سایر منابع:
سایر خبرها
کرباسچی: نفوذی ها با قیافه حزب اللهی جلو می آیند
این ساختار گذاشته ایم. گفتم وقتی هنوز پدر و مادر شما با هم اشنا نشده بودند ما در زندان شاه شکنجه می شدیم. برای تاسیس این حکومت و برای به وجود آوردن یک حکومت مردمی اسلامی مبازه می کردیم. حالا چه کسی می گوید ساختار شکنی نکنید؟ چه کسی ساختار شکن است؟!. این حرف ها چیست که در هر مقطع سیاسی به یک باره بولد می شود. وی افزود: گاهی صرفا به عنوان حرف تبلیغاتی سیاسی این حرف ها رابیان می کنند اما ...
روایتی از نحوه به شهادت رسیدن حامد کوچک زاده از زبان هم رزم شهید
شدت کم خوابی زیادی که داشتیم به حامد عزیز گفتم شامت را که خوردی برو کمی استراحت کن و بخواب. ساعت 10 شب که شد رفتیم بیدارش کردیم و بعد خودم خوابیدم. همینطور نصفه های شب بیدار شدم و دیدم یک مرتبه صدای انفجار مهیبی آمد. هرچه با بی سیم حامد را صدا می زدم جوابی نمی داد؛ زار و پریشان شده بودم و دلم همواره پیش حامد بود. یک مرتبه بچه ها صدایم کردند و من هم دوان دوان سمت حامد رفتم. دیدم نبض دستش کار نمی ...
کروش: شوی سرگرم کننده تیم ها را ببینیم و لذت ببریم
.... تمام تمرکزمان را روی کار در تیم ملی خواهیم گذاشت. ترجیح می دهم در سکوت، مسیرمان را ادامه دهیم و با تلاش دوچندان، نتیجه کارمان را در زمین بازی نشان دهیم. سیاست ما همین باقی خواهد ماند، این که کمتر حرف بزنیم و دستاورد بیشتری به دست بیاوریم. درباره امکانات تیم ملی بحث زیاد است ؛ اینکه هنوز فدراسیون امکانات مورد نظر شما را فراهم نکرده است. فعلاً درباره تیم ملی حرف نزنیم و بهتر ...
رویای من بازگشت به پرسپولیس است - خیلی دوست داشتم بیشتر بمانم اما یک بازیکن سفارشی به جای من آوردن
کی روش لیست داد من در لیست بودم و فوق العاده تمرین کردم. اگر خوب نبودم صادقانه می گفتم ولی هیچ وقت نفه مید م چرا دیگر در اردوهای بعد نبودم. * یک موقعی می گفتند بعضی از بازیکن هایی که به پرسپولیس آمدند، از روی نیت کاری کردند که خیلی زود از این تیم جدا شوند. احساس می کنی شاید تو در آن دسته از بازیکنان قرار گرفته باشی؟ - من خوشحالم از این که تنهایی مثل یک مرد به پرسپولیس آمدم و ...
هافبک پرسپولیس: رئال نه اما دوست دارم جایی باشم که بتوانم پیشرفت کنم - من خیلی مامانی ام!
پیشرفت کنم و جایی باشم که هم بتوانم به خودم کمک کنم و هم به فوتبال کشورم. * الان تو پستی هستی که دوستش داری ولی ترافیک در این خط زیاد است، در پرسپولیس جات فیکس است ولی در تیم ملی کارت سخت است. چون هافبک های خوب زیاد داریم. فکر می کنی بتوانی در تیم ملی هم فیکس شوی؟ - تلاشم را می کنم. در این چند ساله ببینید چه بازیکن هایی به تیم ملی آمدند، رفتند و پایدار نبودند. اولین هدفم این است ...
حقایق شنیدنی از زبان بائو در خصوص نساجی
آقامیثم تیم جا برای خوابیدن ندارد، یکسری پول ما جمع کرده ایم تو هم کمک کن. من هم دوست داشتم خدمت کنم. همه من را می شناسند نه مشکل مالی دارم و نه شخصیتی. روز سر تمرین تیم جوانان رفتم 2 ماه پیش دیدم که بچه ها در سرما با لباس های آستین کوتاه و پیراهن های هفت رنگ دارند تمرین می کنند و یخی می زنند. من هم وظیفه خودم دانستم تا به تیم خودم کمک کنم. دستور دادم 30 دست لباس کامل به بچه ها بدهند. اگر واقعا ...
پرچم بچه های نعمت آباد را بالا برده ای!
. با اینحال با اشتیاق خودمان را از پسکوچه های محله به خانه پدری قلی پور در انتهای کوچه 18 می رسانیم. خانه گرچه کوچک و قدیمی است اما صفای صاحب خانه، حال و هوای خاصی به خانه بخشیده است. گرچه مهمان های وعده داده شده در ترافیک خیابان طالقانی گیر کرده اند و هنوز به خانه آنها نرسیده بودند، اما چند نفر از بچه های محله نعمت آباد و همسایه ها دور بستر روح الله جمع شدند و با او خوش وبش می کنند. مادر با زبان ...
متن کامل ناگفته های صالحی از مذاکرات هسته ای: می گفتند برو کنار
غافلگیرکننده بود ولی از آنجایی که ما به هر حال اگر مقبول درگاه الهی باشد هدفمان خدمت به نظام و ملت شریف ایران است گفتم که مهلت می خواهم فکر کنم چرا که یک مسئولیت تقریبا غیر ممکن را به من محول می کنید.اگر می رفتم و نتیجه ای حاصل نمی شد آن وقت همه نقد ها متوجه اینجانب می شد که این منصفانه نبود.با دوستانم مشورت کردم آنها گفتند که به مصلحت نیست شما بروید.بعد از یک سال و چند ماه چه کاری می توانی انجام دهی ...
وصیت نامه گمنام ترین سردار شهید
برادران سپاه که زحمات زیادی برای ما کشیده اند در آخر وصیت نامه از پدر و مادر عزیزم می خواهم که برای گناهان من دعا کنند و مرا ببخشند. خداوند دست همه مستکبران را از انقلاب اسلامی جهان کوتاه فرما. خدانگهدارتان باشد والسلام منبع: خادم الشهدا /1102101305 ...
بیوگرافی شیلا خداداد + تصاویر شیلا خداداد
.... در دانشگاه آزاد رشته شیمی محض را برگزید و در این رشته شروع به تحصیل کرد. ورود شیلا خداداد به سینما شیلا خداداد به طور کاملاً اتفاقی توسط مسعود کیمیایی وارد عرصه سینما شد و در کنار بزرگان این رشته شروع به کار کرد. شیلا خداداد همچنین در رشته موسیقی نیز فعالیت دارد و در چند گروه موسیقی مشغول به کار است. ورزش مورد علاقه شیلا خداداد، فوتبال و والیبال، و تیم مورد علاقه اش استقلال است ...
گفت و گو با رییس اسبق انجمن قلم:در ایران تنها 20 نفر از راه حق التالیف می توانند زندگی کنند
مشروح این گفت و گو که از سوی پوریا سوری انجام شده است، در پی می آید: نامه میخائیل بولگاکف از مسکو به برادرش نیکالای در پاریس (16 ژانویه 1930) ...همه کارهای ادبی ام نابود شده؛ همینطور همه برنامه های ادبی ام به باد فنا رفته است. من محکوم به سکوتم و به احتمال زیاد محکوم به گرسنگی کامل. من در یک شرایط مشکل و باورنکردنی در نیمه دوم سال 1929 نمایشنامه ای درباره مولیر نوشتم. این ...
شفا گرفتن یک خواننده مشهور از امام رضا(ع)
از حضرت در این کشور نیست. من پیش پزشکان بسیاری رفتم اما با افتخار می گویم من شفایافته امام رضایم. وقتی بیمار بودم به مشهد که آمدم به آقا گفتم: آقا حتی غیر مسلمانها از شما حاجت می گیرند. من سالها قبل آهنگی برای شما خواندم و ارادت دارم به شما و بارها هم مورد عنایت شما بوده ام حالا دوباره عنایتی از شما می خواهم. آن آهنگ برای آقا را چه سالی اجرا کردید؟ سال84 من برای حضرت آهنگ ...
روایت هاشم صباغیان از دولت موقت
عمل می کنیم اگر بخواهند دخالت کنند اصراری به پذیرش پست وزارت کشور ندارم و در همان نخست وزیری به کار ادامه می دهم. حضرت امام پیش از پیروزی انقلاب از من شناختی داشتند، زیرا از طرف انجمن مهندسان به قم برای دیدار ایشان رفته بودیم و کارها و فعالیت هایی را که تا آن زمان انجام داده بودم به ایشان گزارش داده بودم؛ بنابراین حرف مرا تأیید کردند و به حاج احمدآقا گفتند که به آقایان خبر دهید که باید مورد مشورت ...
زندگینامه "شهاب حسینی"
از انقلاب سیاسی بودند، اخراجم کردند. بعد از آن رفتم رشته زبان و ادبیات انگلیسی و سرنوشت طوری رقم خورد که دبیر بشوم. 30سال کارمند آموزش پرورش بودم. البته فعالیت های دیگری هم داشتم؛ مثل فعالیت های تجاری. در کنار این فعالیت هایی که گفتم، شعر هم می گفتم و داستان هم می نوشتم. حتی یادم هست چند فیلمنامه هم نوشتم اما مهم تر از همه، ترجمه هایی بود که در آن زمان انجام دادم. دو سه کار ...
زمینه سازی برای پرورش ذهن و افزایش حافظه
افتاد؟” بنابراین تمرین را به 60-30 و 5-4 بار در هفته افزایش دادم.در مورد این موضوع خیلی جدی شده بودم و همه چیز بعد از آن اتفاق افتاد. وب سایت تقویت حافظه خیلی خوب طراحی شده و عملکرد ما را با دیگر افراد هم سن و سال ما در گروه های 14 میلیون نفری مقایسه می کند.این وب سایت از معیاری به نام شاخص قدرت ذهن ( BPI) استفاده می کند که معادل ضریب هوشی (IQ) است.اگر BPI فرد،1000 باشد،فرد در میان ...
هر مدافع حرم سرچشمه ای از داستان ها همراه خود دارد +فیلم
کجاست؟ گفتند: بگو کجا نیست! خنده مان گرفت. سوال کرد چقدر فاصله داریم گفتند پانصد متر که دیگر واقعا در فضای جنگ فاصله ای نیست. یکی از زیباترین صحنه ها صحنه ای بود که پلاک را که دادند، این صحنه برای من میلیاردها ارزش داشت که پسرم گفت شما پلاک را گردنم بینداز و هنوز این خاطره برایم پررنگ است. انقطاع بیشتر عنایتی است نه ریاضتی/عطش حال و هوای سوریه را داشتیم/سال 63 در جبهه می رفتیم در ستاد و ...
بانوی نمونه انقلابی که بارژیم شاه مبارزه کرد
کتاب دستش گرفته من هم سریع می رفتم سراغ کتاب و درسهایم. خیلی سر به زیر و متواضع بود- وبدون اغراق شده بود شیشه عمر پدر و مادرم و همه ما ! در سال55 به استخدام آموزش وپرورش نفت شهر در آمدم، تا زمان پیروزی انقلاب در دبستان شهناز معلم پایه پنجم بودم و از سال 57 به بعد به عنوان معاون دبیرستان شروع به کار کردم. بعد از مدتی پدرم برای همیشه زمینگیر شد-تشخیص پزشکان سرطان حنجره بود... تا مرداد57 که ...
گفتار آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی در باره منزلت معنوی و علمی رهبر معظم انقلاب
.... بنده در حدود 62- 63 سال پیش به تبعیت از مرحوم والدم رضوان الله تعالی علیه از تهران به مشهد مقدس هجرت کردم. آن زمان در مدرسه مروی تهران حجره داشتم و در سطح مشغول تحصیل سطح بودم. در مشهد یکی از علما و مدرسین رسمی بود که شنیدم در لمعه خیلی مسلط است. مرحوم حاج سید احمد مدرس یزدی. فرزندی هم داشت به نام آقا سید جلال که بعد از پدر بزرگوارش مرد فاضلی شد و در مشهد مدرس بود که هر ...
دیدار با خورشید در انتهای شب
ای به همراه دیگر روحانیون مبارز شاخص، دانشگاه تهران را -به پیشنهاد شهید مطهری- سنگری کردند برای برداشتن آخرین مانع. ما رفتیم داخل مسجد و فوراً آن اطاقک سر مسجد را ستاد کارها قرار دادیم و بلافاصله یک اعلامیه منتشر کردیم؛ یعنی اولین کاری که کردیم یک اعلامیه نوشتیم... لذا چند تا برنامه در دانشگاه بود یکی سخنرانی هایی که مستمراً در مسجد دانشگاه انجام می گرفت که همه ی ماها هر کدام یک برنامه ی سخنرانی ...
افراد مشهوری که حواس شان به جامعه هست
گرفت در یک بعدازظهر سرد، به ماشین ها گل بفروشد و توجه آن ها را به سمت کودکان کار جلب کند. بهاره درست به اندازه فعالیت در مدیوم های هنری مختلف، در مدیوم های ویژه مرتبط با خیریه نیز حاضر می شود. تقریبا در همه برنامه های خیریه و به ویژه زمانی که صحبت از کودکان کار باشد، رد پایی از رهنما نیز وجود دارد. ردپای این بازیگر احساساتی که هیچ فرصتی را برای حضور در بین جمع های خیریه از دست نمی دهد ...
جلال مقامی، صدایی دلنشین و خاطره انگیز
.... هنوز هم از برکت آن برنامه در مردم هستیم و مورد محبت شان واقع می شوم. راستی بیماری تان چه بوده؟ خیلی ناگهانی و ساده. یک روز صبح در رادیو استان البرز برنامه داشتم، تا لحظه ای که می خواستم با سرویس به رادیو بروم با هیچکس حرف نزده بودم، سوار ماشین شدم و خواستم که جواب سلام راننده را بدهم، دیدم که نمی توانم. آقای افتخاری(راننده) تعجب کرد و پرسید که آقای مقامی تیپ ...
ماجرای گم شدن کفش های آیت الله خامنه ای
همان موقعیت با نگرانی می گفتند: عمامه ام چه شد؟! گفتم: خیلی شلوغ است، حالا اینجا آقایان هستند و یک عمامه می گیریم تا بتوانیم به تهران برویم. خلاصه عمامه امام پیدا شد. جالب بود در آن شلوغی نعلین وعبایشان هم پیدا شد. من دقیق آن روز یادم هست که آقایان صدوقی، مطهری، مفتح و انواری گریه می کردند و همه مضطرب بودند که حال امام چه خواهد شد. زنده ماندن امام در آن روز واقعا لطف خدا بود. یعنی کشتن ایشان آن ...
تورج نصر: از بازیگری به دوبلوری رسیدم
سامی دیویس جونیور صحبت کرده ام. به نظر من فرق چندانی ندارد، گاهی ممکن است تا انتهای فیلم هم با همان نقش مکمل حضور داشته باشم. صدای من لحن طنزی دارد که بیشتر آثار کمدی به من سفارش می شود.-ایرج رضایی مدیر دوبلاژ برای گویندگی در فیلم دیده بان مرا به حاتمی کیا معرفی کرد. وقتی آنجا رفتم از صبح تا ظهر بر سر دوبله این فیلم با حاتمی کیا بحث داشتیم. زمانیکه من شروع به دوبله کردم و اولین جمله را که گفتم، گفت ...
نخبگان حوزه انرژی باید مسیر فردای صنعت انرژی را ترسیم کنند
کارراهه ما مسیر رشد نخبگانی افراد از بدو آغاز فعالیت در مجموعه نفت تا پایان دوره خدمتش تعریف می کنیم. ما فردی را می خواهیم که امروز بیاید بگوید من ده سال پیش به عنوان یک کارگر شرکت نفت بودم و الان مدیرعامل سومین شرکت بزرگ دنیا هستم. شما راه را نشان بدهید ما حمایت می کنیم. یا حتی ما حاضریم خودمان همراه شما در کارها همراهی کنیم. همین مسیر را با چند وزارتخانه دیگر به صورت جدی پیگیری می کنیم. ...
حمایت فرح از نمادهای ابتذال هنر در کشور!
نمایشگاه عکس او بود) مورد تفقد قرار داد و یک بورس مطالعاتی در اختیار او گذاشت و او را به فرانسه فرستاد. آشور بانی پال چند نمایشنامه بر روی صحنه آورد. در یکی از این نمایشنامه ها تمام هنر پیشه های زن و مرد آن لخت و عریان - به صورت مادر زاد - به صحنه می آمدند و در مقابل چشم تماشاگران هنر نمایی می کردند و در نمایشنامه ای دیگر، هنر پیشگان در حین اجرای برنامه برخی از تماشاچیان را به باد ناسزا می ...
وقتش رسیده است در بویراحمد باران ببارد
گریبان اند. مسائلی که در هیاهوی عجیب سیاست، فرهنگ، هنر و اجتماعِ آلوده به رسانه و بازی های رسانه ای به فراموشی سپرده شده اند. طی سه سال اخیر برای آشنایی با وضعیت زنان در روستاهای مختلف به روستاهای زیادی رفتم، با زنان زیادی سخن گفتم، پای درد دلهایشان نشستم، از زندگیشان شنیدم و و و! چرا؟ چون صدای این زنان به گوش کسی نمی رسد. نه به گوش مسئولین و برنامه ریزان، نه دانشگاهیان، نه حوزه های علمیه، نه ...
میراث دار چهار نسل چشم پزشکی ایران
اهمیت می داد و الگوهای اخلاقی را نزدیک خودمان می دیدیم و از آن ها یاد می گرفتیم، اما الآن این الگوها وجود ندارد. با خواندن یک کتاب اخلاق پزشکی هم که کسی انسان اخلاقی نمی شود. تاثیرگذارترین شخصیت زندگی تان چه کسی بود؟ پدر پدری ام را خیلی کم دیدم ولی با پدر مادرم بزرگ شدم و شخصیت ایشان را خیلی دوست داشتم. در زمان احمدشاه چند دوره وزیر بودند و بعد استاندار شیراز بودند. ولی بااین وجود ...
اعتراف به شرمساری در قتل خاله همسر
...> وقتی آمد، موضوع برگشت چک را به او گفتم. مرا سرزنش کرد. اصلاً تصور نمی کردم که تحقیرم کند. بین ما مشاجره لفظی در گرفت و با دست گلویش را فشار دادم و خفه اش کردم. خیلی ترسیده بودم. سریع 600 هزار تومان پول و مقداری طلا و جواهراتش را برداشتم و از آنجا که با خودم الکل به همراه داشتم با ریختن الکل روی مبل ها، خانه را به آتش کشیدم تا وانمود کنم خاله هما در آتش سوزی مرده است و سپس از محل حادثه فرار کردم ...
لکه های کبود شهادت حاج سید مصطفی خمینی به روایت خانم فاطمه طباطبایی
خبر آوردند که کار تمام شده است. من آن موقع شرایط روحی خاصی داشتم از شرکت در مراسم عزاداری خیلی ناراحت می شدم هنوز اینقدر پوست کلفت نشده بودم. به این خاطر خانم به من گفتند که به خانه برگردم ولی خودشان تا مراسم چهلم آنجا ماندند. من که برگشتم منزل دیدم امام در حیات نشسته اند و افراد از دفتر می آمدند پیش ایشان و می رفتند. ساعت حدوداً 9 صبح بود که احمد آمد. از او پرسیدم امام چگونه خبر دار ...
مرگ وب نزدیک است!
یازدهم سپتامبر شروع شد. من در تورنتو بودم و پدرم تازه از تهران آمده بود تا دیداری تازه کند. داشتیم صبحانه می خوردیم که هواپیمای دوم به ساختمان مرکز تجارت جهانی خورد. مات و مبهوت شده بودم و به دنبال توضیح و تفسیر ماجرا می گشتم که با وبلاگ ها آشنا شدم. وقتی که چند تا را خواندم، با خود فکر کردم: همین است. باید وبلاگی راه اندازی و همه ایرانیان را به وبلاگ نویسی تشویق کنم. بنابراین با استفاده از برنامۀ ...