سایر منابع:
سایر خبرها
90/ به خاطر محرمی از پرسپولیس جدا شدم
به خاطر مجتبی محرمی بود وقتی او آمد هم جوان تر بود و هم خوب بازی می کرد احساس کردم بمانم روی نیمکت قرار گرفتن من خوب نخواهد بود. در 4 رده سنی عضو تیم ملی ایران بودم برای تیم ملی بزرگسالان در مقابل حریفان خارجی زیادی قرار گرفتم. پست اصلی ام دفاع چپ بود اما اگر مربیان از من می خواستند در پست های دیگر هم توانایی بازی داشتم . یک مدت هم برای بانک سپه بازی کردم و در تهران در جام باشگاهی و حذفی قهرمان ...
سارق مواد خوراکی از سوپرمارکت ها شد
. مشاهده کردم وی در حال سرقت پنیر و نوشابه است که او را قبل از فرار دستگیر کردم. صبح روز چهارشنبه متهم پس از تشکیل پرونده برای بازجویی به دادسرای ویژه سرقت منتقل شد. متهم با اظهار پشیمانی گفت: من شهرستانی هستم. مدتی قبل از شهرستان برای کار به تهران آمدم. مدتی گذشت و کار خوبی پیدا نکردم و بیشتر در خیابان ها پرسه می زدم تا اینکه با دو پسر جوان به نام های ستار و آرین در پارکی آشنا شدم. از ...
فرهنگ در رسانه
دولادولای باندهای ناسالم سینمایی خورده است. اگر حضور و نمایش فیلم های خوش ساخت با محتوا و مضمون بادیگارد ، ایستاده در غبار و فیلم های متفاوتی مانند جشن تولد ، سیانور ، سینما نیمکت و دختر و تجربه های به نسبت سالم و سینمایی چند سینماگر جوان متعهد نبودند و آبروی جشنواره سی و چهار ساله فجر را نمی خریدند، این مراسم تجملاتی دولتی، قابلیت توجه و نقد و بررسی را هم نداشت. در این دوره علاوه بر حاشیه ...
از زیر تیغ تا شور زندگی/ گفت وگو با دختر و پسری که در نوجوانی مرتکب قتل شدند
: یک هفته بعد از آزادی توهین های پدرم شروع شد، می گفت تو خجالت نمی کشی، من سرمایه زندگی ام را دادم. برادرهایم می گفتند ارثیه پدری مان به خاطر تو بر باد رفت. مادرم می گفت به خاطر تو آواره شدیم. از خانه بیرون زدم و آمدم شریف آباد. برادرم هم اینجا با زن و بچه اش زندگی می کند. اما راهم نداد. در یک مصالح فروشی کارگر شدم. صبح ها ساعت هفت سر کار می روم تا ساعت سه بعدازظهر. دوباره از بعدازظهر تا 12 شب، بعد ...
از برادرزن هایم می ترسم
به گزارش " رویکرد " چند جلسه ویزیت دکتر و رفت و آمدهای فرنوش به این مطب باعث شد صادق دلداده این دختر شود و تصمیم بگیرد به خواستگاری او برود. همه چیز داشت خوب پیش می رفت تا این که صادق پس از خواستگاری از فرنوش متوجه شد او چهار برادر مجرد دارد. برادرهایی که هرکدام خط و نشان های مختلف و شرط های متفاوت برای جور شدن این وصلت گذاشتند. صادق به همه دستورات آنها عمل کرد ...
از کلاهبرداری به اسم رادان تا طلاهایی که میخ شدند!
شبکه در بیرون زندان صرف برج سازی در تهران و کرج و... شده بود. پرونده بهرام رادان تقلبی برای گول زدن دختران جوان چه چیزی بهتر از استفاده از نام و چهره یک سوپراستار موفق، جذاب و پرطرفدار سینما! شهریور ماه سال گذشته خبری از جانب رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات تهران بزرگ منتشر شد که حاکی از دستگیری بهرام رادان تقلبی داشت که توانسته بود در مدت فعالیتش بیش از شش هزار دختر را ...
مظلومیت جانباز اعصاب و روان را درک نمی کنند
جمهوری شان خواندند بله. چندین بار رفته ام. مراسم های مختلفی بوده است که توانسته ام در دیدار شرکت کنم. عقد ما را هم حضرت آقا در 13 مرداد سال 65 خوانده اند. آن موقع هم ایشان فقط برای مهریه های 14 سکه ای عقد می خواندند. قرار بود حضرت امام برای ما عقد بخوانند اما ایشان بیمار شدند و گفتند به علت کسالت، این عقد غیابی خوانده می شود. من گفتم من به نفس ایشان نیاز دارم عقد غیابی را دوست ندارم. ...
7ماه چشم انتظاری برای پیداشدن گمشدگان کن
سه نفری بود که آن روز، سیلی که بعد از 8دقیقه بارش باران آمد و آب بند کارگران چینی بزرگراه تهران- شمال را شکست، با خودش برد و هفته پیش، بعد از 7ماه بی خبری خانواده اش پیدا شد و پنجشنبه ای که گذشت، قطعه 305 بهشت زهرا، خانه آخرش شد. از منصور افجه بش و رامین میرزایی اما هنوز خبری نیست؛ از دو جوان محله سی متری جی که 7ماه است که نیستند و چشم انتظاری دارد خانواده هایشان را می کشد. ...
رییس پلیس آگاهی: از اطلاعات تیم های بسیج استفاده می کنیم
در جریان این موضوع قرار می دهد که ماموران ما در صحنه حضور پیدا می کنند و با چک کردن شماره سریال کالاها متوجه می شوند که شماره سریال این کالاها همان شماره سریال کالاهای سرقتی از لوازم کامپیوتر فروشی شهرستان مجاور است و فرد دستگیر می شود لذا با در اختیار گذاشتن اطلاعات توسط مردم به پلیس بسیاری از پرونده های سرقت کشف می شود. وی در پایان با تاکید براینکه مردم نباید در صحنه های جرم دخالتی ...
عکسی که امام بوسید و به جیب گذاشت
، مادرم بی حوصله می شود. انگار دوباره دلش هوای فریدون می کند. ایران خانم در پاسخ عذرخواهی ما از تداعی خاطرات تلخ آن دوران می گوید: همه خاطراتش شیرین است و اصلاً تلخ نیست. چند کبوتر از روی پشت بام انباری داخل حیاط پر می کشند. مادر توضیح می دهد: اینها سرگرمی من هستند. مثل کبوترهای قبرستان بقیع می مانند. کاش همه کبوترها بودند و عکس آنها را می گرفتید. دسته دسته می آیند، اینجا دانه می ...
"نفس" روایت زندگی از نگاه دختری که آرزو می کند پسر باشد
اهمیتی ندارد. اکرم خانم که قرار است بهار پیش او قرآن خواندن بیاموزد، پر از خشونت است؛ به طوری که بهار که با یادگرفتن حروف الفبا به تنهایی کتاب و رمان می خواند، از خواندن قرآن پیش اکرم خانم فرار می کند. ننه آقا ذهنیت و تفکری جمودگرا دارد. او در جای جای فیلم معترض است که دختر نباید کتاب بخواند، نباید با پسرخاله اش حرف بزند، نباید بخندد و.... حتی وقتی بهار دچار بیماری پوستی می شود نگران ...
زندگی گروهی معتادان در بزرگراه های تهران
...> خانواده ام بعد از ترک مرا قبول نکردند البته تجربه برگشتن به جامعه و داشتن زندگی معمولی برای معتادانی مثل احمدرضا به نوعی ناممکن است. ابوذر، یک معتاد دیگر، می گوید: از ترک مواد هراسی ندارم چون درد زندگی کارتن خوابی بیشتر از خماری مواد است. سال گذشته به کمپی که رایگان پذیرش می کند رفتم و بعد از سه ماه که از آنجا رهایی یافتم خانواده ام نمی خواستند مرا ببیند؛ مجبور شدم تا یک سال به کارتن خوابی تن ...
با لواشک دختران را خام می کردم!
می گوید برای رفع کمبودهایم دست به سرقت گوشی تلفن همراه می زدم. کرایه خانه،قبض آب و برق و قسط ماشین باعث شد سراغ زنان بروم. کمبودهای عاطفی ام را هم از طریق روابط با دختران و زنان جبران می کردم. در پلیس آگاهی فرصتی گفت وگویی با وی انجام شد که در ادامه می خوانید. خودت را معرفی کن؟ وحید 33 ساله و مجرد هستم. در جنوب تهران زندگی می کردم اما بعد از عمری در به دری زیر زمینی را در غرب ...
رویای فرار از بند اسارت
. اسلحه را گذاشتم سر جای خودش. سیگار راننده جلوی ماشین بود. چند نخ برای خودم برداشتم. بقیه را هم بین بچه ها پخش کردم. عراقی ها بعد از ساعتی مشاجره و تماس های بی سیمی و تلفنی ما را آن نزدیکی پیاده کردند و با مشت و لگد به یک سالن بزرگ بردند که شبیه زندان بود و مانند سلول های زندان توسط نرده هایی از هم جدا می شد. شب را آنجا ماندیم. هوا خیلی گرم بود. یکی از سربازان عراقی آمد و با داد و بیداد ...
ماجرا از وقتی شروع شد که فهمیدم بابام به من و خواهرم نظر داره
کنی دیگر آن سپیده ای نمی شود که از آن فرار کرده و حالا تنها خاطراتی از آن روزها باقی است: 18 سالم بود که مادرم از دنیا رفت. با یه پسری آشنا شدم که تازه از آلمان اومده بود و هرویین می زد. گفت بیا تو هم استفاده کن ببین چطوریه. اولش می ترسیدم استفاده کنم. ولی اصرار کرد که اگه دوستش دارم باهاش مصرف کنم و همون موقع برای اولین بار هرویین زدم به دماغم. یه حسی داشتم که انگار بین زمین و آسمون بودم. نمی تونم ...
قتل؛ از چوبه دار تا بخشش
....مرد جوان پس از قتل، پیکر همسرش را به بیمارستان رساند و مدعی شد، موتورسواری با همسرش تصادف کرده و از محل حادثه گریخته است. این ادعا در حالی مطرح شد که پزشکان اعلام کردند، هیچ آثاری از تصادف روی بدن زن جوان دیده نمی شود .ساسان که هیچ راهی برای فرار نداشت، سرانجام به قتل همسرش با ضربات چوب اعتراف کرد.با تکمیل تحقیقات، پرونده برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران ارسال و مرد جوان با اصرار ...
برجام یک چه گلی به سر وضعیت اقتصادی مردم زد که حالا گفتار درمانی برجام 2 را نزدیک انتخابات زمزمه می ...
اروپایی نسبت به این ملت شریف صورت می گیرد. هیچ سؤال کرده اید چرا هر وقت دولت هایی با تفکر اصلاح طلب ها سر کار می آیند قیمت نفت یک دفعه سقوط می کند؟ چرا عربستان، قطر و سایر کشورها احترام نگه نمی دارند؟ چرا نرخ تورم پایین می آید و قیمت ها مرتب در حال افزایش سرسام آور؟ چرا قیمت برق و آب هر چند ماه یک بار افزایش می یابد؟ مگر قرار نبود در پسابرجام دنیا امن تر شود، سایه جنگ برداشته شود ...
از فراری دادن روحانی مسجد تا حساسیت شدید ساواک روی چادر مشکی
به روز مردم آگاه تر و سخنرانی ها در مساجد بیشتر می شد. فارس: آیا امکان انجام فعالیت سیاسی برای شما به عنوان دختر دانش آموزی 15 ساله فراهم بود؟ در 15 سالگی برای ادامه تحصیل در دبیرستان پروین اعتصامی ثبت نام کرده بودم با شروع سال تحصیلی جدید از اوایل مهر 57 زمزمه هایی در تمام دبیرستان های پسرانه شنیده می شد ولی در این دبیرستان با توجه به اینکه اکثر دانش آموزان با شرط معدل و ...
پسر مست، جان پدرش را گرفت
مشاجره لفظی تبدیل شد. وقتی درگیری ما بالا گرفت، ناگهان به پدرم حمله کردم و با مشت و لگد به جانش افتادم. حال خوبی نداشتم و فقط می دانم آنقدر او را زدم که حالش بد شد و به زمین افتاد. خیلی ترسیده بودم و از طرفی هم از کارم پشیمان شده بودم به همین دلیل او را بلافاصله به بیمارستان رساندم و ادعا کردم پدرم داخل دستشویی به زمین خورده و حالش بد شده است. وقتی فهمیدم او فوت شده از ترس فرار کردم تا اینکه دستگیر شدم. متهم برای تحقیقات بیشتر به دستور قاضی منافی آذر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. 2007/ روزنامه جوان ...
برای اینکه کمتر شلاق بخوریم،تا می توانستیم فریاد می زدیم!
سمپات در معرض خطر قرار نمی دهند. به نظرم اگر مذهبی نبودم، در آن تشکیلات مرا به این آسانی در معرض خطر و دستگیری قرار نمی دادند. در هر حال بازجویی های اولیه را در مشهد انجام دادند و بعد مرا به کمیته مشترک تهران فرستادند و حدود چهار ماهی در آنجا بودم. بار اول که دستگیر شدم، برای آنها یک دانشجوی ساده بودم، ولی بار دوم به عنوان یک عنصر تشکیلات با من برخورد کردند. *یعنی چه کردند؟ ...
روایتی از اولین شهید قیام 29 بهمن تبریز / گلوله ای که جواب یک سیلی شد/ عاشورایی که بر محمد گذشت
ضبط کرده بود گوش می کردیم. یکی دیگر از کارهای هر شب محمد این بود که اعلامیه های امام(ره) را دست نوشته می کرد و به دست مردم می رساند. هرچه کتاب داشت هرچه به دستش می رسید، عکس های شاه، ولیعهد، فرح همه را پاره می کرد؛ یک روز دیدم که چند پرده در یک قفس به خود به خانه آورد و همه ی آن عکس هایی را که از کتاب ها پاره کرده بود، مرتب درون قفس و زیر پای پرندگان قرار داد. مادرم گفت رفت و آمد به خانه ...
دختران کمبود محبت داشتند، خام من می شدند
.... سابقه کیفری داری؟ چندبار به اتهام خیانت در امانت، چک برگشتی، نزاع دسته جمعی، ایجاد مزاحمت برای نوامیس و سرقت دستگیر شده ام. پیش از این هم برای زنان مزاحمت ایجاد کرده بودی؟ سال 87 در شهرستان خوی با چند دختر دوست بودم که آنها از من شکایت کردند. سال 92 هم به اتهام فریب زنان و سرقت از آنها دستگیر شدی؟ آن موقع اطراف باشگاه های زنانه شمال شهر پرسه می ...
روایت جومپالاهیری از یک دگردیسی/ به تبعید زبانی عادت دارم
کالبدشکافی دگردیسی زبانی ام، متوجه شدم که دارم سعی می کنم از چیزی فرار کنم تا خودم را آزاد کنم. تقریبا دو سال است که به زبان ایتالیایی می نویسم و احساس تغییر و دوباره متولدشدن می کنم. اما این تغییر هم بهایی دارد؛ محدود هستم، نمی توانم مثل گذشته حرکت کنم، آنطور که در انگلیسی حرکت می کردم. چرا فرار می کنم؟ چه چیزی در تعقیب من است؟ چه کسی می خواهد من را مهار کند؟ بدیهی ترین پاسخ، زبان انگلیسی ...
قتل به خاطر مهریه
...، چنان عرصه را بر زندگی ها تنگ گرفته که عاقلان از دست دادند اختیار خویش ، در حال حاضر، مطالبه مهریه، نخستین دعوای حقوقی بین زن و مرد بوده که در صورت پرداخت نکردن آن از سوی زوج، زندان پذیرای وی به عنوان محکوم علیه است. مهریه های سنگین علاوه بر آثار و تبعات منفی که در جامعه دارد و در جاهای گوناگون بیان شده، باعث فرار از ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج شده است. ...
پرونده شماره 35 ؛ سالگرد 85 سالگی محمدعلی فردین
سلطان قلب ها سینما اگر قرار باشد با عامه مردم، به عبارت دیگر با طبقات فرودست و دست بالا متوسط جامعه ارتباط برقرار نکند، فقط می تواند به عنوان بخشی از تعریف هنر یعنی رویدادی که از تفکر و ذهن خلاق، آدم های کمیاب و استثنایی، تراوش می کند و نزد گروه خاصی از آدم ها که گاه واقعا خاص هستند یا در بیشتر مواقع در قالب تظاهر و خودنمایی و در یک کلام به عنوان مُد خود را خاص جا می زنند، جایگاهی برای خود ...
تراژدی مرگبار یک زن صیغه ای بر علیه رقیب عشقی
روز حادثه گفته بود، هنگام خروج از خانه متوجه شدم اشرف السادات مچ پای مرا گرفته که عصبانی شدم و چند ضربه به پشت او وارد کردم. برای این که ردپایی از خود باقی نگذارم، ابتدا با یک حوله پنبه ای قصد آتش زدن خانه را داشتم اما وقتی موفق نشدم از زیرزمین نفت برداشته و روی جسد ریختم و خانه را آتش زدم. این وکیل دادگستری اضافه کرد: خانه رو به رو ی محل جنایت مجهز به دوربین مداربسته بود و بر اساس ...
شهرزاد و دیگرانی که یک روز خادم هستند و روز دیگر خائن !
شهرزاد آنقدر مفصل و پر پیچ و خم بود که نتوانیم از تمامی زوایای آن آگاه شویم؛ اما به همین اندازه که می دانستیم او مادر دو دختر دوقلوست که در تهران پیش پدربزرگ و مادربزرگ زندگی می کنند و چشم انتظار بازگشت مادر به جمع خود هستند، برایمان کفایت می کرد، به ویژه آنکه می دیدیم دوران فراغ این خانواده زخمی از چند سال تجاوز کرده و تمامی ارتباط این خانواده با هم، به تماس گران قیمت تلفنی و کوتاهی محدود شده که ...
توبه دختر مردنما با 30 سابقه تبهکاری!
و به صورت تفریحی حشیش کشیدم، اعتیاد ندارم. سابقه داری؟ 30 سابقه شرارت، شرب خمر، مواد، درگیری با پلیس و ... خانواده ات کجا هستند؟ 13 سالم بود که به خاطر اختلاف با مادرم از خانه فرار کردم و با پوشش مردانه به تهران آمدم. چون قدبلند و قوی هیکل هستم به راحتی با پوشش مردانه وارد خیابان می شدم که کسی برایم مزاحمت ایجاد نکند. آخرین بار کی زندان بودی؟ سال 93 بود ...
جیب بر اتوبوس های BRT پایتخت را شناسایی کنید
" و به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای ناحیه 11 تهران ، پرونده جهت رسیدگی در اختیار پایگاه هشتم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت . اظهارات شاکی پرونده شاکی پرونده در اظهاراتش به کارآگاهان گفت : در داخل اتوبوس ایستاده بودم که متوجه شدم جوانی قصد سرقت جیب مرا دارد ؛ این جوان ( متهم ) قصد فرار داشت که با کمک سایر مسافران اتوبوس او را دستگیر و با پلیس 110 تماس گرفتیم . شناسایی مجرم سابقه ...
بشارتی: می خواستم از آیت الله طالقانی دلجویی کنم اما او مارا نپذیرفت/احمدی نژاد استاندار نمونه بود
کردم و آن نتیجه غیرمنتظره رقم خود. نام بشارتی اما با چند رویداد دیگر هم همراه است. عضویت در ستاد استقبال از امام، تاسیس واحد اطلاعات سپاه، بازجویی از عناصر دستگیر شده رژیم گذشته در روزهای ابتدایی انقلاب، صدور حکم دستگیری "مجتبی طالقانی" در سال 58 که منجر به اعتراض و هجرت آیت الله طالقانی شد، عضویت در هیات بررسی شابعه شکنجه در زندان های جمهوری اسلامی و ... از جمله مواردی است که در سابقه او ...