سایر منابع:
سایر خبرها
شهادت هادی کمرم را خم کرد اما سرم را بالا برد
تا اینکه اعتقادات مذهبی اش او را به طلبگی در نجف کشاند و عاقبت نیز در دفاع از اهل بیت به شهادت رسید. برای آشنایی با سیره و منش این شهید با پدرش رجبعلی ذوالفقاری به گفت وگو پرداختیم. عاقله مرد 53 ساله ای که به گفته خودش مشاغلی چون واکسی، کارگری، کار با وانت و... را پشت سرگذاشته تا رزق حلال برای سفره خانواده اش بیاورد. رزق حلالی که شهیدی چون محمد هادی را پرورش داد. گفت وگوی ما با این پدر شهید را پیش ...
حرف حساب ناهید چه بود؟
آقای صادقی که با آنها نیز در جشنواره های مختلف موفق بوده است. ناهید اولین فیلم بلند سینمایی پناهنده است که زندگی زنی را روایت می کند که با مشکلات ناشی از اعتیاد شوهر و تربیت پسر نوجوانش دست و پنجه نرم می کند و از طرف دیگر درگیر مسائل دیگری می شود که ترکیب اینها آرامش را از او می گیرد. موفقیت های ناهید بعد از حضور نسبتا موفق فیلم در جشنواره فجر سال گذشته تا آنجا پیش رفت که برنده جایزه آینده ...
ادوارد پی. جونز: دوست دارم با داستان هایم زندگی کنم
رفتار کرد. می توانی با چنین چیز مشابهی هم در قرن بیست و یکم مواجه شوی. یکی از دلایلی که وقتی تلویزیون داشتم سریال قاضی جودی را می دیدم همین بود. قاضی جودی پرونده ای داشت که زنی همسرش را به دادگاه فراخوانده بود چرا که برای تدفین پسرش پول نیاز داشت و در دادگاه مشخص شد که پدر احتمالا قاتل پسر را می شناسد. اما از آن جایی که نمی خواست خبرچینی کند چیزی نگفت. قطعا حق را به مادر می دهید. چه چیزی در درون آن مرد است که می تواند بگوید من عاشق پسرم هستم، اما رازی وجود دارد که نمی توانم آن را فاش کنم. و این همان چیزی است که ادبیات را شکل داده؛ رازهای احمقانه ای که عشق در مقابل آنها معنایی ندارد. ...
شهادت در خانواده ما نوبتی بود
...> مادرم کبری تلخابی در سال 1317، در ضیاء آباد اراک متولد شد. روستای شان مدرسه نداشت برای همین از تحصیل محروم شد. مدتی بعد با پدرم علی تلخابی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج هفت پسر و دو دختر شد. علی تلخابی لحاف دوز بود و گهگاهی هم برای اداره امور زندگی کشاورزی می کرد. با شروع جنگ، مادرم پسرانش را به دفاع از کشور تشویق می کرد و برای کمک به جبهه، از هر چه در خانه داشتیم، دریغ نمی کرد. مواد ...
من اصلا تخته نرد بلد نبودم اما مایلی کهن با آبروی من بازی کرد
صحبت با صادقی به تیم امید کشیده شد و موضوع اخراج شدنش در سال 2004 توسط مایلی کهن به خاطر بازی تخته نرد او یاد گذشته افتاد و حرف هایی زد که نشان می داد هنوز از آن ماجرا دلخور است. اظهارات صادقی را در ادامه می خوانید: * پیروزی خوبی مقابل ذوب آهن به دست آوردید، این طور نیست؟ - بله، ما بعد از تعطیلات لیگ اردوی 20 روزه ای را در کیش برگزار کردیم و نیاز به این داشتیم که قبل ...
مرگ مشکوک پیرمرد به خاطر پارک خودرو
مرد سالخورده هنگام مشاجره با مرد جوانی بر سر پارک خودرو جان خود را از دست داد. به گزارش جوان، ظهر روز پنج شنبه اول بهمن ماه قاضی منافی آذر، بازپرس ویژه قتل از دادسرای جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران از مرگ مشکوک مرد 60 ساله ای در یکی از خیابان های جنوب شهر با خبر و در محل حاضر شد. بررسی ها نشان داد لحظاتی قبل مرد جوانی به نام ایمان خودرواش را جلوی در پارکینگ خانه مرد 60 ...
شکنجه و قتل همسر پیش چشم فرزندان
شود؟ من خانه و ماشینم را می فروشم که 140 میلیون تومان می شود. پولش را به بچه هایم می دهم اما نه به عنوان دیه. یک ساعت طول کشید تا حادثه حبس، شکنجه و قتل زن جوان پس از پنج سال بار دیگر زنده شود. وقتی ماموران متهم را از جلسه دادگاه بیرون بردند، صدای کشیده شدن پابند آهنی اش روی زمین آمد. او پیش از این برای شکنجه همسرش، دستبند و پابند درست کرده بود. ...
قاتل عفوشده دوباره آدم کشت
در خانه دوستانش شیشه مصرف کرده است که پس از مراجعه به خانه با پسرش محمدعلی درگیر شده و او را به قتل رسانده است. خواهر مقتول در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: ساعت 20 بود که پدرم به خانه آمد اما به بهانه این که چرا برادرم مادربزرگش را اذیت می کند، با او درگیر شد؛ ساعت 3 نیمه شب بود که با شنیدن صدای خِس خِس از خواب بیدار شدم؛ زمانی که چراغ را روشن کردم، ناگهان پدرم را روی سینه برادرم دیدم که ...
بنا: بمیرم، اسرارم فاش می شود/ استثنایی نیستم، اما خدا استثنایی نگاهم کرده است
باشیم و با او معامله کنیم همه چیز درست می شود. آیا این معامله را انجام دادید؟ این کار را انجام دادم و با خودش صحبت کردم؛ خدا را در کنار خودم حس کردم و به من فرصتی دوباره داد. من کسی بودم که بعد از 15 سال دوری از ایران هیچ کس من را نمی شناخت و کاملا فراموش شده بودم، اما این فرصت دوباره به من داده شد. گناهکار و با دل شکسته سمت خدا رفتم و او هم دست من را گرفت و بالا کشید. ...
دستگیری پدر در حین خفه کردن پسر 14 ساله اش!
مردی که چهار سال قبل همسرش را به قتل رسانده بود، این بار پسرش را کشت. به گزارش خبرنگار ما، ساعت 3 بامداد دیروز وقوع یک فقره درگیری در خیابان مرتضوی، به کلانتری نواب اعلام شد. مأموران کلانتری با حضور در محل، مردی حدودا 45 ساله به نام محسن را مشاهده کردند که با یک رشته شال گردن درحال خفه کردن پسر 14ساله اش به نام محمدعلی بود. بلافاصله محسن ازسوی مأموران دستگیر و اقدامات اولیه درمانی برای ...
قاتل به فاصله چهار سال همسر و پسرش را کشت
محسن ح قاتل سابقه داری که یک بار اقدام به کشتن همسرش کرده بود و با رضایت خانواده مقتوله آزاد شده بود، پسرش را کشت. به گزارش اعتماد، دختر متهم به اداره دهم پلیس آگاهی گفت: آن شب پدرم ساعت 10 شب به خانه آمد و به بهانه اینکه چرا برادر 14 ساله ام محمدعلی مادربزرگم را اذیت می کند با او درگیر شد. حدود ساعت 3 نیمه شب بود که با شنیدن صدای خِس خِس از خواب بیدار شدم، وقتی چراغ را روشن کردم ...
قتل فرزند مقابل چشم مادر
به شدت مجروح شد ؛ بلافاصله با 110 تماس گرفته و از پلیس کمک گرفتم ؛ دقایقی بعد و در حالی که همچنان پدرم در حال خفه کردن برادرم بود ، مأمورین وارد خانه شده و پدرم را دستگیر کردند اما برادرم دیگر مرده بود". سابقه متهم در ارتکاب جنایت شیشه ای با انتقال متهم به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ و بررسی سوابق وی مشخص شد که "محسن . ح" ( 49 ساله ) دارای سابقه ارتکاب جنایتی دیگر در سال 1390 را در ...
مرد شیشه ای، خاله اش را حیوان دید و کشت!
از چند روز پیگیری، سرانجام توانستم مکان مناسبی را برای مقتول پیدا کنم؛ ساعت 8 صبح روز 21 دی ماه برای دادن خبر پیدا شدن خانه به پشت در اتاقی آمدم که مقتول به همراه پسر و خواهرزاده اش طی آن چند روز آنجا بودند؛ چندین بار این زن، پسرش و نهایتا خواهرزاده اش را صدا کردم اما صدایی نیامد و این در حالی بود که کفش های مقتول مقابل در ورودی قرار داشت. این فرد ادامه داد: آرام آرام در حالیکه همچنان ...
مردی که 4سال پیش همسرش را کشته بود، پسرش را خفه کرد
؛ دقایقی بعد و در حالیکه همچنان پدرم در حال خفه کردن برادرم بود، مأموران وارد خانه شده و پدرم را دستگیر کردند اما برادرم دیگر مرده بود. با انتقال متهم به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ و بررسی سوابق وی مشخص شد که محسن . ح 49 ساله دارای سابقه ارتکاب جنایتی دیگر در سال 1390 است و در آن جنایت، متهم در ساعت سه بامداد یکم شهریور ماه سال 90 پس از مصرف شیشه و درگیری با همسرش به نام مهناز 40 ساله ...
قتل پسر 14 ساله در خانه پدر شیشه ای
...، دقایقی بعد و در حالی که همچنان پدرم در حال خفه کردن برادرم بود، مأموران وارد خانه شده و پدرم را دستگیر کردند اما برادرم دیگر مرده بود. بررسی های تخصصی نشان داد محسن در سال 90 جنایت دیگری را انجام داده است و آن زمان نیز ساعت 3 بامداد یکم شهریور ماه سال 90 از مصرف شیشه و درگیری با همسر 40 ساله اش به نام مهناز او را با ضربات چاقو به قتل رسانده که در روند قضایی با وجود محکومیت به قصاص توانسته رضایت بگیرد و از زندان آزاد شود./روزنامه ایران ...
قاتل شیشه ای : خاله و پسرخاله ام را به شکل حیوان وحشی می دیدم
ایران آنلاین / ساعت 9 صبح 21 دی ماه سال جاری ماجرای جنایتی مرموز در زیرزمین خانه ای واقع در خیابان اقبالی میدان امام حسین به کلانتری 128 تهران نو مخابره شد.وقتی مأموران پای در قتلگاه گذاشتند دیدند زن 36 ساله به نام سوسن با ضربات چاقو به گردنش به قتل رسیده و پسر 8 ساله وی به نام شایان نیز با وجود زخمی شدن هنوز نفس می کشد و زنده است.شایان خیلی سریع با حضور مأموران اورژانس به بیمارستان انتقال یافت و ...
جنایت دوم مرد شیشه ای پس از آزادی از زندان
، اسفند ماه قبل با گرفتن رضایت آزاد شده و با مادر، دختر و پسرش در این خانه زندگی می کرده تا اینکه این حادثه غم انگیز را دوباره رقم می زند. دختر 18 ساله متهم گفت: ساعت 21 شب پدرم به خانه آمد. ما هیچ مشکلی نداشتیم تا اینکه بعد از خوردن شام پدرم با برادرم به اتاق رفتند تا بخوابند. نیمه های شب ناگهان با شنیدن صدای خر خر شدید از خواب بیدار شدم. صدا از اتاق برادرم می آمد و من بلافاصله به اتاق او رفتم که ...
اقرار بوکس باز شیشه ای به قتل خاله
گذشت تا اینکه روز بعد تلفنی به یکی از دوستانم گفتم خیلی عصبانی هستم و او هم پیشنهاد داد برای اینکه به آرامش برسم، مواد مخدر شیشه بخرم و مصرف کنم. شب دوم مقداری شیشه از نزدیکی محل حادثه خریدم و به خانه رفتم. وقتی مصرف کردم توهم شدیدی به من دست داد به طوری که خاله و پسر خاله ام مانند غول و دیو جلوی چشمانم ظاهر شدند. بعد از این، دیگر چیزی نفهمیدم تا اینکه ساعت 5 صبح به هوش آمدم و دیدم همه زیر زمین را ...
پایان 12 روز زندگی مخفیانه قاتل خاله در کوهستان
بهمن ماه چهلمش بود. بعد از مرگ او انگیزه هیچ کاری را نداشتم. من مقام قهرمانی بوکس کشوری دارم و مربی بوکس در شهرستانمان هستم. حتی دیگر دلم نمی خواست به باشگاه بروم. دست و دلم به کاری نمی رفت. برای همین 4روز پیش ازجنایت تصمیم گرفتم به تهران بیایم تا با پیدا کردن کاری جدید زندگیم متحول شود و مرگ برادرم را فراموش کنم. وقتی به پایتخت رسیدم چون جایی برای استراحت نداشتم با خاله ام تماس گرفتم ...
2 سال فرصت طلایی برای مرد شدن
. پدربزرگ دستش را روی دست ایمان جوان 24 ساله فامیل می گذارد؛ جوانی که امسال بعد از یک دوره معافیت تحصیلی و تمام شدن درسش باید برود خدمت سربازی. پدربزرگ تعریف می کند: زمان ما شکر وصابون جزو اقلام گرانقیمت و کمیاب بود اما در پادگان ها به وفور پیدا می شد. نه اینکه مفت مفت بدهند نه هر کس به اندازه جیره اش می گرفت اما چون گران بود کسی مصرف نمی کرد و نگه می داشت تا با خودش زمان مرخصی بیاورد خانه. چند ماه ...
قتل زن در شکنجه گاه شوهر
، از شدت ناراحتی بیرون رفتم و سرگرم سیگار بودم که پسرم آمد و گفت مادرم را کشتی. وقتی رفتم و نبض او را گرفتم دیدم نفس نمی کشد. جا خوردم و نمی دانستم چه کار کنم. همان لحظه با برادرم تماس گرفتم و گفتم معصومه را کشتم. جسدش را چه کار کنم، او به من گفت جسد را به بیرون از خانه انتقال بده! جسد را داخل خودرویم گذاشتم و به جنگل های چالوس بردم، آنجا رها کردم! به دنبال اعتراف های این مرد تیمی از کارآگاهان ...
قصاص، مجازات قاتل شکنجه گر
شکایت هم نداشتیم. مطمئن هستم که برای مادرم اتفاق ناگواری رقم خورده است و عامل آن هم کسی نیست جز پدرم. پس از مطرح شدن شکایت، مرد میانسال بازداشت و در خانه اش یک سی دی کشف شد که وی صحنه های شکنجه همسرش را ضبط کرده بود. وی در جریان تحقیقات به قتل همسرش اقرار کرد. مرد 50 ساله که جمشید نام دارد، در شرح ماجرا گفت: از 20 سال قبل به مصرف تریاک و بعد از آن به شیشه اعتیاد پیدا کردم. همیشه با همسرم مشاجره ...
سرکرده آدم رباها : زندان خانه دوم من است
ویژه قتل پایتخت مأمور رسیدگی به این پرونده شدند. شاکی که تاجر سرشناس لوازم آشپزخانه بود، در شرح ماجرا، گفت: صبح امروز پسرم مثل همیشه برای رفتن به مدرسه خانه را ترک کرد. او هر روز ساعت 3 عصر به خانه برمی گشت، اما امروز هر چه منتظر ماندیم از او خبری نشد. ساعت 16 و 30 دقیقه بود که مرد ناشناسی تماس گرفت و گفت که با همدستی دوستانش پسرم را ربوده است. او درخواست 5 میلیارد تومان پول نقد کرد و گفت ...
عشق مرگبار
که دست تقدیر ما را در مقابل هم قرار داده، بسیارخوشحال بودم و در پوست خود نمی گنجیدم. روز بعد که به بازار رفتم، ناخودآگاه دلم به سوی او کشیده می شد؛ اما پاهایم یاری رفتن به سوی او رانمی کرد تا به دیدارش بروم، سرانجام عشق بر عقل چیره شد و آرام آرام، به خود جرئت داده و به سوی مغازه او قدم برداشتم. هنگامی که از دور او را دیدم، قلبم سخت به تپش افتاد؛ او هم از همان دور به من چشم ...