سایر منابع:
سایر خبرها
رازی که عروس فاش کرد!
همسرم در ایران ازدواج کرده باشد. بالاخره مجبور بودم غریبی و سختی ها را به خاطر فرزندانم تحمل کنم تا این که عباس در عراق دچار بیماری خاصی شد و جان خود را از دست داد. پسرم درعراق تعمیرگاه مکانیکی راه اندازی کرد و یک دختر عراقی را هم به عقد خودش درآورد. در همین حال برخی از نزدیکان من نیز با اتباع عراقی ازدواج کردند و من هر سال برای دیدار با بستگانم به ایران می آمدم اما در همان مسافرت اول ...
ماجرای مرگ دانش آموز 12 ساله در کاشمر
...، نکرد؟ آن روز با آقای جلیلی پدر یکی از دانش آموزان به مدرسه رفتند. نه، اصلا ایشان هم چنین صحبتی نکرد. مهدی عادت داشت هر روز صبح قبل از رفتن مدرسه مرا ببوسد و خداحافظی کند. آن روز صبح هم پسرم مرا بوسید و گفت؛ مامان جان خداحافظ. خوب و خوش از خانه بیرون رفت. مهدی حتی وقتی علایم سرماخوردگی داشت من نمی گذاشتم به مدرسه برود. آن روز هم حالش کاملا خوب بود. چند وقتی است که صحبت از مسمومیت ...
پایان خوش کتک خوردن زن جوان در خیابان از شوهرش! | سرانجام 8 سال دوری مادر از دختر
به گزارش همشهری آنلاین، رسیدگی به این پرونده از حدود 2 ماه قبل و با شکایت زن جوانی آغاز شد که در خیابان از شوهرش کتک خورده بود. وی وقتی به همراه پدرش برای شکایت راهی اداره پلیس شد، در تشریح ماجرا گفت: چند سال قبل با مرد جوانی که با وانت میوه فروشی می کرد ازدواج کردم. اوایل زندگی خوبی داشتیم اما کم کم دخالت خانواده ها و مشکلات مالی باعث شد بین ما اختلاف ایجاد شود. با این حال چون شوهرم را دوست ...
همه زینبهای این شهر!
پا به پای مادر در زمینهای کشاورزی مردم کار کنیم تا بتوانیم شکم خود و بقیه را سیر کنیم. 15 ساله که شدم ازدواج کردم و به قائم شهر آمدم تا باری از دوش خانواده کم شود. اما از همان سالهای اول ازدواج خودم هم به سرپرست خانواده تبدیل شدم و از راه خیاطی هزینه های زندگی را تامین می کردم. چند سالی را دوام آوردم اما بعد مجبور شدم با وجود دو بچه از همسرم جدا شوم و من به همراه ...
روایتی از شهید دهه هفتادی| از پاتوق کردن گلزار شهدا تا کتاب هایی که جای خوراکی مدرسه را می گرفت!
: خودتان را معرفی کنید؟ •فاطمه صالحی هستم مادر شهید احمد صالحی مله، من و همسرم متولد قائمشهر هستیم، اما اصالتا اهل و ساکن ساری، فرزند اولم دختر، فرزند دومم پسر و فرزند سومم نیز احمد نام داشت که با برادر بزرگترش 16 ماه اختلاف سنی داشت، احمد آقا متولد 17 شهریور ماه سال 1372 بود که در نهم آذر ماه امسال حین ماموریت در سیستان و بلوچستان به شهادت رسید. دلش با جهاد و شهادت بود ...
شهیدی که با سوره مؤمنون به آرامش قلبی رسید
شهید شده بودند. با چند نفر از دوستان به منزل آمدیم، حال و روز خوبی نداشتم، مادر شهید از من پرسید چه شده که دوستان گفتند چیزی نیست یک موتور به حاج آقا زد و رفت؛ حاجی مقداری ناراحت است. این پدر شهید بیان کرد: به مادرش در آن لحظه نگفتند، کم کم حاج خانم متوجه شد که پسرش شهید شده است؛ تقریبا دو روز بعد از شهادت پسرم، پیکر مطهر او و همرزمانش را به ملایر آوردند. وقتی پیکر جمشید را دیدم خمپاره ...
عطر برکت| صاحب خانه هایی در بهشت!
گروه زندگی: صاحبخانه ها راسته ندارند، صنف ندارند، جایی نیست که مراجعه کنی و دفترکار یک صاحبخانه باشد. صاحبخانه بودن، اغلب یک شغل انحصاری نیست. آدم ها می توانند شاغل به هر شغلی باشند و در عین حال، صاحبخانه هم باشند. اصلا بعضی از صاحبخانه ها خودشان مستاجرند. صاحبخونه مون گفته ... جمله ای که با این کلمات شروع شود، حتما حواس مخاطب را خوب به خودش جلب می کند. یعنی صاحب خانه شان چه گفته؟ شاید گفته باید خانه را تخلیه کنند. شاید می خواهد کرایه را بیشتر کند. شاید از رفت و آمدها و سروصدای بچه ها شکایت کرده. شاید هم ... پس چرا کمت ...
آشنایی با وسواس و اضطراب در کودکان/ گفتاری از دکتر راضیه ایزدی
جراحی کنیم. بعداز عمل، زبان پسرم خیلی دیرتر باز شد. یعنی الان نسبت به پسرهای چهارو نیم ساله خیلی کمتر بعضی از کلمات را می تواند ادا بکند و تا سه سال و چهار پنج ماه خیلی کم صحبت می کرد ولی به یکباره زبانش باز شد. همچنین بعد از آن عمل شروع به ناخن خوردن کرد. آن موقع که می خواستند از من جدا و بی هوشش بکنند، هنوز همه آن وقایع یادش است و از من می پرسد که چرا من را عمل کردید؟ هنوز دست به جای عملش می ...
از عقیقه چه می دانیم؟ / حکم خوردن گوشت عقیقه برای پدر و مادر
نظر حضر تعالی در این مسأله چیست؟ جواب: در صورتی که مصالح فرزندان واقعاً به خطر بیفتد، و گرفتار ضرر عاطفی شدیدی شوند، می توان حضانت را به مادر سپرد. سؤال 777. همسرم چند سال قبل، بنا به عللی، مرا طلاق داد، و حضانت تنها فرزندمان، که دختری خردسال بود، نیز به من سپرده شد. با تمام مشکلات اقتصادی، که جهت تأمین مخارج زندگی دخترم وجود داشت، او را بزرگ نمودم، حال که دخترم به سنّ ازدواج ...
چرا سید جمال الدین خود را افغان خواند؟
اواخر سال 1231 به نجف اشرف مهاجرت کردند و در حوزه علمیه شیخ مرتضی انصاری سکونت کردند و تا سال 1234 از علوم معقول و منقول بهره بردند. شیخ مرتضی طی چهار سال حضور سید جمال الدین در نجف اشرف پی به استعداد و زکاوت فطری سید برد و همین مسئله موجب شد سید جمال الدین در بین شاگردان شیخ بیش از دیگران مورد توجه خاص او قرار بگیرد. محبت و علاقه شیخ مرتضی به سید جمال الدین موجب برانگیخته شدن احساس حسادت ...