سایر منابع:
سایر خبرها
! یاد باد آنکه غرالانِ جگرخونِ بلا هروله در حرمِ زادهٔ سلطان کردند! حُسنِ سی پارهٔ دل داشتی ای شاهچراغ! روی آغوشت اگر شمع فروزان کردند! زینت کریمی نیا پروانه های پر زده در نور شاهچراغ اند یا شعله های سر زده از طور شاهچراغ اند سرو خمیده بر لب جوهای شاعر شهرند ققنوس های ساحت منشور شاهچراغ اند نقض حقوق شعر ملل در برابر شاعر ...
بازی کمدی خیلی سخت تر از بازی تراژیک است، همیشه هم بازی تراژیک دیده می شود و کمدی دیده نمی شود به صرف اینکه ما داریم آنجا می رویم و تفریح می کنیم و یک مقدار شوخی می کنیم که آدم ها را بخندانیم، این است که کار را به سطح پایین تری می کشاند. یعنی هیچ وقت تصور نمی کنند که کار کمدی یک کار فنی است. به خاطر اینکه هم باید خود آن آدم حضور داشته باشد و هم فاصله ای که از نقش می گیرید، چون اگر این فاصله را نگیرید به هیچ عنوان کمدی شکل نخواهد گرفت. ...
سومی نابغه می شود. مسافرت خوبست ولی خرید و فروش موقعیت ندارد. 6- چشمان نافذ و نگاه پرقدرت شما شیر را اسیر و مات و مبهوت خود می سازد. پس با اراده ای قوی، همراه با کوشش در این راه گام بردارید و زندگی جدید و محکمی بسازید. انجام این نیت خواب و خوراک را از تو گرفته و شوق آن در وجود تو هیاهویی به راه انداخته است. اما بدان برای رسیدن به مقصود، خیالبافی ثمری ندارد و باید واقع بین بود و ...
زن در قیام عاشورا فریبا یوسفی سفره سخاوتش دوباره پهن دست مهربانی اش همیشه باز اربعین به اربعین جیب او شبیه کیف بی بی ام پر از خوراکی است. باصفا و خاکی است. اشک های او فرات خط به خط رنج های با شکوه بر جبین او از نواده زنان با اصالت قبیله بنی أسد آن زنان روستایی غیور کربلا زنی ست با نجابت ...
... وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه قطعه هایِ پدرش دور و برش می افتاد جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر از رویِ نیزه علمدار سرش می افتاد ✍️سروده گروه ادبی #یا_مظلوم شهادت_امام_سجاد_ع_ هربار آب دیدم و هربار سوختم بسیار گریه کردم و بسیار سوختم ای زهر، داغ سینه ی من حاصل تو نیست من سال ها به دیده ی خون بار سوختم ...