بعد از دماوند به قله ای جهانی صعود می کنم
سایر منابع:
سایر خبرها
رمزگشایی تاریخی در خاطرات آیت لله هاشمی / ناگفته های شبی که امام (ره) قطعنامه 598 را پذیرفت
به گزارش خبرآنلاین ، مرکز اسنادآیت الله هاشمی رفسنجانی با انتشار خاطرات دوشنبه 23تیر 1367وی نوشت : ساعت سه و نیم صبح بیدار شدم. بعد از نماز، آقای [محمد اسماعیل] کوثری فرمانده لشکر حضرت رسول (ص) آمد و از مشاهدات خود در منطقه دشت عباس و اقد ام های گردان ارسالی خودش گفت؛ قرار شده سه گردان را برای اقدام در مقابل پیشروی عراقی ها تحت امر ارتش قرار دهد. با آقای شمخانی درباره ...
خاطره بازی با مارکو پولوی تهرانی از سفر دور اروپا با دوچرخه | شب نشینی پرماجرا با زوج اتریشی | سفر به ...
ایران بود. ظاهرا قصد سفر به ایران داشتند و می خواستند از این طریق بیشتر با فرهنگ ایران آشنا شوند. وقتی تصاویر سفرهایم به شهرهای ایران و به ویژه تصاویر صعود گروهی بانوان به قله دماوند را به آنها نشان دادم، باورشان نمی شود که ایران چه شهرهای متمدن و فرهنگ غنی دارد. آنقدر این بحث برای شان جذاب شد که ساعت از نیمه شب گذشت و همه ما فراموش کردیم من مسافرم و صبح باید راهی شوم. از سفر چراغی به ...
دوئل استاد و شاگرد برای صعود به مسابقات آسیایی
چند سطح از من بالاتر بود را شکست بدهم و بازی بعدی ام برای گرفتن کمربند 2 ماه دیگر است که قرار است با دارنده کمربند وزن 56 مبارزه کنم. ان شا الله بتوانم پرچم کشورمان را بالا ببرم و افتخار آفرینی برای کشورمان کنم. قهرمان ووشو گفت: درست است نزدیک به 12 کیلو وزن برای مسابقات دبی کم کردم و این موضوع خیلی اذیتم کرد و 4 روز آخر هم آب و غذا نمی خوردم و رو به مرگ بودم، اما آن قدر دوست داشتم به ...
می خواهند شما را زیر علم داروین انگلیسی ببرند! | یک فاجعه در در آینه 4روایت و تحلیل
بکنی رها کن، چون همه اینها مخالف با اسلام است، اگر قبول کردی، زانویت را می بوسم و برمی گردم، اگر قبول نکردی، می گویم پس بگذار من با زن و بچه ام بروم به عتبات عالیات! به هر حال ایشان به تهران رفتند و نتیجه ای هم نگرفتند. بعد از آن کسانی که پیرو ایشان بودند، اعتراض مسجد گوهرشاد را سامان دادند و بهلول را به مسجد گوهرشاد آوردند و دورش را گرفتند. این اجتماع خواسته شان این بود که شاه باید به آیت الله ...
تولد چهار قلوهای زنجانی/درخواست پدر و مادر از رهبر انقلاب و رئیس جمهور
پدر بچه ها را می گیرد، شیر خشک پیدا کردی، از آن طرف گوشی صدا می آید: نه ولی دارم می گردم! با ناراحتی تلفن را قطع می کند و می گوید: شیرخشک پیدا نشده، نمی دانم چه کار باید بکنیم. خانم ما خیلی منتظر این بچه ها بودیم، خیلی خوشحالیم، ان شاالله که قدمشان خیر است و همه چیز درست می شود، خدا روزی رسان است و من به این امر معتقدم. این بار من با همسرش تماس می گیرم، آقای ...
همدستی مادر و دو دختر برای قتل پدر خانواده/ آنها جسد را در اتاق پذیرایی دفن کردند
این کار پشیمانیم. وقتی دخترم در زندان پیشم بود و از دختر کوچک و پسرم دور مانده بودم، روزی هزار بار از خودم متنفر شدم که چرا این کار را انجام دادم. چرا از بچه هایم دور ماندم. از سال هایی که در زندان بودی بگو؟ سال های بسیار سختی بود. همان سختی ها باعث شده بود که از کارم پشیمان شوم. من جان یک انسان را گرفته بودم. در زندان با آدم های مختلف و رفتارهای عجیب وغریب طرف بودم. شرایطم ...
اگر بودم اسکوچیچ را تا جام جهانی نگه می داشتم
، برخی تصور می کردند که من می خواهم ثبت نام کنم. خداراشکر می کنم به آن چیزی که برایم اصولی است پایبند هستم و هیچ زمان از آن جدا نشدم. آنهایی که گناه ما را هم شستند و گفتند ثبت نام می کند، این اتفاق برای ما نیفتاد. این هایی که ثبت نام کرده اند اول از همه جلوی آینه بایستند و به خودشان جریان سلطان محمود رو بگویند. اینکه آیا می توانم چنین کاری انجام بدهم یا نه؟ من می توانم پول بیاورم؟ من می توانم اتوریته داشته باشم که حرفم را گوش بدهند؟ پیشکسوتان،جوان ترها و هیات ها و ... باید مرا قبول داشته باشند. همین که من انتخاب شوم و پشت میز بنشینم ملاک است؟ که چه بشود؟ خدمت به جامعه مهم است. ...
جنایت سیاه خسرو و همدستش/ تجاوز به دختر جوان در پراید!+عکس
دختر نوجوان که هنوز شوکه بود به ماموران پلیس گفت: ساعت 6عصر می خواستم به منزل مادربزرگم بروم بهمین خاطر در خیابان خاقانی سوار پراید سفیدی شدم, که دو سرنشین داشت. راننده اما به بهانه ترافیک خیابان به سوی بزرگراه امام علی رفت و سرنشین جلو که مرد جوانی بود به یک باره به رویم چاقو کشید. شیشه های عقب ماشین دودی بودو کسی مرا نمی دید. او به صندلی عقب ماشین آمد و بدون دقت به التماس هایم مرا ...
ماجرای گردانی که نفر برگشت
منطقه اعزام شدید؟ بعد از اینکه برای نخستین بار مجروح شدم و به اصفهان بازگشتم، مدتی به عنوان محافظ امام جمعه شهرستان مبارکه فعالیت کردم تا اینکه در اواخر سال 60 هم زمان با عملیات چزابه با گروهی از بچه های مبارکه دوباره به جبهه بازگشتیم. در این زمان تیپ امام حسین (ع) تشکیل شده بوده و به جمع نیروهایی این تیپ اضافه شدیم. در آن مقطع در یک هنرستان فنی و حرفه ای که در اهواز بود، مستقر شدیم. ...
اهمیت مناجات شعبانیه و متن آن در مفاتیح الجنان
سزاوارتر به آن است؟ و اگر مرگم نزدیک شده باشد و عملم مرا به تو نزدیک نکرده، اعترافم را به گناه وسیله خویش به بارگاهت قرار دادم. خدایا بر نفسم در فرمانبری از آن گناه بار کردم، پس وای بر او اگر او را یامرزی، خدایا نیکی ات بر من در روزهای زندگی ام پیوسته بود، پس نیکی خویش را در هنگام مرگم از من قطع مکن. خدایا چگونه از حسن توجهت پس از مرگم ناامید شوم؟ درحالی که در طول زندگی ام مرا جز به نیکی سرپرستی ...
ذکرهای پرفضیلت و اعمال طلایی ماه شعبان
...:بلی به درستی که رسول خدا ص هرگاه می دید هلال ماه شعبان را، امر می فرمود به منادی که در مدینه ندا می کرد:ای اهل مدینه من از جانب خداوند به سوی شما مبعوث شدم آگاه باشید که شعبان ماه من است. پس خدا رحمت کند کسی را که مرا بر ماه من یاری کند یعنی روزه بدارد. ( بحارالانوار، ج 94 و 79 باب 56. ) از امام صادق روایت است که امیرالمؤمنین ع فرمود:ما فاتنی صوم شعبان مذ سمعت منادی رسول اللّه ص ...
ماجرای اسیدپاشی به سیما افشاری | پیشنهاد های بی شرمانه به قربانی اسیدپاشی
برایم نمانده که بخواهم غذا بخورم. پس از آن حادثه دندان هایم را از دست دادم. زندگی من با این حادثه نابود شد. قبل از حادثه کارت های عروسی ام را هم پخش کرده بودم، اما با این اتفاق ازدواجم به هم خورد. دو، سه سال پس از جریان اسیدپاشی مادرم از غصه من دق کرد و مُرد. چند وقت بعد از فوت مادرم هم یک شب وقتی مشغول شام خوردن بودیم برادرم سکته کرد و از دنیا رفت. بعد از مرگ برادرم به نان شبم هم محتاج شدم. هر جا هم ...
از اسارت تا وکالت؛ روایت آزاده ای که هم بند حجت الاسلام ابوترابی فرد بود
خبرگزاری فارس اصفهان، عاطفه علیان ؛ 45 روز از فتح خرمشهر گذشته بود؛ 17 روز سختی در منطقه شلمچه داشتیم؛ برای اولین بار بود که به خاک عراق می رفتیم؛ هوا داغ و لحظه ها آبستن اتفاقات تلخ بود؛ دشمن از 3 ضلع همزمان حمله کرده بود؛ ورودی شلمچه منطقه ای نام داشت به اسم پنج ضلعی؛ گردان 106 امام حسین(ع) به این منطقه رسید؛ بچه های گردان به پشت کانال ماهی رسیده بودند. من فرمانده گروهان بودم و سرستون حرکت می ...
روایتی از تلاش شهید زارعی اقدم برای حضور در خط مقدم جبهه
. حال و هوای خاصی داشتند. همان لحظه به دلم افتاد که یکی از این دو برنمی گردد. گفتم: از شما دو نفر، یکی شهید می شود و دیگری مجروح. شروع به خنده کردند و سر به سر هم گذاشتند. این می گفت: محمود شهید می شود؛ اصلاً روحیات او تغییر کرده است. محمود هم می گفت خودت شهید می شوی. چند وقت بعد، خبر آوردند که محمود شهید شده است و همرزمش از ناحیه کمر، ترکش خورده و مجروح شده است. انتهای پیام/ 118 ...
رزمنده ای که در اسارت حسرت آخ گفتن را به دل عراقی ها گذاشت
خوشنام و پهلوانان نیز به این جمع پیوستند و هنرمندان هم آمدند تا راوی رشادت مردان این دیار باشند. امام (ره) درس آزادگی داد هر سه ماه یکبار، جانبازان 70 درصد منطقه و بچه های هیئت جانبازان عشاق العباس(ع) با دعوت شهردار منطقه دورهم جمع می شوند و هر بار این جمع همیشگی میزبان گروهی از افتخارآفرینان این مرز و بوم هستند. مطابق معمول مصطفی باغبان که در دوران دفاع مقدس فرمانده گردان شهادت ...
خاطرات جانسوز بچه محل های خوش غیرت!
.... من مثل کودکی که برادرش را گم کرده باشد، دورخودم می چرخیدم. یک لحظه به خودم آمدم؛ گویی مسیری ده کیلومتری را طی کرده ام. برگشتم. حالم خراب بود. خیلی خراب بودم. من هم دلم می خواست با بچه ها بروم. دلم می خواست شهید بشوم. بزرگترین آرزویم همین بود. نه من، بلکه همه بچه ها درقنوتشان و دعایشان الهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک را می خواندند. خلاصه اینکه برگشتم خبری از مجروحی نبود. اصلا آنها که رفته ...
مرگی که دوست دارد به نام کوچکت صدا کند
پرّه ها بیرون می زند وتکه چوبی که در پهلو فرو رفته و دردش اصلاً دیده نمی شود یک عمر مثل اسب دویدم تا به اینجا رسیدم یک عمر مثل اسب ندویده بودم تا به اینجا برسم... وقتی از تو خبری نیست می خواهم بروم کارگر کارخانه نخ ریسی شوم پای دستگاه کهنسالی بنشینم و پنجاه سال بعد سِل بگیرم 2)____________________ دست ...