اگر طرحم را به اداره ای یا نهادی ببرم، با مشکلات بسیاری روبه رو می شوم. الان در دنیا طوری شده است که فشار اجتماعی اداره ها را مجبور به توجه به این گونه طرح ها می کند. همه اقتصاد دانش بنیان به یک معنا فرهنگ است. همین کمپین زباله نریختن در روز عاشورا چقدر کمک کرد؟! مگر دولت این کار را انجام داد؟! خود مردم بودند و دولت هیچ نقشی نداشت. ما جامعه فرهیخته ای هستیم چون ...
چرا این دختران در انتخاب همسر اشتباه می کنند؟
بودم و ناامیدانه به عشق او نیاز داشتم اما او مردی پرمشغله ، کناره گیر و بدون محبت بود. آخرین باری که سعی کردم پدرم را بغل کنم هشت سال سن داشتم. آن روز سالگرد تولد پدرم بود. من با اجازه مادرم تا دیروقت بیدار ماندم که او از سفر کاری برگردد. وقتی پدر جلوی در رسید به طرفش دویدم و بغلش کردم اما او مرا از خودش دور کرد. به نظرم او همیشه با محبت کردن مشکل داشت. وقتی بزرگتر شدم مادرم به من گفت که آنها رابطه ...
گفتگو با حبیب محبیان از زندگی و بازگشتش می گوید
تبلیغ خودشان را بکنند که من اجازه این کار را ندادم. گفتم حاضرم به همه سربازان پاسگاه امضا بدهم اما با شما عکس نمی گیرم. آخر شب هم رفتم خانه. از بین کارهایی که خواندید کدام بهترین است؟ مرد تنهای شب از همه بیشتر گل کرد. خودتان کدام آهنگ تان را بیشتر دوست دارید. آهنگ بانوی شرقی را که برای همسرم خواندم خیلی دوست دارم. من اصولا برای هر مشکلی که برایم پیش می آید ...
معرفی هنرمندان استان اصفهان + تصاویر
این اثر می گوید: سه سال پیش از انقلاب روز عاشورا مادرم مرا نصیحت کرد و گفت: به روضه گوش کن تا چند کلمه حرف حساب بشنوی؛ و من با ایشان گفتم: من اول در اتاقم کاری دارم بعد خواهم رفت. حال عجیبی به من دست داد. وارد اتاق شدم، قلم را برداشتم و تابلوی عصر عاشورا را شروع کردم. قلم را که برداشتم تابلویی شد که الآن هست بدون هیچ تغییری . این اثر توسط او به موزه آستان قدس رضوی اهدا شد. طراحی پنجمین ضریح حرم ...
هادی کاظمی:یکی از بدشانس ترین بازیگرهای ایران هستم
...> بچه مثبت بودی؟ بله، خودم را خیلی زیاد مثبت می بینم. نمی دانم قضاوتی نمی کنم. مهم ترین چیزی که در زندگی بی خیالش شدی، چه چیزی بوده؟ نمی توانم آن ماجرا را دقیقا تعریف کنم اما چیزی بوده که در آن لحظه می خواستم و میسر نشد و بعد بی خیال شدم. شاید اصلا مصلحت همین بوده است. بعد از 20 سال فعالیت هنری به چیزی که لیاقتش را داشتی، رسیدی؟ شاید یکی از ...
یک روز با افراد الکلی گمنام ایران
تواند خاموشش کند و آن زمانی است که یکی تجربه هایش را به دیگری انتقال می دهد و روند بهبودی آغاز می شود. الکل زمینم زد دقیقاً دو ماه و پنج روز پیش بود که دو نفر آمدند، دم خانه مان. دو دوست خوب. آن روزها نه تنها از نظر ظاهری یک الکلی تمام عیار و آشفته بودم که وضع روحی ام هم به همان آشفتگی بود. دلم می خواست خودکشی کنم. اما جرأتش را نداشتم. الکل من را زمین زده بود. آنها به من گفتند ...
در کافه خبر بررسی شد: برای داشتن مجلسی که دغدغه محیط زیست و میراث فرهنگی داشته باشد، باید چه کنیم؟
خیلی پایینی از محیط زیست محسوب می شود و گرد و خاک خیلی مهم تر است. خراب شدن مرتع خیلی مهم تر است. میراث فرهنگی هم همینطور است. خانه ای که من داشتم 50 سال پیش خراب شود، شده، برای یک شخص بوده. ولی یک کاخی که داشتیم و خراب شده دیگر برنمی گردد. بحث بزرگ تر و مهم تر است. چقدر قرار است کلی تر و مهم تر نگاه کنیم. افشاری: به هر حال آن کسانی که الان کلی تر نگاه می کنند باز همان دوره های کلاس های ...
کشیش مسیحی پروتستان که مسلمان شد
کتاب مقدس را قبول داری؟ گفت بله پس از آن زمان سوال واقعی در ذهنم بود پرسیدم: آیا شما به عیسی مسیح اعتقاد داری؟ دوباره گفت: بله این بار راحت تر فکر می کردم و این ابتدای راهی بود که از مسیحیت به اسلام گرویدم از او پرسیدم چای می خوری پاسخ مثبت داد و با هم به سمت یک قهوه خانه کوچک در بازار رفتیم تا بنشینیم و ضمن چای خوردن درباره باورهایمان حرف بزنیم. در حین گفتگو او را ...
می گفت چه زنده بمانیم چه شهید شویم، پیروزیم
اربابیان بروند. نواب قبول کرد. آن شب حدود 20 نفر مهمان بودند و نواب حرف های بسیار بدیع و جالبی زد و توضیح داد چه فرق عظیمی بین یک حکومت اسلامی و حکومت شاه وجود دارد. حرف هایش برای همه حاضران در مجلس بسیار جذاب و جالب بودند. نواب آن شب آنجا ماند، ولی من و بقیه به خانه های خود رفتیم. باز هم او را در اصفهان دیدید؟ بله، آن شب فکر کردم اگر نواب مستقیم به شیراز رفته بود، ممکن ...
شاخه زیتون از دستش افتاد و شهید شد
از روز اول خواستگاری می دانستید که ممکن است هادی به سوریه برود؟ – موقع خواستگاری ایشان سرباز بودند. بعد از عقد از شغل پاسداری و علاقه شان به این شغل گفتند و جبهه سوریه؛ یک ماه گذشته بود که به او گفتم: آقا هادی! ممکنه شغلت ان را عوض کنید؟ ایشان هم بدون تعارف گفتند: نه! من به این شغل علاقه دارم. هروقت پلاک شان را به گردن می انداختند و می گفتند” من حتماً شهید می شوم” من می ترسیدم واضطراب داشتم ...
سینما، فراموشی واقعیت است/ گفت وگوی روزنامه لوموند با ژان-لوک گدار
نداشته باشد، که خودشان هم حرکتی نکنند. مدت زیادی است که فهمیده ام تنها یک جاست که می توانیم اوضاع را تغییر دهیم: و آن در شیوه ساخت فیلم هاست، می شود گفت در سینما. [سینما] جهان کوچکی است. یک فرد تنها نیست. سلول زنده ای از اجتماع است. مثل همان سلول نام آشنایی که به همه مردم سرایت می کند، باکتری... اشریشیا کلی 1 . خودش است! اگر از استعاره ای جامعه شناسانه استفاده کنیم، به واقع تعبیر ...
بازگشت به آن هشت سال ممکن است
. بله این تعبیری بود که همان دو سال و نیم پیش در گفت وگویی که با شما داشتم و در همین روزنامه اعتماد منتشر شد به کار بردید. بله هم به شما در روزنامه اعتماد و یک بار در گفت وگو با روزنامه شرق این تعبیر را به کار بردم. بنابراین من همچنان اعتقاد دارم 24 خردادی که روحانی در آن به عنوان رییس جمهور انتخاب شد خرداد (دوم خرداد) خسته ای بود. حالا شما امروز وقتی به تبعات مدنی آن نگاه می کنید ...
از حضور در جبهه ها در 6 سالگی تا دفاع از ولایت در 8 ماه فتنه
...> ابتدای ازدواج مان وضعیت مالی مناسبی نداشتیم اما همه تلاش پدر بچه ها این بود رزقی که به خانه می آورد حلال باشد زیرا اعتقاد داشت رزق حلال روی عاقبت بچه ها تأثیر می گذارد. می گفت: تربیت بچه ها باید اهل بیتی باشد. من مادر پنج فرزند دو دختر و سه پسر هستم. همسرم سر سال خمسی مان که می شد به من می گفت حساب کتاب کن چه در خانه داریم تا خمسش را بدهیم. رد مظالم می داد و به این امور اعتقاد زیادی داشت. کارگری و ...
مصاحبه با رضا رویگری و همسرش
به هم ندارند. شاید عده ای مرا خیلی دوست دارند و با این کار می خواهند اسم من در خبرگزاری ها باشد! پس از این شایعات تماس های فراوانی از داخل و خارج ایران داشتم که خیلی از دوستان من نگران شدند. ده نمکی تماس گرفته بود و می گفت با خودت حرف می زنم یا روحت؟! این که پخش شایعه مرگ چه نفعی برای برخی دارد را متوجه نمی شوم! چند روز پیش شبکه خبر برای تهیه گزارشی به خانه آمد و درباره این موضوع مفصل صحبت کردیم ...
رونمایی از خانواده جوهرچی
. کنکور به نوعی تمام زندگی مرا تحت شعاع قرار داد. آوا: علی در حال تحصیل در مدرسه بین الملل بود. یکدفعه در سال آخر تصمیم گرفت تغییر رشته بدهد. علی: یک موجی از درس های جدید روبه رویم بود که نمی دانستم چه کار کنم و تمام وقتم را می گرفت. حسن جوهرچی: در کنار همه اینها کار من و مادر بچه ها هم سر جای خودش بود. علی علوم مختلف و... می خواند. حقیقتش را بخواهید اینکه یکدفعه ...