سایر منابع:
سایر خبرها
...> یک سال نزدیک عید یک کفش زرد رنگ با پاپیون سفید از آنجا خریدم. چقدر احساس غرور می کردم. یادم هست از صبح من و پسرعمویم همه لباس ها و کفش مان را که برای عید خریده بودیم روی تخت خانه شان مرتب چیدیم و نزدیک تحویل سال, تند تند آنها را پوشیدیم و به سمت خانه ما دویدیم و به خانه ما نرسیده، پاپیون کفش کنده شد ... عاشق عید بودم. بوی عید را دوست داشتم. بوی شیرینی ها, بوی عود و بوی سبزی ...
دلیل کتکی که از برادرش به خاطر دیر آمدن به خانه خورده و از خانه فرار کرده است، همچنان آواره خیابان هاست. او که بزرگ تر شده، شبانه با بچه ای در بغل که از شدت تب می سوزد، سوار ماشین عباس (محمدرضا فروتن) پسر همسایه قدیمی شان می شود تا با تمایل به خودفروشی پولی دست و پا کند. عباس، معصومه را می شناسد، اما معصومه به روی خودش نیاورده و وقتی عباس برای گرفتن داروی تب بر از ماشین پیاده می شود، معصومه نیز فرار ...
دارد بدهی او را جور کند و مادر خود را از دست او نجات دهد. توجه مرد به آرم نیروی هوایی روی بازوی اورکت جلب شد. نیرویی که از بدو تاسیس در کشور حتی سابقه یک مورد امحا و پاک سازی مواد مخدر را در کارنامه خود ندارد. (ص30) قاسم، اتفاقی با چند معتاد کارتونخواب (مگت، ابیش، کبرا) دوست می شود و چون نمی خواهد با اسماعیل رو به رو شود، موقتا کنار کارتونخوابها می ماند. کبرا زنی معتاد و تنهاست که شوهرش به افغانستان ...