سایر خبرها
بر سینه می آمد وز تیر بلا جان و تن ما به امان بود این روزه که هر روز مرا بودی قسمت هم روح و روان بود مرا هم تن و جان بود با مهر و مروت به جهان بود نگاهم هر کینه و بدخواهی از دیده نهان بود این چرخ ز نفرینش اگر تیر و کمان داشت در دست من از بال دعا تیرو کمان بود بی توشه مبادا گذری ای دل غافل زین چند شب و روز که عمرت به جهان بود جرم از همه سو ...