سایر منابع:
سایر خبرها
اهم آمد و من در بین راه یک آبمیوه مسموم که از قبل تعدادی قرص خواب آور داخل آن حل کرده بودم را به راننده دادم. او پس از نوشیدن آبمیوه مسموم، از هوش رفت و من او را به قسمت اتاقک کامیون انتقال دادم. وی ادامه داد: پس از آنکه اموالش را سرقت کرده و حسابش را خالی کردم، وسوسه اخاذی از خانواده اش به جانم افتاد اما فکرش را نمی کردم که همسر شاکی شکایت کند و دستم رو شود. وی ادامه داد: در مدت 3روز گروگان همراهم ...
کلاسها حضور داشتند. جنگ خیلی ما را پراکنده ساخته است اما یک روز اتفاق جالبی افتاد. من داشتم درباره کلاسها به آقای محمود جعفری که بازیگر و نویسنده و کارگردان مطرحی هستند، خاطرات کلاسهای ایشان را بیان می کردم، متعجب پرسیدند، شما از کجا می دانی که من آنجا کلاس داشتم؟ من گفتم می دانم، چون فلان چیز را گفتید و فلان کار را کردید! ایشان گفتند: عجیب است، چه کسی این موارد را برای شما تعریف کرده است؟ گفتم ...
دو ماه قبل کنکور اینجوری به من گفت؟ می خواست مزه دهن منو متوجه بشه. می خواست بدونه من پول می دم یانه. اما او در پاسخ چه کرد و چه گفتید؟ با لحنی این بار آرام ادامه می دهد: من گفتم این حرفا چیه و واقعیتش هم اینه که اصلا جدی نگرفتم این حرفو. همون هفته آخر، دوباره همون آدم یه جمله با همین مفهوم گفت ولی باز هم من اصلا نمی دونستم چه خبره و اصلا جدی نگرفتم. گذشت تا رتبه ها اومد و متاسفانه رتبه پسر من ...
، متوجه معنا و مفهوم برخی سخنان شده، روایت خود را این طور می دهد: می دونی چرا دو ماه قبل کنکور اینجوری به من گفت؟ می خواست مزه دهن منو متوجه بشه. می خواست بدونه من پول می دم یانه. اما او در پاسخ چه کرد و چه گفتید؟ با لحنی این بار آرام ادامه می دهد: من گفتم این حرفا چیه و واقعیتش هم اینه که اصلا جدی نگرفتم این حرفو. همون هفته آخر، دوباره همون آدم یه جمله با همین مفهوم گفت ولی باز هم من اصلا نمی دونستم ...
اتفاق افتاده که مثلاً فرد کارت بانکی اش را به دوستش داده که برود از عابر بانک پول بگیرد. حادثه رخ داده و کارت بانکی او همراه پیکر دوستش مانده. حالا وقتی پیکر با آن کارت بانکی شناسایی می شود، می گویند پیکر متعلق به صاحب کارت است، درحالی که واقعاً اینطور نیست... بنابراین من به طور کلی می گفتم یک پیکر پیدا شد. نمی گفتم پیکر چه کسی است چون فهمیده بودم این پیکر حتماً باید برود پزشکی قانونی و آنجا هویتش ...
...... اینچ کیپ، اما هیچ اشکالی نداره. همه اسم منو رو اشتباه میگن. من اسمش رو می ذارم خوش شانسی. با قاطعیت گفتم: می دونم وقتی گروه های فیلمبرداری به مکان ها حمله می کنن چه بلایی سرشون میارن. اینچ کیپ اذعان کرد: بیشترشون حیوونن، خودم بهتون میگم. اما ما... مثل راهبان مرتاض با نوک پا توی خونه شما قدم می زنیم. اگه بهتون نگفته بودیم که تو خونه تون فیلم می گیریم، هرگز ...