سایر خبرها
عاشقانه اش می گوید: به خانه یکی از اقوام رفته بودم که عاشق یک پسر روستایی شدم عشقم به او تا حدی بود که با همه سختی ها کنار می آمدم و به خاطر همسرم بیش از 2 سال در روستا زندگی کردم. پروین سلگی همسر شهید حاج میرزا محمد سلگی در گفت وگو با خبرنگار ایرنا اذعان داشت: حاج میرزا در عرض هشت سال دفاع مقدس شاید سر جمع 6 ماه به مرخصی آمد، به عشق وی بچه می آوردم و زمان متولد شدن فرزندانمان او در جبهه ...
قرآن هم زمان با تأسیس این جلسه برای اولین بار بکار برده شد و بعدها در سراسر کشور رواج پیدا کرد. این جلسه شب های جمعه بعد از نماز برگزار می شد و حدود سه ساعت هم طول می کشید. تعدادی از بچه های همین جلسه شهید و اسیر شدند. چطور با جلسات دعا و مناجات آشنا شدید؟ بکایی: حدود سال 1359 من با مسجد امین الدوله آشنا شدم. مسجد امین الدوله تنها مسجد شب زنده داری و دعا در تهران بود. اگرچه ...
من بگوید و بی آنکه من به او گفته باشم. وقتی از کنار زمینشان رد می شدم من را می دید، تمام قد می ایستاد و بلند بلند آواز می خواند. _چه می خواند؟ حاجیه بتول انگشت گزید و حرف را عوض کرد اما من کوتاه بیا نبودم: چه می خواند؟ بگو دیگر دستش را زیر چانه اش زد و از پنجره ی اتاقش به نخلستان خیره شد: گِلی یا حِلو امنین الله جابک، خَزن جرح گلبی مِن عذابک...(ای زیبارو، به من بگو خداوند تو ...